باعث شده بود لقب "مهدوی" به او بدهند
به گزارش پايگاه خبري تحليلي «پارس»، محسن مرادی- دانش آموخته دانشگاه امام صادق (ع) در صفحه اجتماعي خود نوشت:
در روزی بارانی، که آسمان درهای رحمتش را بر سر ما گشوده بود، ناگهان خبری مخابره شد. خبر کوتاه اما سنگین است. پیر خبرگان، حضرت آیتالله مهدوی کنی به ملکوت اعلی پیوست.
چهار پنج ماهی میشد که چشمانمان دوخته شده بود به یک تخت. تختی سفیدرنگ که افتخارش این بود که میزبان مردی از جنس خود خداست. او که ارادتی خاص و خالصانه به پیر جماران و مراد خود امام خمینی(ره) داشت.
ارادتی که تا آخرین لحظات حیات از او جدا نشد و همین ارادت باعث شد تا در روز 14 خرداد امسال علیرغم اینکه حال جسمانی خوبی نداشت و اطرافیان به او توصیه کرده بودند تا در مراسم ارتحال شرکت نکند اما... اما دِینی که بر گردن خود احساس میکرد را بالاتر از این حرفها میدانست و رفت.
به بچههای دانشگاه میگفت هر کس به اندازهی خدمت و کاری که برای ما کرده است، بر گردن ما حق دارد و باید جبران کرد، میگفت امام بر گردن ما حق حیات معنوی دارد. امام دین ما را زنده کرد.
14 خرداد چهره او را از تلویزیون دیدم. با آن چهره نورانی و عبای سفید معروفش گوش به صحبتهای امام خود میداد و چه خوب معنای اطاعت از ولایت را در گفتار و رفتار به ما نشان داد. آن چهره متین و آرام را فقط در یک جا میشد برافروخته دید، آنجا که پای رهبر و انقلاب و ارزشهای اسلامی در میان بود.
همیشه تأکید میکرد قدر آقا را بدانید و برای ما چه شیرین بود لفظ "آقا" از لسان ایشان. در عمل خیلی از نظریهها را ابطال کرد. اینکه قدرت و ثروت فسادآور است. مردی در اوج قدرت که به قول خودش تمام مسئولیتهای کشور را داشته است و زمانی رئیس کشور بوده و ثروت زیادی در اختیار او قرار گرفته بود اما، تواضع و افتادگیاش غبطه هر انسانی را بر میانگیخت؛ و چه خوب سیاست را با دیانت در هم آمیخته بود.
یاد کلاسهای اخلاق معروفش در دانشگاه بخیر. چنان ساده، بیریا و باصفا صحبت می کرد که اگر فقط صدای او به گوش میرسید، نمی فهمیدی ورای این صدا مردی فقیه با سابقه علمی فراوان قرار گرفته است. یادش بخیر شبهای قدر که قدر ندانستیم. مسجد دانشگاه امام صادق(علیهالسلام)، که اشک همه را در میآورد، با آن صدای حزنانگیز و صفا و خلوص «بک یا اللهها».
ارادت خاصی به امام زمان(عج) داشت که باعث شده بود لقب "مهدوی" به او بدهند. شاید رمز ولایتپذیریاش همین اعتقاد قلبی به مولا و امامش بود. یاد لبخندهای شیرینش که همیشه با تکان دادن دست برای دیگران همراه بود بخیر.
همیشه به دانشجویان پرهیز از دنیا را توصیه میکرد. حتی اجازه نمیداد از میوههای درختان دانشگاه استفاده کنیم. نه اینکه حرام است؛ میگفت تقوای سیاسی را از همین دانشگاه شروع کنید، که اگر فردا به شما مسئولیتی دادند، به بیتالمال دستاندازی نکنید و حافظ آن باشید. جای تمرین همین جاست، حتی اگر حلال باشد مواظب خود باشید.
چقدر میگفت خوب درس بخوانید، که اگر این کار را نکنید حلالتان نمیکنم. میگفت نظام به مؤمن انقلابی باسواد نیاز دارد. هر جا در دانشگاه احساس میکرد سیاستزدگی و جر و بحثهای بیهوده وجود دارد، شخصا وارد میشد و میفرمود دانشگاه جای علم است.
به اخلاق اعتقاد قلبی داشت آن هم اخلاق عملی و همیشه احترام به استاد را گوشزد میکرد. همیشه از اساتید خود به احترام و عظمت یاد میکرد و برای آیتالله برهان(ره) احترام خاصی قائل بود و ایشان را با لفظ "استاد ما" خطاب میکرد و صدها خصوصیت اخلاقی دیگر که خود قبل از گفتن عمل کرده بود.
رحمت و مغفرت بیکران الهی بر روح بلند آن مرد خدایی. مردی که با رفتنش بچههای دانشگاه امام صادق(علیهالسلام) استاد و پدر معنوی خود را از دست دادند.
ارسال نظر