جایگاه زن در جامعه ایرانی کجاست؟
مشارکت 2درصدی در بخش اجرایی، استفاده 27درصدی از ظرفیت علمی و رتبه 92 نابرابری جنسیتی در بین 146 کشور اعداد و ارقامی ست که پرده از یک واقعیت مهم اجتماعی برمی دارد این که زنان ایرانی با همه پتانسیل و توانایی که دارند جایگاه و نقش مهمی در جامعه ندارند.
نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می دهند، بیش از 60درصد ورودی دانشگاه ها را به خود اختصاص داده اند،
وظیفه تربیت یک چهارم جمعیت کشور را بر دوش می کشند اما هنوز جایگاه واقعی خود را در جامعه پیدا نکرده اند. این موضوع نه سیاه نمایی ست و نه بزرگنمایی.
مشارکت 2درصدی در بخش اجرایی، استفاده 27درصدی از ظرفیت علمی و رتبه 92 نابرابری جنسیتی در بین 146 کشور اعداد و ارقامی ست که پرده از یک واقعیت مهم اجتماعی برمی دارد این که زنان ایرانی با همه پتانسیل و توانایی که دارند جایگاه و نقش مهمی در جامعه ندارند.
مشکل کجاست؟
این سوال سرآغاز گفت و گویی بود با سه تن از فعالان حوزه علوم اجتماعی. پاسخ ها به سوال یک موضوع دیگر را پررنگ کرد: عدم باور زنان به خود و جایگاه واقعی شان. اینکه زنان ایرانی در وضعیت فعلی شان بیش از هر چیز و هر کس دیگری مقصرند.
زنان خود را باور ندارند
حجت الاسلام رسول منتجب نیا؛ سیاستمدار، مدرس فقه و حقوق، نماینده سه دوره اول مجلس
حقیقت این است که زن و مرد از نظر حقوق اجتماعی استعداد و لیاقت یکسانی دارند و باید به یک اندازه بهره ببرند.
اثرگذاری هر دو جنس نیز در جامعه به یک اندازه است اگر تفاوتی هم وجود دارد باید در نوع استعداد افراد باشد و جنسیت نمی تواند عامل تبعیض باشد اما آنچه که ما مشاهده می کنیم این ا ست که در طول تاریخ واقعیت جایگاه زنان با حقیقت آن فاصله بسیاری داشته و همین موضوع باعث شده است که زنان تا به امروز نتوانند جایگاه خود را در جامعه به درستی پیدا کنند. به عقیده من این مساله علل و عوامل متعددی دارد. اولین عامل و مهمترین آن خود زنان هستند.
زنان و دختران باید این باور را داشته باشند که اثر گذار هستند و شایستگی لازم را دارند و از حقوق مساوی با مردان برخوردارند.
این خودباوری در جامعه زنان به حد لازم و درخور نرسیده است. این خودباوری صرفا حضور در مجامع و سخنرانی نیست.
اگر زنان معتقد باشند هیچگونه تفاوتی با مردان در اثرگذاری برجامعه ندارند در تقسیم وظیفه اجتماعی حضور پیدا می کنند. این دیدگاه باعث می شود جامعه نیز زنان را نپذیرد و در مقابل آن دافعه داشته باشد. جامعه نیز در عقب ماندن زنان از جایگاه واقعی شان مقصر است. هنوز هم برای جامعه قابل تصور نیست زنی مدیر بخشی شود. برخی حتی حضور زنان در مناصب را دون شان آنها می دانند.
موانع نگرشی سد راه زنان
دکتر سعیده امینی؛ جامعه شناس و استادیار دانشکده علوم اجتماعی علامه طباطبایی
اگر بخواهیم جواب این سوال را از منظر مشارکت زنان ببینیم باید بگویم آمارهای مربوط به مشارکت سیاسی زنان از دهه 70 تا کنون از روند صعودی مدیریت زنان حکایت دارد به طوریکه این رقم طی دو دهه از 1.2 درصد به 5.2 درصد رسیده اما تحلیل واکاوانه آمارها نشان می دهد که عمده حضور زنان در سطوح میانی مدیریت است و عملا نقش زنان در سطوح بالای مدیریت و مناصب عالی ناچیز است.
همواره مشارکت سیاسی زنان در سطح توده ای با مانع جدی روبرو نیست اما مشارکت زنان در مناصب بالای مدیریتی با دشواری هایی همراه است .
این دشواری ها از دو منظر ساختاری و نگرشی قابل بررسی است. در بعد نگرشی پنداشت زنان از استعدادها و توانایی های خود و تلقی آنان از نقش شان درون جامعه است.
در بعد ساختاری برنامه ریزی ها و سیاست گذاری های در این حوزه است که در این میان نقش دولت برجسته می شود.
در واقع نوعی رابطه دیالکتیکی بین این دو حوزه برقرار است که این نوع رابطه را می توان به نگرش زنان به منزلتشان در سطح خرد و قوانین، سیاستگذاری ها و برنامه ریزی های دولت در سطح کلان بسط داد.
در حوزه قوانین اصل بیست و یکم قانون اساسی معطوف به حقوق زنان است و دولت موظف است حقوق زنان را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین کند. همچنین با توجه به بخش سوم منشور حقوق و مسوولیت های زنان در نظام جمهوری اسلامی ایران(1383) زنان باید حق مشارکت در سیاستگذاریها، قانونگذاری ها، مدیریت، اجرا و نظارت در امور فرهنگی به ویژه درخصوص مسائل زنان، همچنین حق تبادل اطلاعات و ارتباطات فرهنگی سازنده در ابعاد ملی و بین المللی را داشته باشند.
نگاه به این قوانین نشان می دهد به حقوق زنان توجه شده اما اجرایی شدن قوانین گاه و بیگاه با موانعی همراه است. مهمترین مانع در روند عملیاتی شدن قوانین، موانع نگرشی است؛ پژوهش هایی که در این حوزه توسط برخی از همکاران جامعه شناس انجام شده نیز این مطلب را تایید می کند که با وجود آنکه مدیران و کارکنان بر کارایی و قابلیت زنان در عرصه های مدیریتی و جایگاه های بالای سازمانی واقف اند، فقط 6 درصد از کارکنان مرد جایگاه مدیریت را برای زنان مناسب می دانند. 30 درصد کارکنان مرد از اینکه مدیر زن باشد احساس خوشایندی ندارند.
بسیاری از مدیران بر این باورند که زنان شایستگی لازم برای تصدی جایگاه های بالای سازمانی را دارند؛ اما بیش از 80 درصد آنان مدیریت را کاری مردانه می دانند و بیش از 50 درصد چنین می اندیشند که مردان در کارهای مدیریتی موفق تر از زنان اند و خلاقیت بیشتری نشان می دهند.
نتیجه نظرخواهی از 50 مدیر سطح بالای سازمان ها نشان می دهد در انتخاب افراد در رده های شغلی بالاتر در میان زنان و مردان با تحصیلات و تجربه مساوی مردان را ترجیح می دهند این در صورتی است که بیشتر آنها بر انضباط و وظیفه شناسی و تعهد بیشتر زنان نسبت به مردان تاکید داشتند و نیمی از آنان از کارکنان زن راضی تر بودند.
بر این اساس می توان گفت که موانع موجود در مسیر ارتقاء زنان به مناصب بالای مدیریتی بیش از آنکه خصلت قانونی داشته باشد از منظر نگرشی قابل بررسی است.
جولان تفکر مردسالارانه در جامعه ایرانی
دکتر کوروش محمدی؛پژوهشگر و رئیس انجمن آسیب شناسی ایران
جامعه ما درگیر نگرش های ذاتی و سنتی خود است به همین دلیل به زنان فرصت های برابر با مردان نمی دهد.
سبقه جامعه ما فرایند مردسالارانه دارد و همچنان آثار این روند و نگاه در جامعه ما باقی مانده است برای همین وقتی در جایی هم حرکتی در جهت به جلو راندن حضور زنان و مسائل آنها صورت می گیرد خواه ناخواه این حرکت در ذات خودش ناقص است.
در نظام کارفرمایی و کارگزاری نگاه به زنان ابزاری است و زنان پایین تر از مردان در نظر گرفته می شوند و حق و حقوقشان به درستی پرداخت نمی شود. نگاهی که در انظار عمومی نسبت به زن وجود دارد نگاه سطح پایین است این نوع نگاه حتی در ساده ترین موضوعات وجود دارد.
زنان حتی در رفت و آمد و تردد با محدودیت مواجه هستند هنوز تصدی و یا حضور زنان را برای تعدادی از مشاغل باور نداریم این افکار و اندیشه ها نزد خود زنان موثر واقع شده است و باعث شده زنان برای حل مسائلشان پا پیش نگذارند و کوتاه می آیند.
جامعه براساس باور قدیمی هنوز زن را جنس ضعیف می داند و ضعیفه را در ادامه این روند تقویت می کند نگاه مردسالارانه در همه جامعه ما سایه افکنده و این باعث شده همه مسائل با معیارهای مردانه سنجیده شود.
ما یک روز از کلماتی مانند زن ذلیل استفاده می کنیم و با بیان این کلمه می خواهیم بگوییم زنان در مدیریت خانواده برتر هستند اما روز دیگر او را صرفا برطرف کننده نیاز جنسی می دانیم.
وقتی می گوییم در مدیریت خانواده برتر است و او را سالار می دانیم اما وقتی همین سالار به مرز طلاق می رسد بیشترین آسیب را می بیند.
همیشه می گوییم زن و مرد هردو پنجاه پنجاه هستند اما وقتی اختلافی میانشان می افتد بیشترین آسیب برای زن است.
این همان نگاه ابزاری به زن است. قانون و ساختار اجتماعی مسوول کنترل نگاه اجتماعی است که همچنان روی جنس زن وجود دارد و تلقی ضعیف از زن را ترویج کرده است.
خانواده ها در این میان بزرگترین نقش را داشته اند. بیشترین محدودیت در خانواده شامل دختر بچه ها است اینجا نرو، اینجوری حرف بزن و جملاتی مانند اینها که محدودیت های غیرمنطقی را در میان زنان تقویت می کند.
محدودیت هایی که متاسفانه آموزش و پرورش به عنوان یک نهاد اجتماعی موثر به جای حل آن را بیشتر تقویت کرده است.
رسانه های ما نیز به جای تغییر نگرش یا کنترل و هدایت افکار عمومی جامعه تحت تاثیر باورها و نگرش های تاریخی و سنتی نسبت به زنان بوده اند اگر نگرش منفی داریم و می بینیم همچنان باقی مانده این یعنی اینکه رسانه های ما درست عمل نکرده اند. تا چندین سال پیش زنان اجازه درس خواندن نداشتند هنوز ریشه های همان تفکر باقی است و این تفکرات در رسانه ها هم وجود دارد. چراکه رسانه را افرادی می گردانند که در همین آموزش و پرورش تحصیل کرده اند و با این نوع تفکرات انس دارند.
متاسفانه رسانه تاثیرگذاری چون تلویزیون هم در این زمینه به درستی عمل نکرده است. برای همین فضا در دست رسانه های بیرونی و ماهواره افتاده که زن را عاملی برای خیانت نشان می دهند که این ظلم به زنان است.
ارسال نظر