منتخب مطالب طنز شبکه های اجتماعی
* از شهردار محترم عاجزانه تقاضامندیم ، پشت در مستراحهای عمومی یه دکمه لایک هم بذارن تا حداقل کامنتهایی رو که ملت مینویسن لایک کنیم بعضیاشون خیلی باحالن ، با تشکر
* يه بنده خدایی میگفت روز تولدم، خانومم واسم یه ظرف پیرکس نشکن خوشگل خرید. منم کلی تشکر که لطف کردی و خجالتم دادی. خلاصه روز تولدش منم چهارحلقه لاستیک پراید اونم کویر تایر خریدم بهش کادو دادم. حالا رفته مهرشو گذاشته اجرا. به نظرتون من گناهی دارم؟
* بزرگترین دروغ کتاب عربی میدونی چی بود؟ جمع مذکر سالم!
* بزﺭﮔﺘﺮين ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﺍ بعد از غذا میکنن اينه ﮐﻪ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮﻣﺸﻮﻥ میگن: ﺣﺎﻻ بيا ﺑﻌﺪﺍ میشوری!
* و از خصوصیات بارز ما ایرونیا اینه که ...هممون يه ﺳﺮﻯ آﻫﻨﮓ ﺗﻮ ﮔﻮشیمون ﺩﺍﺭیم ﮐﻪ ﻧﻪ ﺳﺎﻝ ﺑﻪ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﻣﺎﻩ پلیشون میکنیم ﻧﻪ ﺩلمون مياد ﭘﺎﮐﺸﻮﻥ کنیم
* حالا از یه هفته دیگه ملت میخوان با این جمله پدر مارو درارن که: متنفرم از ته دل من از اول مهر!
* فامیل دور:آقای مجری ما چند خط زیر خط فقریم؟ اگه یارانهمونم قطع کنن میریم صفحه قبل؟
* ﻣﻦ ﺍﮔﻪ میتونستم يه ميوه اختراع میکردم ﮐﻪ ﭘﻮﺳﺘﺶ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﻧﺎﺭﻧﮕﯽ ﮐﻨﺪﻩ میشد ﺗﻮﺵ ﻫﻢ سيب زميني ﺳﺮﺥ ﮐﺮﺩﻩ ﻣﺜﻞ ﺍﻧﺎﺭ ﺑﺎ ﻧﻈﻢ ﻭ ﺗﺮتيب يك ﺟﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ بود.
* ببین تو مملکت ما آیندهنگری تا چه حدیه که ملت جلو جلو میرن قبر میخرن.
* فکر کنم سامسونگ و ال جی از تو همون کارخونه یه دونه مهران رجبی میذارن تو تلویزیون. وگرنه مگه میشه این همه مهران رجبی تو همه کانالا باشه؟
* نه خدایی ﻣﻦ ﺁﺧﺮﺵ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪﻡ ، ﺍﻳﻦ ﺯﻧﮓ ﭘﺮﻭﺭﺷﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﭼﻲ ﺑﻮﺩ که ﻫَــﻤﻴﺸﻪ ﻫﻢ میگفتن ﺑﺮﺍی ﻣﻌﻠﻤﺘﻮﻥ ﻣﺸﻜﻞ ﭘﻴﺶ ﺍﻭﻣﺪﻩ، ﮔﻔﺘﻪ ﻧﻤﻴﺎد
* آقا من یه رفیق داشتم هر موقع براش چای میآوردم قبلش یه نخ سیگار میکشید ازش پرسیدم چرا قبل چای، سیگار میکشی؟ گفت چای داغ ضرر داره سیگار میکشم تا سرد شه
* استاد جغرافیا سر کلاس سکته میکنه بعد تحقیق میکنن میفهمن دختره ازش پرسیده بوده ، خط استوا اعتباریه یا دائمی
* نمیشه کارگردان زندگی بیاد بگه: کـــــــــــات ، بچهها خسته نباشین پلان بدبختی عالی بود، حالا بریم سر پلان خوشبختی
* مادر من واسه اینکه آب هویج به همه برسه توش آب میریزه اونوقت شما توقع دارید تو لبنیات روغن پالم نباشه؟ چه توقعی دارید
* از پسره پرسیدم چرا موهات سیخ سیخیه؟، گفت یکیشون سفید شده بقیه به احترامش وایسادن، به خدا تو زندگیم اینقد قانع نشده بودم
* آقا ما هر چی میدوئیم به هیچ جا نمیرسیم. نکنه این کلاغ آخر قصهها که میگن ماییم
* یه سوال از بچگی ذهنمنو مشغول کرده : دستمال قدرت داداش کایکو چرا همیشه تو جیب میتی کومان بود؟ چرا تو جیب خودش نبود؟ تازه علامت میتی کومان هم تو جیب تسُکه بود؟ خب چرا هرکسی وسایل خودشو نگه نمىداشت؟
* صبح زود بیدار شدن شوخی بیمزهایه که با هرچه بیشتر تکرار شدنش بیمزهتر هم میشه
* دوستان يه سوال درباره ازدواج داشتم، خرید مودم وایرلس با خانواده عروسه یا داماد؟
* دوتا BMW با هم ازدواج میکنن بچهشون میشه پراید. ازدواج فامیلی بوده آخه
ارسال نظر