لزوم فرهنگ سازی زنان در خانواده
برای بحث درباره اقتصاد مقاومتی به سراغ دکتر معصومه ظهیری، مشاور استاندار و مدیر کل دفتر امور زنان و خانواده استانداری قم و استاد حوزه، رفتیم تا با به چالش کشیدن این مطلب کمکی در جهت شفاف سازی قضیه و نقش بی بدیل بانوان و کمک به برداشتن باری از دوش آقایان داشته باشیم. ماحصل این گپ و گفت را در زیر می خوانید.
خانم ظهیری معنی واقعی اقتصاد مقاومتی در متن زندگی چیست؟
بررسی نقش زنان در عملیاتی شدن اقتصاد مقاومتی را چگونه ارزیابی می کنید؟
بحث نقش آفرینی زنان در اقتصاد مقاومتی نقش بی بدیلی است. زنان در رابطه با مدیریت درآمدها، هزینه کردها، مدیریت و هماهنگی با نحوه توزیع و تعمیم سبد خانوار، مهم تر از همه فرهنگ استفاده از امکانات موجود، خرید و هم چنین بالا رفتن تقاضاها و آستانه رضایت مندی در رابطه با تعمیم مایحتاج خانوار و نحوه رویکرد اجتماعی به اقتصاد، نقش بی تردیدی را ایفا می کنند. به طرزی که حتی فکر و سمت و سو و جهت دهی افکار مردان را نیز در این زمینه زنان عهده دار هستند. تبیین نقش زنان تا حدی است که ما می توانیم در زمینه اقتصاد مقاومتی، کار فرهنگی، تبلیغاتی و سمت و سو دادن به نوع تقاضامندی زنان؛ از فکر و افکار و طراحی خودشان استفاده بکنیم تا نقش زنان را بیش از گذشته ببینیم.
درباره نقش زن در چیده مان ضروریات زندگی از بعد اقتصاد مقاومتی بگویید.
در این خصوص دو بحث است. کسانی که می توانند در نوع خرید و نوع نگهداری کالاها نقشی را در خانواده ایفا بکنند زنان تاثیرگذار هستند. نخست؛ از آن جایی که زنان نیمی از پیکره جامعه هستند و تاثیرگذار روی نیمه دیگر جامعه، حال یا به عنوان همسر و یا به عنوان مادر در خانواده و دارا بودن نقش تربیتی، عاطفی و مهرورزی و یا به عنوان یک دختر که مطالبات اقتصادی خاص خود را در جایگاه فرزند و اختصاصی جنسیتی زنانه و دخترانه می تواند در خانواده داشته باشد، حتما و مطمئنا در فرهنگ سازی تقاضاها، مطالبات، کنترل و هدایت آن چه که به دست می آید به فرهنگ خانواده ها بستگی دارد. از همه مهم تر تربیت فکری، روحی، عاطفی و نقش آفرینی پسران است که به دست مادران به عنوان مولد و تولید کننده اجتماعی سپرده شده است.
بخش دیگر این است که زنان ما خودشان تولیدکننده هستند. اگر در زندگی نامه و شرح حال زمان یک تورقی داشته باشید، خواهید دید که بخشی از چرخه اقتصادی خانواده ما توسط زنان خانواده چرخانده شده است. برای نمونه تولیدات صنایع دستی، قالیبافی ها، فرش بافی ها، نوع کارهای بافتنی، صنایع دستی تولید شده، همچنین تامین بسیاری از مایحتاج خوراکی با قیمت ارزان تر و پیوست آن بهداشت و سلامت بیشتر در محیط خانواده، سفره آرایی ها، خانه آرایی ها همه به دست زنان ما سپرده شده است.
مادر تا چه حد در سوق دادن فرزندان به استفاده از تولیدات داخلی به جای خارجی نقش دارد؟
بستگی به نوع مصرف دارد. به هر حال فضای خانواده و فضای زنانه نوعی فضای مصرف محسوب می شود، اما خوب مصرف کردن و استفاده بهینه بحث دیگری است. رویکرد ما در این که چه نوع کالایی را در چه برهه زمانی نگهداری کنیم و نظارت بر حسن استفاده از کالاها، عدم گرایش در تنوع خریدها و استفاده از جایگزین هایی که می تواند مطالبات و تقاضاها را کمتر بکند، بستگی به فرهنگ سازی و نوع نگاه زنانه ما دارد که فرزندان را چگونه آموزش بدهیم. مادران باید مهارت استفاده از تولیدات داخلی را به خصوص در نسل جدید که تشکیل دهنده خانواده های جدید هستند را بالا ببرند.
اگر مادران بتوانند این خصیصه را در فرزندان نهادینه کنند، چرخه نگاه و حمایت از اقتصاد مقاومتی را در کشورمان بهینه کرده ایم. یادمان نرود ما داستان گاندی را داریم تکرار می کنیم که وقتی می خواست از دکمه انگلیسی استفاده نکند سعی کرد جایگزینی برای آن از محصولات داخلی خودشان پیدا کند. این نوع آموزش فرهنگ نگاه و تبلیغات توسط زنان ما هم می تواند به نحو بهینه ای در جامعه استفاده شود.
این نگاه و فرهنگ سازی را چگونه باید نهادینه کرد؟
بخشی از طریق آموزش ها که خود شامل آموزش رسمی و غیررسمی می شود. در آموزش های غیر رسمی، اوقات فراغت، کارگاه های مهارتی، آموزش های جانبی قرار دارد و در بخش آموزش های رسمی ما کتاب های آموزشی است که باید مورد دقت بیشتری قرار بگیرد. حتی نوع کالای تبلیغاتی در تبلیغات محیطی، مبلمان های شهری در نوع چشم انداز ما برای آینده و چشم اندازی که می توانیم در فضای شهری ایجاد بکنیم، تاثیرگذار است.
در این آموزش ها، تبلیغات ها و ترویج این فرهنگ که زمینه های فرهنگ سازی را ایجاد می کند، برای تنویر اذهان و برای هر دو جنسیت زنان و مردان می تواند تاثیرات بسزایی داشته باشد.
تبلیغات خاموشی که از طریق رسانه های جمعی، آموزش و پرورش و دیگر ارگان ها داده می شود خود به نوعی هنجارشکنی محسوب می شود، مادر و همسر خانواده برای عدم جذب اعضای خانواده خویش باید چه ترفندی اجرا کند؟
استقبال و روی گردانی از متضررات به دست خانواده هاست و در خانواده به دست مادران. این که ما تبلیغات داخل و برای مثال صدا و سیما را نقد کنیم، تنها بخشی از این قضایا محسوب می شود. فضاهای اینترنتی و ماهواره ها نیز موجود است. تنها بخشی از تبلیغات مربوط به سیما است، بخشی سینما، بخشی رسانه های نوشتاری و بخشی عکس و موارد دیگر.
اگر ما این استقبال و عدم استقبال را در محیط خانواده ها و فرهنگ سازی مانند اوایل انقلاب و یا صدر اسلام جلوه بدهیم، مشکل حل می شود. با این که تجملات بود اما مردم به ساده زیستی روی آورده بودند. بنابراین نوع فرهنگ مردم شهر، نگاه حاکمان و متولیان امور فرهنگی ما سبب می شود که این ها جایگاه خودشان را داشته باشند و یا خود را کمتر ببینند. ما زمانی عرضه را بیشتر می کنیم که تقاضا برای آن وجود داشته باشد. اگر ما بتوانیم تقاضاها را توسط فرهنگ سازی ها کنترل کنیم مطمئنا عرضه ما به اندازه، به جا و به موقع است ولو اگر تبلیغات هم وجود داشته باشد. ما باید روی تقاضاها برنامه ریزی بیشتری را داشته باشیم.
مسئولیت این فرهنگ سازی بیشتر بر عهده خانواده است یا جامعه؟
یک بخش مهمی خانواده که از نقش جامعه پررنگ تر است. جامعه ما ترکیب یافته از افراد درون خانواده ها است. حتی با وجود تاثیر جامعه اما خانواده ها ولو اقل، تابع اکثریت جامعه نمی شوند و این از نفوذ تربیتی خانواده است. در خصوص فرهنگ سازی ها حمایت آموزش و پرورش، آموزش عالی، رسانه ها، ائمه جمعه و جماعت، متولیان امور فرهنگی و مسئولان طلب می شود.
خانواده به دلیل کنترل نظارت و نگهداری سمت و سو دادن به اعضا و سفره به عام (فرهنگی، مصرفی و تغذیه) که در خانواده پهن می شود، در کنترل و آستانه رضایت مندی از چرخه اقتصاد نقش بسیار بسزایی دارد و مادران ما در فضای خانواده این مسئله را خوب می توانند کنترل کنند.
راهکار شما در این رابطه چیست؟
راهکار ما در زمینه آموزش، پژوهش های بروز، کارهای فرهنگی، تبلیغات ترویجی و اهمیت دادن به این نقش باید باشد. ببینید نشود سالی یک بار ما در ایام میلاد به دنبال نقش مادران باشیم. ما باید همواره مادران را حمایت بکنیم و برنامه های مثبت حکایتی برایشان داشته باشیم. ما باید مادران را آموزش بدهیم.
مادران حال حاضر تنها مادران ۵۰ ساله و یا ۶۰ ساله گذشته نیستند، مادر جوان ما باید آموزش ببیند و در کارگاه های استفاده بهینه از محصولات و تولیدات شرکت کنند. ما فقط داریم درباره اقتصاد مقاومتی شعار می دهیم و آموزش نمی دهیم. اصلا اقتصاد مقاومتی برای ما تعریف نمی شود. ماباید بتوانیم جواب معادله ها و معامله های خود را بدهیم. ما در سطح شهر پایگاه ها و رسانه های خوب برای نحوه آموزش و تبلیغات صحیح دربای رسیدن به این اهداف عالیه و به دست آوردن راندمان خوب جهت اقتصاد مقاومتی را نداریم و روی آن سرمایه گذاری نکرده ایم. برای نمونه در حال حاضر همه در حال استفاده از دارو آن هم بی رویه هستند در اقتصاد مقاومتی ما با پیشگیری باید کاری کنیم که مریض نشویم و سلامت خانواده را حفظ کنیم. درمان های ابتدایی باید به مادران آموزش داده شود تا این همه محتاج داروها و آنتی بیوتیک ها نباشیم. آموزش مدیریت بحران و کمک های اولیه جز موارد ابتدایی آموزش ها محسوب می شود اما باز هم مادران ما آموزش آن را ندیده اند. آموزش در سیستم آموزشی ما در خانوار در حد حداقل است. به واقع این مقوله سر دراز دارد و در این اندازه کوتاه صحبت ما نمی گنجد.
ارسال نظر