پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- احمد دلبری(مدیر کل بهزیستی استان تهران)- سلامت روانی و اجتماعی یکی از شاخص‌های اصلی پیشرفت و توسعه جوامع ، و در صورت تخریب،  باعث توسعه نیافتگی است. موضوعی که روز به‌روز اهمیت و تأثیر آن بر روند توسعه آشکارتر و سرمایه‌گذاری دراین خصوص ضروری‌تر می‌شود.

سلامت روانی و اجتماعی، مسأله ای کاملاً فرابخشی و ملی است که نیاز است تا همه سازمان‌ها و نهادهای دولتی و غیر دولتی و مؤسسات علمی، آموزشی، فرهنگی و اجتماعی نسبت به آن احساس مسئولیت کنند. برای توسعه و ارتقای سلامت روانی اجتماعی باید آموزش‌های عمومی و ارتقای فرهنگ سلامت به معنی عام و با تمرکز به شبکه‌های اجتماعی مجازی و غیر مجازی و با نقش کلیدی مشارکت همه‌جانبه مردمی و سمن‌ها صورت پذیرد.

اگر چه اختلالات و آسیب‌های روانی و اجتماعی کمتربه صورت مستقیم منجر به مرگ و میر افراد می‌شود اما بخش زیادی از بار بیماری‌ها را به خود اختصاص می‌دهند و می‌تواند باعث مشکلات حاد فردی و گروهی، انزوا و حذف اجتماعی افراد شود. با همه اینها متأسفانه آسیب‌های اجتماعی در ایران مغفول واقع شده درحالی که  بایستی در رأس امور و اولویت‌های نظام سلامت کشور قرار گیرد و از آنجایی که درمان و مدیریت این آسیب‌ها فوق‌العاده سخت، زمانبر و در بعضی موارد غیر ممکن است باید رویکرد اصلی بر توانمندسازی و پیشگیری سطح یک با تمرکز بر مناطق آسیب‌پذیر جوامع در معرض آسیب، رده‌های سنی حساس و دختران باشد. با توجه به اینکه بیش از نیمی از نیروی جوان کشور به‌عنوان عامل اصلی توسعه را دختران شکل می‌دهند لذا ضروری است برای دستیابی به امر توسعه، زنان مانند مردان در فرایند توسعه مشارکت داشته باشند.

 سرمایه های درمعرض خطر

در سال1390 از کل جمعیت کشور،31.5  درصد را جوانان تشکیل می‌دادند که جمعیت دختران جوان بیشتر از پسران جوان بود.

با‌توجه به جمعیت قابل توجه دختران جوان که حدود 12 میلیون نفر در سطح کشور است در صورتی که برنامه ریزی مدون و جامع برای پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی نداشته باشیم، این طیف وسیع جمعیتی و فرصت ویژه برای توسعه اجتماعی ممکن است خود به بار جمعیتی و معضلات اجتماعی تبدیل شوند.متخصصان حوزه اجتماعی بر این باورند که اعتیاد، طلاق، خشونت و فرار از خانه در رأس آسیب‌های اجتماعی دختران و زنان و از عوامل اصلی توسعه نیافتگی جامعه است.

اگر چه تا به حال طرح‌ها و برنامه‌های بسیاری جهت مدیریت و درمان این آسیب‌ها و اختلالات روانی و اجتماعی برای جوانان به اجرا درآمده. ولی به‌دلیل ناکارایی و ناکافی بودن آنها و نبود اجرای صحیح برنامه‌های آموزشی و خصوصاً پیشگیری هنوز شاهد افزایش روز افزون آنها هستیم. به‌طوری که در سال 1393 نسبت به سال 1392، 6درصد کاهش رشد در میزان ازدواج‌ها و 3/5 درصد افزایش در تعداد طلاق‌ها را در سطح کشور داشتیم و به بیانی دیگر تقریباً در هر ساعت 19 خانواده درایران از هم فرو پاشیده  است. بیشترین میزان طلاق خانم‌ها مربوط به رده سنی جوانان 29-25 سال و 69 درصد افرادی که متارکه کرده‌اند دیپلم و پایین تر بوده اند. لذا ضرورت توجه به این طیف از جمعیت در معرض آسیب کاملاً مشهود و جدی است.

 دیو اعتیاد، دختران را نشانه گرفته است

در خصوص اعتیاد زنان و دختران به‌عنوان بزرگ‌ترین آسیب اجتماعی، اگر چه کمتر از 10 درصد معتادان کشور را زنان تشکیل می‌دهند ولی آنچه نگران کننده است پایین آمدن سن مصرف مواد مخدر در دختران و استفاده آنان از مواد محرک و صنعتی است که بسیار خطرناک‌تر از مواد سنتی هستند.

دلایل شروع مصرف موادمخدر در اکثر دختران کسب لذت، کنجکاوی،تفریح، فشار دوستان و اختلافات خانوادگی مطرح شده است. با توجه به حجم بالای این‌گونه آسیب‌ها و به دلیل کسب لذت در مصرف مواد، مقوله سلامت روانی اجتماعی و نشاط اجتماعی می‌تواند به عنوان یکی از راهکارهای اصلی در پیشگیری از اعتیاد درنظر قرارگیرد.

درخصوص نحوه ابتلا به اعتیاد، دوستان بد و توصیه آنان به مصرف مواد، دختران را بیش از پسران تحت تأثیر قرار می‌دهد.

از نظر اختلالات روحی و روانی و به دنبال آن اعتیاد، دختران درجات شدیدتری از نابسامانی‌های روانی و اجتماعی را تجربه می‌کنند. دختران معتاد در مقایسه با پسران با احتمال بیشتری دچار عوارض ایدز،بیماری‌های ناشی از روابط جنسی و بخصوص آسیب‌ها و طرد اجتماعی می‌شوند. زنان در مقایسه با مردان پس از شروع سوءمصرف مواد سریعتر گرایش به اعتیاد را نشان می‌دهند و خیلی زود عوارض و پیامدهای منفی را تجربه می‌کنند و هنگام درمان و ترک اعتیاد کمتر به درمان‌های رایج و روان درمانی جواب می‌دهند.جهت پذیرفته شدن در گروه دوستان، دختران نوجوان در مقایسه با پسران نسبت به فشار دوستان در مصرف مواد آسیب‌پذیرتر بوده و راحت‌تر معتاد می‌شوند.دختران معتاد در مقایسه با پسران احتمال اینکه دوستان صمیمی یا شریک جنسی معتاد داشته باشند بیشتر است.دختران جوان معمولاً توسط مردان با سن بالاتر از خود که رابطه صمیمانه دارند معتاد می‌شوند. به عبارتی دیگر بیش از 25 درصد دختران و زنان معتاد به هروئین توسط دوستان نزدیک یا همسران‌شان معتاد شده، در حالی‌که این عدد در مردان به کمتر از 5 درصد می‌رسد.

 عوارض اجتماعی یک تصمیم فردی

دختران معتاد نسبت به افراد سالم بیشتر در معرض خشونت قرار می گیرند، به طوری‌که 90 درصد این دختران حداقل یک بار در زندگی مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته‌اند و تمامی آنان خشونت‌های فیزیکی و کلامی را تجربه کرده‌اند. خشونت‌های موردنظر در ارتباط با دختران بیشتر در خانواده و روابط نزدیک و صمیمانه است. در حالی‌که مردان بیشتر درگیر خشونت‌های موقعیت‌های‌ غیرصمیمانه هستند. همچنین خشونت خود می‌تواند به عنوان عاملی جهت شدت یافتن اعتیاد باشد.افسردگی و اضطراب شایع‌ترین اختلال روحی و روانی در نزد دختران معتاد است که دختران نسبت به پسران بیشتر در معرض این گونه خطرات هستند.همچنین دختران معتاد نسبت به مردان از عزت نفس پایین‌تری برخوردارند. از عوارض بالینی شایع در دختران معتاد می‌توان از سوءتغذیه، فشارخون و بیماری‌های واگیر مرتبط با روابط جنسی خطرناک و مصرف تزریقی مواد نام برد.

مرگ در جوانان و دختران معتاد بیشتر ناشی از مصرف بیش از حد مواد، خودکشی و تصادف با اتومبیل ذکر شده است. همچنین مصرف تزریقی و سرنگ مشترک و رابطه جنسی خطرناک، زنان و دختران را در معرض بیماری‌های خطرناک ایدز و هپاتیت قرار می‌دهد.

همچنین در زنان معتاد میزان سقط خود به‌خودی، مرگ جنین، تولد نوزاد نارس و با وزن کم بیشتر دیده و کودکان آن‌ها از اختلالات روحی و روانی واضح و رشد کم رنج می‌برند و در نهایت جامعه دختران معتاد را به‌عنوان افراد بی‌بند و بار و بی‌عفت محسوب کرده و این افراد به‌عنوان طعمه جنسی آماده مدنظرند.

 فرار، خانه آخر آسیب ها

یکی از آسیب‌های جدی برای دختران فرار از منزل است که افزایش سالیانه 15 درصد در چند سال اخیر گزارش شده است. بیشتر این دختران در سنین 14 تا 18 سال بوده و چنانچه این دختران توسط سازمان بهزیستی و نیروی انتظامی جمع‌آوری نشوند بیش از 60درصد آنان به زنان خیابانی تبدیل خواهند شد.

این پدیده می‌تواند منشأ بسیاری از انحرافات و آسیب‌های اجتماعی مثل خودفروشی، اعتیاد، توزیع مواد مخدر، تشکیل باند فساد جهت فریب سایر دختران و زنان، رواج روسپیگری و شیوع انواع بیماری‌های جنسی شود. فرار از خانه می‌تواند ناشی از اختلال کارکرد نهاد خانواده، بیکاری، فقر، مهاجرت به کلانشهرها و حاشیه‌نشینی باشد. فرار از منزل که خود معلول عوامل متعدد و اختلال در کارکرد نهاد خانواده است می‌تواند باعث بسیاری از آسیب‌های اجتماعی شود.دختران با فرار از منزل، شروع بی‌خانمانی و بی‌پناهی را تجربه می‌کنند که این خود زمینه ارتکاب جرایم و آسیب‌ها را فراهم می‌کند و برای تأمین معاش و داشتن سرپناهی ولو موقت و نامطمئن مجبور به سرقت، تکدی‌گری، توزیع مواد مخدر و مشروبات الکلی، روسپیگری و عضویت در باندهای خلاف می‌شوند و برای زنده ماندن مجبور به گذران زندگی نکبت‌باری می‌شوند. اکثر باندهای خلاف اقدام به فروش و انتقال آنان به کشورهای دیگر جهت سودجویی و تجارت سکس و فروش اجزای بدن آنان می‌کنند.

این دختران به علت ارتکاب جرایم خاص دچار انواع بیماری‌ها و اختلالات روحی و روانی شده و بخشی از آن‌ها به علت پشیمانی از کرده خود در نهایت خودکشی می‌کنند. از آنجایی که اکثر دختران فراری از منزل از عاقبت کار خود مطلع نیستند، مشکلات و آسیب‌های متعددی که در طول مسیر برای آن‌ها ایجاد می‌شود آن‌ها را شوکه کرده و چون روی بازگشت به منزل را ندارند یا اینکه خانواده را محلی برای تأمین آرزوهای خود نمی‌بینند، ناخودآگاه جذب باندهای فساد شده و با برقراری رابطه‌های جنسی خطرناک و اعتیاد به‌طور رسمی به روسپیگری می‌پردازند. براساس مطالعات انجام شده اکثر دختران فراری در روز دوم فرار از منزل مورد تجاوز قرار گرفته و در مدت کوتاهی معتاد می‌شوند.

به زبانی دیگر دختران فراری از منزل در مدت کوتاهی مجبور به انجام اعمالی می‌شوند که به نحوی در خانواده درگیر آن بوده یا دغدغه داشتن آن آسیب آن‌ها را مجبور به فرار کرده است.