به گزارش پارس به نقل از مهرخانه،به نظر می‌آید نتایج نظرسنجی اخیر مرکز ایسپا در خصوص حجاب با واقیعت جامعه امروز ایرانی و یا حداقل با وضعیت زندگی شهری قابل تطبیق نیست؛ به‌طوری‌که بسیاری از کسانی که در شبکه‌های اجتماعی در معرض اطلاعات این نظرسنجی قرار گرفتند، نمی‌توانستند نظرات این نظرسنجی را بپذیرند و گمانه‌زنی‌های بسیاری برای تحلیل این نتایج حاصل شد؛ از این‌که جامعه آماری این پژوهش یحتمل مربوط به جغرافیایی خاص است، تا این‌که پژوهش‌گران سوگیرانه به این نتایج دست یافته است.در نظرسنجی اخیر مرکز ایسپا در خصوص حجاب نتایج قابل توجهی به‌دست آمده است. در این پژوهش نزدیک به 50 درصد از پرسش‌شوندگان، حجاب چادر را به عنوان حجاب برتر انتخاب کرده‌اند. نتایج شایان توجه دیگر در این نظرسنجی به قرار زیر است:

49 درصد مردان و 43 درصد زنان پوشش چادر را ترجیح می‌دهند. 40 درصد جوانان 18 تا 29 ساله کشور، 45 درصد افراد 30 تا 49 ساله و 58 درصد افراد بالای 50 سال، پوشش چادر را ترجیح داده‌اند. 44 درصد جوانان پسر و 35 درصد جوانان دختر، پوشش چادر را ترجیح داده‌اند. 51 درصد متأهلین و 36 درصد مجردین پوشش مورد علاقه خود را چادر اعلام کرده‌اند. 54 درصد مردان متأهل، 40 درصد پسران مجرد، 47 درصد زنان متأهل و 30 درصد دختران مجرد، پوشش مورد علاقه خود را چادر اعلام کرده‌اند.

43.5 درصد افرادی که تحصیلات دیپلم و پایین‌تر دارند، پوشش چادر را ترجیح داده‌اند، این در حالی است که 34 درصد از کسانی که دارای تحصیلات دانشگاهی هستند، تمایل به پوشش چادر نشان داده‌اند. 40 درصد از مردان دارای تحصیلات آکادمیک و 28 درصد از زنان دارای تحصیلات آکادمیک، به پوشش چادر تمایل نشان داده‌اند. 41 درصد شهروندان ساکن در مراکز استان‌ها، 45 درصد شهروندان ساکن در شهرهای درجه 2 و 61 درصد از روستانشین‌ها به پوشش چادر تمایل نشان داده‌اند.

در ادامه نظرسنجی سؤالی در خصوص پوشش زنان خانواده از پاسخ‌گویان با این مضمون پرسیده شده است: «در خانواده شما خانم‌ها بیشتر مانند کدام‌یک از تصاویر در جامعه حضور پیدا می‌کنند؟» بر اساس نتایج نظرسنجی، 24.1 درصد پاسخ‌گویان اعلام کرده‌اند که در خانواده آن‌ها زنان بیشتر با چادر مشکی و مقنعه در جامعه حضور پیدا می‌کنند. 21.2 درصد نیز معتقدند چادر مشکی و روسری پوشش غالب زنان در خانواده‌شان است. در مجموع 45 درصد پاسخ‌گویان پوشش غالب در خانواده‌ را چادر اعلام کرده‌اند.

در مجموع می‌توان گفت اغلب مردان به‌ویژه متأهلان با تحصیلات بالا، پوشش چادر را برای زنان انتخاب کرده‌اند؛ اگرچه بیشترین تمایل به پوشش چادر در میان روستانشنیان است، اما ازآن‌جاکه افراد تحصیل‌کرده اغلب در شهرها حضور دارند، بنابراین می‌توان گفت پوشش انتخابی غالب مردان شهری، چادر با روسری یا مقنعه است.

اما آیا در واقعیت اجتماعی نیز چنین اتفاقی در حال رخ‌دادن است؟

آیا وضعیت حجاب زنان ایرانی مؤید این پژوهش است؟ آیا معیار عملی مردان در انتخاب بین زنان و دختران با پوشش چادر و مقتعه و دیگر پوشش‌ها، انتخاب زنان چادرپوش است؟ اگر انتخاب و تمایل مردان به چادر، مطابق نظرسنجی اخیر، بیش از دیگر انواع پوشش است، چرا پوشش دختران در اماکن عمومی ‌به شکل دیگر انواع پوشش در این پرسشنامه است؟ آیا می‌توان نتیجه گرفت انتخاب و ذائقه مردان در پوشش، اهمیتی برای زنان نداشته و آنان به شیوه‌ای که خود می‌پسندند، عمل می‌کنند؟

درصورتی‌که بتوان به این سؤال پاسخ مثبت داد، نتایج تحقیقات فراوان در همبستگی مثبت میان نرخ بالای جراحی‌های زیبایی زنان و سلیقه مردان در زیبایی را چگونه باید توضیح داد؟

با توجه به این‌که اتفاق و رخ‌داد جدیدی در جریان پوشش زنان ایران در فاصله چندسال گذشته اتفاق نیفتاده است، کدام نظر می‌تواند نتایج این نظرسنجی را توجیه کند؟

به نظر می‌آید نتایج این نظرسنجی با واقیعت جامعه امروز ایرانی و یا حداقل با وضعیت زندگی شهری قابل تطبیق نیست؛ به‌طوری‌که بسیاری از کسانی که در شبکه‌های اجتماعی در معرض اطلاعات این نظرسنجی قرار گرفتند، نمی‌توانستند نظرات این نظرسنجی را بپذیرند و گمانه‌زنی‌های بسیاری برای تحلیل این نتایج حاصل شد؛ از این‌که جامعه آماری این پژوهش یحتمل مربوط به جغرافیایی خاص است، تا این‌که پژوهش‌گران سوگیرانه به این نتایج دست یافته است.

البته تحلیل‌هایی نیز بیان‌گر آن بود که محجبین در انظار حاضر نمی‌شوند؛ لذا صحت این داده‌ها درست و صحیح است، ولی آن‌چه در نتایج این نظرسنجی می‌توان گفت، این است که اتفاقاً این پژوهش در گستره ملی صورت گرفته و پژوهشگران به دلیل آن‌که پژوهش به روش کمی ‌صورت گرفته است، نقش کمتری در پژوهش داشته‌اند و صحت داده‌ها بیشتر مورد وثوق است.

فاصله میان عینیت اجتماعی و ذهنیت کنشگران در مسئله حجاب

فاصله میان عینیت اجتماعی در مسئله حجاب با ذهنیت کنشگران در این پژوهش، واضح‌ترین تفسیری است که می‌توان در مورد آن صحبت کرد. چرا میان آن‌چه به عنوان انتخاب حجاب و نوع پوشش در این پژوهش می‌بینیم، با آن‌چه که افراد به عنوان پوشش موردنظر و پسند خود انتخاب می‌کنند، فاصله است؟

تحلیل‌گران اجتماعی به دیالتیک عینیت و ذهنیت قایل‌اند و معتقدند که ذهنیت‌ها بر عینیت‌های اجتماعی مؤثرند و برعکس. اگر این ایده تحلیل‌گران اجتماعی را بپذیریم، چرا در جامعه ایرانی میان دوگانه ذهنیت و عینیت (ارزش و عمل) در مسئله حجاب، فاصله وجود دارد؟ موارد ذیل از جمله پاسخ‌هایی است که در جواب این پرسش می‌توان پذیرفت:

1.    جامعه ایرانی در همیشه تاریخ، جامعه‌ای مستور و پوشیده بوده است. بنابراین دور از ذهن نیست که نتایج این نظرسنجی ناشی از تاریخچه و حافظه تاریخی و تمدنی افراد باشد.

2.    بحث پوشش مبنای اندیشه‌ای دارد. ایرانیان با اعتقادات دینی خود جهان را جلوه قدرت و ظهور خداوند می‌دانند و این موجب دین‌باروری و پذیرش ارزش‌های دینی است. برخلاف تاریخ تمدنی غرب که طبیعت را عرصه آشکارسازی خود و عقاید خود می‌دانستند. برهنگی عنصری تاریخی و اندیشه‌ای در غرب است؛ درحالی‌که بررسی پوشش ایرانیان، اعم از زنان و مردان، حکایت از دربرداشتن لباس کامل بوده است.

لذا این گرایش به چادر به عنوان حجاب کامل، حکایت از ریشه و قدرت عقاید اسلامی ‌میان مردم است و این خلاف این نظر است که تصور کنیم که انتخاب این پوشش، مربوط به جغرافیای خاص است؛ هر چند که میزان گسترش هر چه بیشتر مدرنیته در کلان‌شهرها و مناطق توسعه‌یافته به انتخاب کمتر این مدل پوشش منجر می‌شود.

امروزه با جایی که رسانه‌های داخلی و بیگانه در دوردست‌ترین و محروم‌ترین مناطق باز کرده‌اند، دیگر حتی روستاها به معنای مکان و فضایی که بعضاً گفته می‌شود در چنبره سنت قرار دارند، از تأثیرات فرهنگ جمعی و عامه متأثر می‌شوند. نمایش تصاویر شهری، روستاها و نحوه زندگی آنان را نیز تحت‌تأثیر قرار داده است، اما با این وجود، پوشش و به‌ویژه چادر، بیشترین انتخاب این گروه از مردم جامعه ایرانی است که همین امر مؤید این ادعاست که ارزش‌ها در جامعه ایرانی ریشه دارند.

چرا ذهنیت‌ها و نگرش‌ها به انتخاب پوشش احسن منجر نشده است؟

همان‌طور که گفته شد دوگانگی در اندیشه و عمل افراد، حکایت از آن دارد که عمل افراد در جامعه ایرانی در حوزه پوشش، با انتخاب آنان متفاوت است. این تفاوت را می‌توان بیان‌گر نوعی تشویق و اعوجاج در تصمیم‌گیری دانست. مرد ایرانی همچنان زن پوشیده و محجبه را می‌پسندد؛ به‌ویژه اگر آن زن همسرش باشد. چنان‌چه بیش از 50 درصد مردان متأهل پوشش چادر را برای زنان پسندیده‌اند، اما در عمل این اتفاق نمی‌افتد.

شاید یکی از دلایل این دوگانگی بالارفتن قدرت و میزان عاملیت زنان است که به عرضه انتخاب خود فارغ از نظر همسران خود، می‌پردازند؛ چنان‌چه نتایج پژوهش نیز در همه حالات موافقت کمتر زنان در انتخاب چادر را به همراه داشته است.

مسئله دیگری که در این‌جا ممکن است تبیین‌کننده باشد، برجسته‌شدن امر جنسی در جامعه ایرانی است، که از نتایج آن وضعیت فعلی حجاب است؛ مردان ایرانی معیارهای زیبایی‌شناسانه خود را برای پذیرش زنان، به جامعه زنان تحمیل می‌کنند؛ هرچند ممکن است آن مردان در ذهنیت خود حیا را به عنوان یک ویژگی زنان ارج بنهند.

در این موارد با توجه به پیشینه نظری موجود، ممکن است گمانه‌زنی‌های بسیاری صورت بگیرد که می‌بایست صحت‌سنجی شده و مورد پژوهش قرار گیرند. این پژوهش صرفاً به بیان ارزش‌ها و نگرش‌های حاکم بر جامعه ایرانی در مسئله حجاب پرداخته است.

نکته پایانی آن‌که این پژوهش گام اول است. پژوهش‌های این‌چنینی را چنان‌چه محل اعتبار وثیق و پایایی بدانیم، باید به دقت در نظر داشته باشیم که مبنای سیاست‌گذاری قرار نگیرد؛ چنان‌چه این نوع پژوهش‌ها بخواهند مبنای نتیجه‌گیری و سیاست‌گذاری شوند، لازم است به دلایل این انتخاب توجه ویژه داشته باشند.

چه بسا در پرسش از چرایی انتخاب چادر به عنوان حجاب برتر در میان پاسخ‌گویان و همچنین تحلیل فاصله میان ارزش و عمل توسط کارشناسان، دلایلی ذکر شود که همان دلایل بتواند به روشن‌شدن پیچیدگی وضعیت پوشش در جامعه کمک کند. به نظر می‌رسد این پیمایش نه نتیجه‌گیری، بلکه خود به عنوان یک پرسش بزرگ و جدی، باید مقدمه پژوهش‌های جدی دیگر قرار گیرد.