این روزها نوشتن و بلکه سخن گفتن درباره دستور پخت خوراکی که در آن گوشت به کار رود، دل شیر و زَهره رستم می خواهد. گیاهخواران معزز مکرم، بی رحم و شفقت بر ما قاتلان می تازند و بر دل سیاهمان که سبب قتل حیوانات بی گناه می شود، لعنت می فرستند. اما کدام دلی است که به مرگ گاو و گوسفند و مرغ و ماهی بی زبان رضایت دهد و سبب کشتارش شود و شب سر راحت به بالین گذارد؟

 
 

چه کنم که من و پدر و پدر پدرم و همین طور علی الاتصال نسل اندر نسل تا روزگار قدیم به خوردن گوشت خوکرده و بخشی از نیاز بدن را از همین منبع تامین کرده ایم و آن را خوش می داریم. اما با مصرف گوشت در نهایت امساک موافق هستم. کشتار حیوانات بی گناه، شرایط نگهداری رقت آور و دردناک آن ها، شیوه کشتارشان و گرمایش زمین، آلودگی منابع طبیعی و کمبود آب دلایل محکمی هستند برای آن که هفته ای به یکی، دو وعده خوارک گوشتی رضایت دهم و باقی وعده هامان از گیاهان خوراکی هایی به غایت لذیذ و مفید و ساده تهیه کنیم.

گیاهخواران معزز بر دو دسته اند؛ واقعی و نمایشی. گیاهخواران واقعی، انسان های مهربان و نازنینی هستند که از فرط رقت قلب، دلِ خوردن موجود دیگری را ندارند که روزگاری زنده بوده و لاجرم نفس می کشیده و راه می رفته و مهر می ورزیده و فهم خود را از جهان پیرامون داشته است. کار خود را می کنند و به غذاخوری های خودشان می روند و از فروشگاه های خودشان خرید می کنند و به کسی آزاری نمی رسانند.

دسته دیگر گیاهخواران نمایشی هستند، از سنخ «چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند»، آن ها هیچ فرصتی را برای ارشاد و بلکه تحقیر گوشتخواران بی رحم از کف نمی نهند. در میهمانی ها بر سر سفره با صدای بلند تنفر خویش را از گوشت و گوشتخواری به سمع و نظر حاضران می رسانند، اما به وقت خلوت با یاران جانی، استیک و کباب بره و کله و پاچه و دل و جگر تناول می فرمایند. بگذریم و در پوستین خلق نیفتیم که مطبخ جای غیبت و سخن نامهربانانه گفتن نیست. اما این گوشتخواری پیشینه ای به بلندای پیدایش بشر روی زمین دارد و شواهد نشان از آن دارند که انسان ابتدا شکارگر بود و پس از آن در سیر تاریخ به کشتگر تبدیل شد.

راست است که کشاورزی بیش از هر کنش انسانی دیگری چهره زمین را تغییر داده، موجب نابودی جنگل ها و منابع آب و بیابان زایی و جا به جایی زیست بوم حیوانات به همراه دستکاری مداوم ژنتیکی گیاهان از ابتدا تاکنون شده است. با همه این ها، کشاورزی شالوده اصلی تمدن امروزی است (خوراک و تاریخ، تام ستندیج). پس گیاه خواری به ویزه در کشور خشکی مانند ایران، چندان بی ضررتر از گوشتخواری نیست، اما راه حل و لازمه حفاظت از منابع و سعی برای اصلاح وضع موجود، بازنگری شیوه مصرف است. خرید کردن و پختن و خوردنِ به اعتدال راهی است برای آن که سلامتی خود و کره زمین عزیز و حقوق حیوانات بی گناه زبان بسته را حفظ کنیم.

 
 

توجه به میزان و فرایند مصرف و پس از آن توجه به میزان زباله سازی امر مهمی است که به راستی از آشپزخانه ها شروع می شود. برای آن که دوستدار و کنشگر در عرصه حفظ محیط زیست باشید، کافی است بر فرایند زباله سازی در مطبخ خود نظارت بیشتر روا دارید. گوشت کمتری مصرف کنید، خوراک کمتری را روانه زباله دانی کنید، از پلاستیک به کلی حذر کنید و کارهای دیگری که لابد خود بهتر می دانید. فقط به خاطر مبارک داشته باشید که در سطل زباله آشپزخانه مستقیما به طبیعت باز می شود.

من- لابد به حکم تبار و میراث گیلانی ام- توجهی وسواس گونه به طبیعت و حیوانات دارم و بر همین سیاق (همان طور که عرض کردم) در مصرف گوشت، راه امساک پیشه کرده ام. اما خدا گواه است که به هیچ روی نمی توانم از خوراک قلم درگذرم. خوراکی خوشمزه و ساده و ارزان و البته مقوی که می تواند پروتئین مورد نیاز عده کثیری خورنده را تامین کند.

 
یک قلم گاو که به دست قصاب محترم محله دو یا چند پاره شده است با مقادیری پیاز و لوبیا و عدس و گندم را در دیگی جادار با حرارت ملایم از شب تا صبح در آب بجوشانید. صبح پیش از آن که از خانه خارج شوید، دو سه مشت سبزی آش تازه یا خشک به همراه نمک و فلفل و کمی زردچوبه به آن اضافه کنید. افزودن کلم و چغندر و سیب زمینی و هر آنچه شبیه این هاست، مانعی ندارد. شعله اجاق را به نهایت کم کنید و به قصد کسب روزی حلال به سلامت بروید. در بازگشت خوراکی بر سر اجاقتان خواهید یافت به غایت جاافتاده و خوشمزه و مقوی. یاران و همسایگان و خویشان را بر سر خوان بخوانید و آش یا خوراک قلم را نوش جان کنید.

پیش از این نزاع هایی بر سر مغز قلم به راه افتاده است. در تقسیم منصفانه مغز قلم با همسفرگان بکوشید. توصیه درباره تنظیم و تنظیف آشپزخانه البته موجب اطاله کلام و سرآمدن حوصله خوانندگان است.