به گزارش پارس به نقل از جام جم ژانویه سال 2008 بود که برای پوشش مسابقات فوتبال جام ملت‌های آفریقا به شهر آکرا در غنا رفتم. زمانی که آنجا بودم، یک راننده تاکسی از من خواست به بخشی از شهر بروم که چهره‌ای متفاوت از حال و اوضاع آن روزهای فوتبالی غنا داشت.
 
او مرا ابتدا به بازار میوه و تره بار اصلی شهر برد و سپس به حاشیه این بازار رفتیم؛ صحنه ای که در آنجا دیدم غیر قابل تصور بود: قبرستانی به وسعت 10 کیلومتر از کامپیوترهای از کار افتاده. افراد مختلفی در رده های سنی 10 تا 25 سال هر روز در آنجا کار می کردند و تجهیزات الکترونیکی را ـ که با کشتی از اروپا و آمریکا به آنجا آورده می شد ـ می سوزاندند. برای به دست آوردن پوشش مسی داخل این وسایل و فروش آنها، سوزاندن بهترین و راحت ترین راه ممکن بود.

635697512024607781

در نگاه نخست تصور کردم آنجا زلزله آمده است. اول از همه بویی تند مشامم را آزار داد و به دلیل وجود دودی غلیظ و سیاه رنگ، نتوانستم زیاد دور و اطراف را نگاه کنم. به دلیل وجود جیوه و سرب در کامپیوترها، سوزاندن این وسایل کار بسیار خطرناکی است. کودکانی که در آنجا کار می کردند به من گفتند هر روز عصر سردرد شدیدی آنها را اذیت می کند؛ برخی نیز مشکلات تنفسی و گوارشی شدیدی داشتند.

 

در یکی از رفت و آمدهایم به این محل، این مرد در عکس ( یاو ) را دیدم اما تا ماه اکتبر همان سال که بار دیگر به غنا رفتم، از او عکسی نگرفتم. در سفر دوم متوجه شدم برادر کوچک ترش که پیشتر در کنار او بود، دیگر در آنجا کار نمی کرد. وقتی علت را پرسیدم او گفت برادرش یک روز پس از پایان کار به خانه برگشت و وقتی به خواب رفت، دیگر بیدار نشد. او نتوانست علت مرگ برادرش را بفهمد زیرا در صورت پرسیدن سوالات زیاد ممکن بود کارش را از دست بدهد. این تنها عکسی است که آن روز گرفتم. همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد، اما کاملا مطمئن بودم که عکس خوبی گرفته ام. وقتی به هتل بازگشتم و به دقت به عکس نگاه کردم، متوجه شدم عکس خوبی از آب در آمده است. از حدود پنج سال پیش از حضور من در آنجا، این کار انجام می شد اما من اولین نفری بودم که تصویری از آنجا تهیه کردم. دقیقا نمی دانم این کار سخت و خطرناک تا چه زمانی ادامه خواهد داشت اما آرزو می کنم راه دیگری برای این کار پیدا شود که خطری برای جان انسان ها نداشته باشد.