شوخی رحیم صفوی؛ عجلوا بالطعام قبل الموت
شوخی رحیم صفوی با صدای بلند که عجلوا بالطعام قبل الموت به یاد همه آورد که نهار خیلی دیر شده است. ساعت حدوداً 3 بعدازظهر بود و همه سخت گرسنه بودند.
به گزارش پارس به نقل از مشرق، عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361، پس از عملیاتهای موفق و چشم گیر ثامن الائمه، طریق ، طریق القدس، فتح المبین و بیت المقدس انجام شد و قرین موفقیت نبود. از آنجا که چهار عملیات موفق مزبور توقع فرماندهان و مسئولان یگانهای سازمان رزم سپاه را به شدت افزایش داده بود، شکست و عقب نشینی در عملیات رمضان برای آنها تحمل ناپذیر بود. در واقع، عدم موفقیت در این عملیات، پرسشها و ابهامات بسیاری را در میان فرماندهان و نیروهای رزمنده پدید آورده بود که ادامهِ کار را با مشکل روبه رو می کرد.
برای حل این مشکل در روز یکشنبه 10 مرداد ماه سال 1361، فرماندهان عالی رتبهِ سپاه با حضور فرمانده کل سپاه دلایل و عوامل عدم موفقیت نیروها را در رسیدن به اهداف عملیات بررسی و سعی کردند با شناخت بیشتر از وضعیت جبهه، مجدداً نیروها را سازمان دهی و گزینهِ مناسبی را برای عملیات انتخاب کنند. این جلسه از ساعت 00:9 تا 00:15 طول کشید و تنها، چند دقیقه برای اقامهِ نماز ظهر و عصر تعطیل شد. مباحث مطرح شده در این جلسه به دو بخش تقسیم می شد: بخش نخست به گلایه های تلویحی و برادرانهِ فرمانده سپاه برای پایان دادن به برخی از تردیدها و اشکالهای مطرح شده در اذهان برخی از کادرهای عملیاتی سپاه که به دلیل عقب نشینیها و سازمان دهی جدید لشکرها به وجود آمده بود و بخش دوم به بررسیهای فنی و نظامی به منظور اتخاذ تدابیر لازم برای تداوم عملیات اختصاص داشت. البته، باید یادآور شد که هر یک از فرماندهان تیپها و لشکرها پیشنهادهای خود را در این زمینه ارائه کردند.
در «فصلنامه نگین ایران» با نشر اسناد مربوط به جلسات فرماندهان سپاه سعی شد خوانندگان را با فضای بررسی مسائل و تصمیم گیری در مورد عملیات در طول جنگ بیشتر آشنا کند. در یکی از این جلسات که روزهای پایانی عملیات رمضان برگزار شد آمده:
***
مجدداً، درباره چگونگی چیره شدن بر مثلثیها و اینکه خط پدافندی بهتر است در قاعده مثلثیها باشد یا در جلوی آنها، بحث شد و افراد نظرهای کارشناسی خود را ارائه دادند، از جمله احمد کاظمی تأکید کرد: «به اینکه بشود رأس مثلثی را خاکریز زد، اصلاً فکر نکنید».
پس از بحثهای فرماندهان، حسن باقری گفت: «حالا بگذارید در بحثمان، مرحله ای به جلو برویم. آیا برادران قبول دارند که نمی توان در قاعده مثلثیها پدافند کرد؟ به عبارت دیگر، هدف عملیات چیست؟ اگر انتهای مثلثی را به عنوان هدف قبول دارند، باید در این باره بحث کنیم که چطور می توان خاکریز احداث کرد، من باید یادآور شوم که انتهای مثلثیها را هدف می دانم، اگر این خلاف نظر شماست، این حالا، بحث دیگری است». مجید بقایی، فرمانده قرارگاه (لشکر) فجر سپاه، جهت بحث را تغییر داد: «نخست، هدفمان از احداث خاکریز چیست؟ در واقع، باید جهت حرکتمان را مشخص کنیم. واقعاً اگر می خواهیم بعد از آن، حرکت بعدی خود را آغاز کنیم - که فکر می کنم نظر برادران، به ویژه برادر حسن باقری این باشد - خُب، چرا برویم چهار تا مثلثی را بگیریم؟ بهتر است دو تا مثلثی را بگیریم، ولی خاکریز را به طور مایل بزنیم. دیگر اینکه از حرکتهای ظریف که یک نیرو از این و نیروی دیگر از آن طرف برود و دشمن را دور بزند، به شدت پرهیز کنیم. اینجا رقابیه، میشداغ و عین خوش نیست، اینجا منطقهِ همواری است که در دید دشمن قرار دارد، به طوری که در روز، هر اندازه نیروی ما اینجا با یکدیگر متصل باشد، دشمن به راحتی آنها را با تانک می شکافد و جلو می رود، به ویژه اگر سیستم فرماندهی دشمن به هم نخورده باشد. نظر من این است که دو تا مثلثی را بگیریم، خاکریز را نیز به شکل مایل بزنیم و نیروهای دشمن را منهدم کنیم و انعطاف نیز داشته باشیم و اگر توانستیم نوک دو تا مثلثی را به هم متصل کنیم و در غیر این صورت، قاعده را پدافند کنیم. با دو جداره کردن خاکریز در دو مثلثی می توانیم در قاعده پدافند کنیم و هنگامی که مطمئن شدیم، توانایی نگهداری این خط را داریم و پس از یک هفته که تیپها آماده شدند، حرکت را تغییر دهیم و به طرف کانال پرورش ماهی سرازیر بشویم. بدین ترتیب، با تمرینی که در عبور از کانال می کنیم و با داشتن این سر پلها، مشکل عبور از کانال و گرفتن سرپل را می توانیم حل کنیم».
حدود ساعت 00:13، جلسه برای اقامه نماز تعطیل شد، اما فرصتی برای صرف ناهار نبود؛ بنابراین، بلافاصله بعد از نماز جلسه ادامه یافت. نخست، فتح الله جعفری، فرمانده لشکر 30 زرهی سپاه، نظر خود را دربارهِ بحث ارائه داد و تأکید کرد: «حتی اگر منطقه را بگیریم، اما از سرعت لازم برخوردار نباشیم، دشمن با امکانات زیادی که در رها کردن آب دارد، راهکار حرکت بعدی ما را خواهد بست و اگر در انجام همین حرکت نیز تأخیر کنیم، کل منطقه با آب مسدود خواهد شد». وی سپس، دربارهِ چگونگی عمل در مثلثیها گفت: «باید جلو مثلثیها پدافند کنیم؛ زیرا، ماندن در پشت آنها امکان پذیر نیست».
عزیز جعفری، معاون قرارگاه (لشکر) نصر، نیز گفت: «در راستای صحبتهای آقای صفار باید تأکید کنم که عملیات و مراحل انجام شده آن را بررسی کنیم و نقاط ضعف و دلیل آنها را بیابیم. در واقع، مشکل ما در کیفیت نیروها یا کمبود آنها بود. این واقعیت همیشه در مورد تیپهای ما وجود دارد که تا دو ماه پس از بازسازی و اجرای نخستین عملیات، بالاترین کیفیت را دارند و بعد از آن، کیفیتشان کاهش می یابد، مگر اینکه فاصله اجرای دو عملیات زیاد باشد. موضوع دیگر اینکه چرا در مرحلهِ پایانی عملیات رمضان، با وجود اینکه جناح راست و جناح چپ کامل بود، در محور وسط الحاق صورت نگرفت؟ در پاسخ بدین پرسش باید گفت عوامل زیادی در این باره مؤثر بود که استعداد نیرو و کیفیتشان از جمله آنهاست. در واقع، مشکل این است که ما به کمیت و کیفیت نیرو در طرح مانورها اهمیت کم تری می دهیم و آنها را کمتر بررسی می کنیم». وی بعد از بررسی مشکلات عملیات سابق، افزود: «مجدداً برادران پیشنهاد می کنند که ما همین عملیات را انجام بدهیم، حتی یک گام هم پافراتر می گذاریم و می خواهیم، نوک مثلثیها را با این همه مشکل به هم وصل بکنیم! به نظر من، باید دربارهِ این مسائل واقع بین باشیم، حتی اگر یک هفته را به بازسازی تیپها، اختصاص دهیم، باز هم یگانها آن کیفیت اولیه را نخواهد داشت و استعداد لازم به دست نخواهد آمد تا عملیاتی به این بزرگی انجام شود، به ویژه با توجه به اینکه یک بار این حرکت انجام شده است و دشمن کاملاً نسبت به نقاط ضعف خود آگاه شده است. با توجه به اینکه در رسیدن به هدف باید به استعداد و کیفیت نیرو نیز اهمیت دهیم، پیشنهاد می کنم باز هدف عملیات کوچک تر و سهل تر و آسان تری را انتخاب کنیم». وی همچنین، در روی نقشهِ شرق بصره، پیشنهاد اجرای عملیات در منطقه ای دیگر را داد که دورتر از منطقه مورد بحث است.
بعد از سخنان عزیز جعفری و مباحثی طولانی - که گاه در قالب گفت و گوی چند نفری پیگیری می شد - احمد غلامپور، فرمانده قرارگاه (لشکر) قدس سپاه، گفت: «هر اندازه از منطقهِ عملیاتی رمضان به طرف شمال برویم، از هدف اصلی خود دور می شویم؛ بنابراین، پیشنهاد می کنم ذهنمان را هر چه بیشتر به طرف جبههِ جنوب معطوف کنیم. در ضمن، از پنج عملیاتی که در گذشته در جبهه جنوب انجام داده ایم سه عملیات به جز اشکالی که در خاکریز زدن داشتیم، تقریباً از نظر انهدام نیرو و دست یابی به هدف، موفقیت آمیز بود. با توجه به این امر، پیشنهاد می کنم که نقص عملیاتهای پیشین (ضعف در زدن خاکریز) را پیش از اجرای عملیات بررسی کنیم. از آنجا که مطمئن هستم، می توانیم روی زدن خاکریز حساب کنیم، بهتر است در همین منطقه، برای تصرف دو تا از مثلثیها کار و بر روی دو قرارگاه سرمایه گذاری بکنیم، بدین ترتیب که در مرحلهِ نخست، یک قرارگاه وارد عمل شود و دو تا از این مثلثیها را تصرف بکند تا جاپایی برای مرحلهِ بعدی عملیات باز شود. سپس، 24 ساعت بعد، قرارگاه دیگر از نوک این مثلثی عملیات را ادامه دهد و به جلو برود. و پس از اینکه منطقه را تصرف کردیم، دستگاهها و تجهیزات را آماده بکنیم و در منطقهِ بین زید، آب گرفتگی و کانال ماهی در جناح راست منطقه، خاکریز بزنیم. البته، باید توجه داشته باشیم که در راهکار پیشنهادی قبلی، باید حدود 24، 25 کیلومتر یا دست کم 16، 17 کیلومتر خاکریز می زدیم، اما براساس پیشنهاد جدید، با انجام مرحلهِ نخست عملیات، که به تصرف و تثبیت دو مثلثی می انجامد، تنها پس از استقرار دستگاهها، در شب دوم زدن هفت هشت کیلومتر خاکریز لازم است در این صورت، با توجه به اینکه دو جناحمان به آب می رسد، فشار دشمن بیشتر می تواند از یک جناح باشد».
با سخنان احمد غلامپور، اظهار نظر فرماندهان تیپها و لشکرها پایان یافت. سپس، مسئولان قرارگاه مرکزی فرماندهی و هدایت عملیات - به بیان نظرهای خود پرداختند. از این قرارگاه، نخست غلامعلی رشید، معاون قرارگاه، دربارهِ بسیج مردم گفت: «الان بسیج نیروهای مردمی کل کشور به عهده سپاه گذاشته شده است؛ مسئله ای که یک هشدار برای ما محسوب می شود. برادران اگر ما بخواهیم این طور با نیرو رفتار کنیم و از هم اکنون، ضعف نشان دهیم، توانایی بسیح مملکت را نخواهیم داشت. ما باید بتوانیم نیم میلیون سرباز را در عملیات به کارگیریم، در حالی که اکنون، با تمام تلاشی که طی دو ماه انجام داده ایم، تنها توانسته ایم پنجاه هزار نفر نیروهای مردمی را وارد عملیات کنیم! ترس آن می رود که در صورت ادامه و تکرار چنین توقفهایی و تشکیل نشدن تیپ و لشکرهای بیشتری، مسئولان مملکتی حتی مجلس و ارتش هم، نگاه دیگری به عملکرد ما داشته باشند. خُب، ما می خواهیم نیروهای مردمی را بسیج کنیم اگر فرماندهی سپاه نباشد، بسیج نیروهای مردمی بر عهدهِ چه کسی خواهد بود. هم اکنون، تشکیلات ما در ردهِ تشکیلات گروهان یک ارتش کلاسیک عمل می نماید، یعنی فرمانده تیپ ما در خط زندگی می کند؛ جایی که فرمانده گروهان ارتش هم به آنجا نمی آید...».
غلامعلی رشید سپس، به تحلیل و بررسی عملیات رمضان و عوامل توقف و عدم موفقیت نیروهای خودی در این عملیات پرداخت. وی در تشریح این مسائل به سه مورد اشاره کرد:
1) در این منطقه، زمین عارضهِ طبیعی اعم از کوه و تپه (مانند عملیات فتح المبین) یا جادهِ بلند (جاده اهواز - خرمشهر در عملیات بیت المقدس) ندارد و وضع زمین به گونه ای است که اجازه نمی دهد ما مانند گذشته موفق عمل کنیم.
2) آسودگی خاطر فرماندهان عراق از جبهه های دیگر و تمرکز بر همین یک جبهه مشکل دیگری است که در عملیات فتح المبین با آن روبه رو نبودیم؛ چرا که لشکر 5 و 6 دشمن در پشت کرخهِ کور و غرب اهواز ماندند و ما با آنها درگیر نشدیم، اما اینجا عملاً با هر 12 لشکر عراق درگیریم، حتی عراق عمده لشکرهایش را از جبههِ غرب آورده است و اکنون، بیش از یک جبهه برایش مطرح نیست و تمام توانش را برای همین یک جبهه گذاشته است؛ موضوعی که به آن نیندیشیده بودیم.
3) فرصت دادن به دشمن، عامل بعدی است. بدین ترتیب که بعد از بیت المقدس، دشمن بازسازی یگانها و ایجاد استحکامات خود در زمین را آغاز کرد و اکنون، هم اگر بیشتر صبر کنیم، همین لشکرهای منهدم شده اش را بازسازی و بر استحکاماتش خواهد افزود».
موضوع بعدی سخنان رشید، تداوم عملیات و نحوه آن بود. وی نخست اشاره کرد: «اگر بخواهیم در نگاهی کلی بصره را به منزلهِ هدف تعریف کنیم، باید آن را در مرحلهِ سوم عملیات بیت المقدس ببینیم. هدف دومین مرحله از این عملیات، رسیدن به مرزهای بین المللی دو کشور و هدف سومین مرحله، دست یابی به بصره تعیین شده بود، اما در عملیات رمضان، به دلیل انهدام عقبه لشکر 6، وسوسه شدیم و در آغاز کار، همه قدرتمان را روی محور اصلی (عبور از نوک کانال ماهی و نهر کتیبان) نگذاشتیم، شاید اگر در محور اصلی با تمام قدرت وارد عمل می شدیم، موفق بودیم».
غلامعلی رشید سپس، عملیات آینده را بررسی و پیشنهاد جدیدی را مطرح کرد: «اساساً، باید از فکر عمل در مثلثیها بیرون بیاییم و از اجرای عملیات در منطقه عملیاتی مرحله پنجم صرف نظر کنیم و به سراغ محور اصلی عملیات بیاییم.» البته، وی راهکاری جدا از آنچه تاکنون مطرح شده بود، پیشنهاد کرد: «هم اکنون، دشمن می داند که هدف ما گذشتن از دو سرکانال است که مرتباً این کار را تکرار کردیم، اما هیچ گاه از خود کانال و پلهای آن عبور نکردیم، یعنی دشمن از موضوع عبور ما از کانال غافل است؛ بنابراین، پیشنهاد می کنم اقدام روی مثلثیها را رها کنیم و به جای آن خاکریز جناح را به طول یازده، دوازده کیلومتر احداث کنیم». وی در ادامه افزود: «برای بازسازی، بیست روز فرصت لازم داریم و پس از این مدت می توانیم با سه قرارگاه کار کنیم بدین صورت که قرارگاه فجر روی کانال ماهی، سرپلی را بگیرد تا قرارگاه فتح و نصر از آن عبور کنند. در این مرحله می توانیم، حدود پنجاه تا شصت گردان وارد عمل کنیم و از پلهای روی کانال عبور و به هدف اصلی ، که رسیدن به تنومه و بصره است، نزدیک شویم> . وی سپس، به دفاع از نظرش پرداخت و برخی از جزئیات طرح را در پاسخ به پرسشهای مطرح شده تشریح کرد.
پس از وی، رحیم صفوی، معاون اول قرارگاه کربلا، سخنان خود را در دو قسمت جداگانه، بیان کرد. وی در قسمت نخست سخنان خود، به مسائل سیاسی روز پرداخت و سپس، مشکلات اجرای عملیات را در جبهه غرب مورد توجه قرارداد. به نظر وی: «در جبهه غرب، که زمین کوهستانی است پیاده بهتر عمل می کند، ضمن آنکه باید یادآور شد همیشه حرکت و اقدام در غرب با دغدغه هایی نیز همراه است. از جمله اینکه دست کم، سه ماه وقت برای انتقال نیرو و تجهیزات به غرب لازم داریم و امکانات ما و ارتش کفاف نمی کند که هم در غرب باشیم هم در جنوب. اقدام در منطقهِ کوهستانی به نیرو و تدارکات بسیار زیادی نیاز دارد و ما در این مورد با مشکلات بسیاری روبه رو هستیم، ضمن آنکه از نظر فرماندهی نیز، توانایی آن را نداریم که به طور هم زمان در دو جبهه غرب و جنوب باشیم و جمع حاضر همه سرمایه جنگ است».
معاون قرارگاه کربلا سپس، نتیجه گیری کرد: «پس اگر بخواهیم کاری جدی انجام دهیم، باید قرارگاه کربلا و تمامی امکانات سپاه را به منطقه غرب منتقل کنیم، در حالی که این امر بسیار مشکل و شاید ناممکن باشد. البته، راه بازگشت نیز نداریم و تنها راه همان است که به بصره می رسد؛ راهی که باید بررسی و دربارهِ آن برنامه ریزی شود، ضمن آنکه باید، در نهایت، به خدا توکل کنیم من یتق الله یجعل له مخرجا (هر کس تقوای الهی پیشه کند، خدا راه نجات و راه خروج را بهش نشان می دهد). اگر ما گناهکاریم، این بچه هایی که می آیند بچه های پاک و معصومی هستند و خدا دلش به حال آنها به رحم می آید». وی تأکید کرد: «به هر حال، نظر من با اطمینان این است که باید در اینجا عملیات را ادامه دهیم و اهداف آن را تأمین کنیم. مردم ما به هیچ وجه توقف را نمی پذیرند و از نظر سیاست خارجی نیز، هرگونه توقف در اینجا، شکست عملیات رمضان و در نتیجه، شکست ایران تلقی می شود. رحیم صفوی در مورد عملیات مورد بحث نظر موافق مشروط داشت: «اگر نیرو داشته باشیم، می توان طرح مانورهای خوبی را انجام داد، اما با این نیرو و امکانات موجود، حداکثر باید در دو مثلثی عمل کنیم و جلو آنها خط پدافندی تشکیل دهیم و سپس، جهت حرکت را کاملاً تغییر دهیم. در این صورت، دشمن را غافل گیر می کنیم و با این غافل گیری و عملکرد قدرتمندانه به پیش می رویم و با دو قرارگاه، تلاش اصلی را روی عبور از کانال ماهی می گذاریم و سپس، به سمت تنومه می رویم». وی پس از توضیحاتی در این باره، گفت: < این کار تنها در فرصت مناسبی با کار و تلاش شدید در یگانها و مناطق سپاه امکان پذیر است و باید به سختی کار کنیم».
در ادامهِ جلسه، در مورد جزئیات و مشکلات عملیات مباحثی مطرح شد، از جمله حسین خرازی پیشنهادی در تکمیل طرح رحیم صفوی داد و اصغر کاظمی، مسئول طرح و عملیات قرارگاه کربلا، با تأیید طرح رشید، برای صرفه جویی در تعداد نیروهایی که در خط پدافندی به کار گرفته می شوند و نیز دربارهِ آموزش و افزایش کیفیت گردانها توصیه هایی کرد. بزرگ زاده از ستاد قرارگاه کربلا نیز گفت: «طبق طرح برادر رشید، اگر مدت بیست روز را برای آمادگی در نظر بگیریم، دشمن در منطقه آب رها می کند و تمامی راهکارها را می بندد؛ بنابراین، باید کاری کرد که هم موضوع آمادگی نیرو و هم مشکل رها کردن آب حل شود> . وی پیشنهاد کرد که عملیات محدودی در منطقه انجام شود تا در این مدت، (بیست روز) نتواند زمین را زیر آب فرو ببرد».
بعد از اینکه حاضران نظرهای خود را گفتند و نظر دیگران را نیز نقد کردند، مجدداً، فرمانده کل سپاه گفت: «یکی از هدفهای ما از این جلسه این بود که خود برادران مشکلات را بررسی و صحبت کنند تا زمانی که عملیات با مشکل روبه رو می شود، نگوییم اگر این طور می شد، بهتر بود. طبق طرحهای مختلفی که امروز مطرح، بررسی و رد شد، نخستین نکته ای که باید مورد توجه قرار گیرد، این است که این هدف عملیات است که ما را هدایت می کند، نه چیز دیگر.
نکتهِ دوم اینکه، اکتفا به یک راهکار، درست نیست؛ زیرا هر اندازه هم حساب شده باشد، مانند تداوم عملیات رمضان، که قرارگاه تهاجمی درست کردیم، امکان دارد، کار با مشکل روبه رو شود و پیش نرود؛ بنابراین، باید راهکارهای دیگری نیز آماده شوند تا سه چهار ماه برای طراحی مجدد عملیات دیگر معطل نشویم.
مسئلهِ دیگر اینکه، ما توانایی اجرای عملیات در دو جبهه را نداریم. البته، اگر بتوانیم دو منطقه را به هم وصل کنیم، خوب است، به شرط آنکه تجزیه نشویم و قدرتمان پخش نشود؛ زیرا، هدفمان در عمق است و ما به نیرو و قدرت بیشتری نیاز داریم. در این عملیات نیز، اشتباه کردیم که تلاشمان را تقسیم کردیم؛ بنابراین، اکنون نمی توانیم در غرب عمل کنیم. البته، می فرستیم بررسی کنند.
مسئلهِ زمان نکتهِ دیگری است که باید بدان توجه کرد. اینکه گفته می شود برای کسب آمادگی بیست روز، یک ماه، دو ماه زمان لازم است، درست است، اما هر چه مدت زمان بیشتری را به این کار اختصاص دهیم، دشمن نیز هوشیارتر می شود و نباید به دشمن زمان دهیم؛ بنابراین، دو موضوع بازسازی و فرصت ندادن به دشمن را باید با هم جمع کنیم. تنها راه حل این موضوع آن است که با تلاش دو چندان تا سه روز دیگر، اقدام کنیم.
مسئلهِ دیگر اینکه اگر عقبهِ ما ده کیلومتر باشد، خطرناک است. در واقع، اینکه ما اجرای عملیات را به محدودهِ آب گرفتگی و پاسگاه زید محدود کنیم و در عمق پیش برویم، خطرناک است، اما اگر این مثلثیها را بگیریم و در عمل اصلی، به عمق نیز برویم، عقبه مان کم عرض نمی ماند. تأثیر دیگر عمل نخست در مثلثیها این است که دشمن علیه آن عملیات، اقدام می کند و به سراغ احداث استحکامات اساسی نمی رود. به هر حال باید تا چند روز دیگر یک قطعه زمین را بگیریم و یک هفته بعد، عمل اصلی را آغاز کنیم».
محسن رضایی سپس، تعداد نیرو و میزان آمادگی یگانها را بررسی کرد. بدین ترتیب، مشخص شد که آمادگی چندانی وجود ندارد، با این وجود، در صورت ضرورت انجام عملیات می توان نیروهایی را مانند تیپ حضرت رسول، چهار گردان؛ تیپ عاشورا، چهار گردان؛ تیپ ولی عصر، چهار گردان؛ و ... برای عملیات گردآوری کرد.
در ادامهِ جلسه، غلامعلی رشید اشکالاتی دربارهِ این پیشنهاد مطرح کرد بدین ترتیب که: «حدود پانزده کیلومتر باید خاکریز بزنیم، توان ما در مثلثیها خرج می شود و خاکریزهای منطقه و مثلثیها بین ما و دشمن واقع است و نیروهای دشمن می توانند از روی آنها عبور کنند و عملیات ایذائی انجام دهند؛ و ...». رشید سپس، همان طرح خود را تکرار کرد، ولی به جای بیست روز زمان برای کسب آمادگی، گفت: «برادران قول آمادگی در ده روز را می دهند». محسن رضایی مجدداً گفت: «اولاً باید این امکان را از دشمن بگیریم که نتواند استحکامات جدیدی را ایجاد کند و در منطقه آب رها کند. دیگر آنکه، وسعت عقبهِ نیروهای خودی را باید افزایش بدهیم. با این عقبه کم، عبور یگانهای چند قرارگاه شدنی نیست».
حسن باقری نیز به بحث وارد شد و تلویحاً، روی عمل در مثلثیها نظر منفی داد. در اینجا، رشید باز هم روی غافل گیری دشمن تأکید کرد: «سه بار سراغ کانال پرورش ماهی رفتیم، اما برای عبور، نه از پل روی کانال، بلکه از نوک کانال اقدام کرده ایم و دشمن تصور می کند که باز هم این کار را می کنیم؛ بنابراین، اگر برای عبور از پل روی کانال اقدام کنیم، دشمن غافل گیر می شود». رشید همچنین، امیدوارانه گفت: «تا ده روز دیگر فتح با سی گردان و نصر با سی گردان می توانند آماده عملیات بشوند».
محسن رضایی: «مگر این نیروها که می آیند، به آموزش نیاز ندارند؟!»
رشید: «مگر بعد از عمل در مثلثیها برای عمل اصلی نیروی جدید لازم نیست ؟!»
بحث طولانی شد و محسن رضایی بر سه مورد تأکید کرد :
1) جلوگیری از ایجاد استحکامات جدید از سوی دشمن اگر ظرف دو روز آینده عمل نکنیم، تلاش اصلی دشمن بر این متمرکز می شود که مانع از عمل شود و زمین را پس بگیرد
2) افزایش وسعت عقبه ها؛ و
3) افزایش امکانات و راهکارها، به صورتی که اگر در راهکار اصلی مورد نظر توقفی پیش آمد، این امکان باشد که مثلاً، یک قرارگاه بتواند از نوک همین مثلثیها جناحی از دشمن را هدف حمله قرار دهد و بگیرد.
بعضی از حاضران این اشکال را مطرح کردند که در منطقه ای که از سه طرف امکان پاتک نسبت بدان وجود دارد، چگونه می توان حدود ده روز ماند. مباحث همچنان ادامه داشت و در مجموع، به تدریج، یک نکته روشن شد و آن اینکه از نظر فرماندهی سپاه، تکرار عملیات در محدودهِ دژ مرزی و مثلثیها، شبیه عملیات مرحلهِ پنج، تنها راه تداوم عملیات در این منطقه است، اما دیگران غالباً آن را در وضع موجود عملی نمی دانستند.
عزیز جعفری آخرین نفری بود که در میان بحث جمعی اجازه گرفت و نکته ای را مطرح کرد. وی به محسن رضایی یادآور شد: «در آخرین مرحلهِ عملیات رمضان، از تیپ حضرت رسول شش الی هفت گردان، تیپ امام حسین، شش گردان و تیپ کربلا، سه گردان وارد عمل شد. خود من ساعت 00:7 صبح به خط رفتم، افراد ما در مثلثی بالا بودند، اما بقیه خط خالی بود، یعنی تمام این نیروها که گفتم، تنها صرف جناح راست شده بود. حالا می خواهیم همان عملیات را با سه گردان از تیپ حضرت رسول (ص) و چهار گردان از تیپ کربلا آن هم برای کل منطقه انجام دهیم». وی با تأکید و قاطعیت افزود: «ما با توجه به استعداد نیرو نمی توانیم این عملیات را انجام دهیم». سکوت جمع نوعی موافقت با این نظر بود. کمتر از یک دقیقه بعد، محسن رضایی تصمیم نهایی خود را به این ترتیب به حضار اعلام کرد:
«پس امشب تیپهای حضرت رسول و کربلا به شناسایی بروند و آر.پی. جی. زنهایشان را به محورها بفرستند. ما تا شب به شما اعلام می کنیم که عملیات چه وقت انجام می شود، اما بی کار هم نباشید. تیپهای نجف و عاشورا هم به کارشان ادامه دهند؛ در پایین هم، تیپ ولی عصر در جای خود باقی بماند؛ تیپ امام حسین هم برای بازسازی برود و برای عملیات اصلی آماده شود».
برخی از مباحث، مانند چگونگی تحویل خط یگانها و قرارگاهها باز هم گفت وگو را جمعی کرد و مجدداً یکبار دیگر محسن رضایی به تمامی تیپها تأکید کرد: «بروید شناسایی را ادامه بدهید تا خبرتان کنیم».
شوخی رحیم صفوی با صدای بلند که عجلوا بالطعام قبل الموت به یاد همه آورد که نهار خیلی دیر شده است. ساعت حدوداً : 3 بعدازظهر بود و همه سخت گرسنه بودند.
ارسال نظر