2.5 ماه به دلیل برف سنگین در روستای محل تدریس ماندم
به گزارش پارس به نقل از فارس یک معلم نمونه گفت: یکبار بر اثر برف سنگین دو ماه و نیم نتوانستم به شهر بیایم و پس از دو ماه و نیم پیاده به روستای مرکزی آمدیم. بر پشت یک ماشین نظامی خود را به شهر رساندیم و یک هفته در بیمارستان بستری شدم.
فرحناز شهریار اظهارداشت: متولد 1351 هستم و 25 سال سابقه خدمت در آموزش و پرورش دارم، 6 سال آموزشیار لازمالتعلیم نهضت سوادآموزی بودهام و در سال 1376 به عنوان آموزشیار نمونه کشوری برگزیده شدم و پس از آن وارد آموزش و پرورش شده و مقطع ابتدایی را ابتدا در شهرستان گرمی در استان اردبیل بودهام و پس از ازدواج به شهرستان اسلامشهر آمدم. در حال حاضر مربی بهداشت هستم و سال گذشته نیز به عنوان مربی بهداشت نمونه استان تهران شناخته شدم.
فارس: ویژگی یک معلم نمونه چیست؟
یک معلم باید کارهایی که انجام میدهد در آن رضایت خدا را در نظر بگیرد و با تمام انرژی وارد کلاس شود و مشکلات خانوادگی را در کار دخالت ندهد.
فارس: دانشآموزان در عصر حاضر به معلمان با چه ویژگیهایی گرایش دارند؟
در حال حاضر، اکثر دانشآموزان به معلمی که با مهر و محبت خاص خودش آنها را جذب کرده و آنها را درک کند گرایش دارند.
فارس: پوشش و آراستگی یک معلم در فرایند یاددهی ـ یادگیری چقدر مؤثر است؟
خیلی مؤثر است. اگر معلم پوشش اسلامی نداشته باشد، نمیتواند دانشآموزان را هدایت کند و الگوی دانشآموزان، معلمان هستند.
فارس: استفاده از ابزارهای نوین ارتباطی در کلاسهای درس چقدر در آموزش مؤثر است؟
بسیار مؤثر است. هنگامی که در روستا معلم بودم کارنامهها را با دست مینوشتم، اما امروز، معلم به روز است و استفاده از کلاسهای هوشمند باعث شکوفایی و به روز شدن علم دانشآموزان میشود.
فارس: برای افزایش منزلت معلمان چه باید کرد؟
منزلت را معلمان با کارکردشان به خود میدهند و معلمان میتوانند با نقش خود دانشآموزان را با اجتماع آشنا سازند.
فارس: خاطرهای از دوران معلمی بیان کنید.
در روستای جبیل رود شهرستان گرمی اردبیل در سال 70 بودم و در دومین سال خدمتم خواهر کوچک خودم نیز در کلاس دوم ابتدایی بود و من کلاس مختلطی داشتم و بعدازظهرها نیز در کلاس نهضت تدریس میکردم. آنجا نه آب بود، نه برق و نه راه، یک یخچال بود که با نفت کار میکرد.
ماهی یک بار به شهر گرمی میآمدم. یکبار برف سنگینی آمد و من دو ماه و نیم نتوانستم به شهر بیایم و پس از دو ماه و نیم پیاده به روستای مرکزی آمدیم و هوا خیلی سرد بود و بر پشت یک ماشین نظامی خود را به شهر رساندیم و یک هفته در بیمارستان بستری شدم.
اگرچه هیچ امکاناتی در آن روستا نبود، اما صمیمت و یکدلی مردم روستا باعث شد بنده ۳سال در آنجا و در آن شرایط سخت ماندم.
با یک موکت و چند گچ و تخته سیاه و بخاری نفتی درس میدادم و برای 38 دانشآموز ختم قرآن داشتم.
ارسال نظر