به گزارش پارس به نقل از جهان، هر موجودی علاوه بر شکل و مختصات ظاهری، خصوصیاتی درونی دارد که با آنها شناخته می‌شود؛ مثلاً سگ با خشونت یا وفایش، گرگ با درندگی‌اش، آب با تری‌اش، خورشید با درخشندگی‌اش و انسان با جمیع صفات و کمالات نیکوی خدایی‌اش مورد شناسایی قرار می‌گیرد.

همانگونه که هر چیزی با ماهیتش شناخته می‌شود و چنانچه آن ماهیت بنابر هر دلیلی دچار دگرگونی شود دیگر نمی‌توان نام اصلی‌اش را بر آن نهاد؛ انسان نیز ماهیتی دارد که اگر دچار تغییر شود دیگر نمی‌توان او را انسان نامید.

مثلاً تا زمانی که یک درخت قطور سبز است، نفس می‌کشد، اکسیژن پس می‌دهد و از نور خورشید استفاده می‌کندتا سبز بماند، می‌توان عنوان درخت را بر آن نهاد اما چنانچه بریده و از درجه حیات ساقط و تبدیل به الوارهای چوب شود؛ دیگر نمی‌توان به آن گفت درخت.

بی‌شک خروج از شاخصه‌های انسان بودن، او را تا ظهور و بروز صفات حیوانات تنزل می‌دهد و آن وقت است که دیگر نمی‌توان به این موجود دو پا، انسان گفت!!!

ماهیت اصلی انسان در تضاد با فساد است

انسان نیز موجودی با ویژگی‌های مشخص است که قرآن کریم به عنوان اولین منبع اسلام، انسان را جانشین خداوند در زمین می‌داند. آیه ۳۰ سوره مبارکه بقره در این باره می‌فرماید: «وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّمَاء وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ؛ هنگامی که پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در روی زمین جانشین و حاکمی قرار خواهم داد. فرشتگان گفتند (پروردگارا آیا کسی را در زمین قرار می‌دهی که فساد و خونریزی کند؟ (زیرا موجودات زمینی دیگر که قبل از این آدم پا به عرصه وجود گذاشتند، به حکم طبع جهان ماده نیز آلوده فساد و خونریزی شدند، اگر هدف از آفرینش انسان عبادت است) ما تسبیح و حمد تو را به جا می‏‌آوریم، پروردگار فرمود: من حقائقی را می‏‌دانم که شما نمی‏‌دانید».

یکی از مواردی که از این آیه شریفه استفاده می‌شود این است که مقام جانشینی خداوند با فساد و خونریزی در تضاد است یعنی انسان فاسد نمی‌تواند جانشین خداوند باشد بلکه انسانی می‌تواند خلیفه خدا بر روی زمین باشد که رذائل را از خود زدوده و فضائل را نیز به طور مداوم در وجودش پرورش دهد.

اینجاست که شناخت خصوصیات انسان سالم و کامل از انسان فاسد اهمیت پیدا می‌کند. اجمالاً آنچه معارف دینی به ما می‌آموزد این است که انسان مغرور، متکبر، دروغگو، حسود، ترسو، ناامید، غیبت‌کننده، تهمت زننده، چشم‌چران، نامسلط بر خشم، قاتل، ظالم، خائن به نوامیس دیگران، زناکار و لواط کننده و در مجموع انسانی که تحت اراده نفس امّاره خود قدرت اندیشیدن و عمل کردن به چیزی جز خواسته‌های نفسانی و شیطانی را ندارد انسان فاسد است.

اخلاق اسلامی مأموریتش این است که ضمن شناسائی عوامل ایجاد کننده هر یک از این رذایل اخلاقی راه پیشگیری و درمان آن را پیش روی علاقه‌مندان به خلافت الهی قرار می‌دهد.

عدم رعایت حدود شرعی در مراودات بین زن و مرد فاسد کننده انسان است

از نظر دین مبین اسلام، یکی از عواملی که سبب فساد روح پاک انسانی می‌شود، عدم رعایت حدود شرعی در مراودات بین زن و مرد است.

بدیهی‌ است که اسلام در این مورد هم مانند سایر مفاسدی که انسان بودن بنی آدم را در معرض تهدید قرار می‌دهد راهکارهایی برای پیشگیری و درمان داشته باشد که از آن جمله می‌توان به

۱- رعایت حدود نگاه کردن به نامحرم که در فرهنگ قرآنی از آن به عنوان «غض‌بصر» (چشم‌پوشی) زن و مرد نامحرم از یکدیگر نامبرده می‌شود.

۲- رعایت حدود پوشش جسمانی توسط هر دو طرف به خصوص از سوی زنان .

۳- خلوت نکردن زن و مرد نامحرم با یکدیگر.

۴- رد و بدل نشدن گفت‌وشنودهای حاوی شوخی، خنده و یا گاهاً اظهار ارادت‌های بی جای زن و مرد نامحرم نسبت به یکدیگر.

۵- تکبّر ورزیدن و سرسختی زن در مقابل مرد نامحرم.

۶- خودنمایی نکردن زنان.

۷- از ورای پرده با نامحرم سخن گفتن تا مبادا در دل آنها مرضی باشد.

۸- ازدواج.

با نگاهی دقیق به موارد مذکور به خوبی می‌توان دریافت که در حصن قرار دادن زن و مرد از طریق ازدواج و همچنین تفکیک مکان استقرار زنان و مردان نامحرم در مهمانی‌ها، ادارات، دانشگاه‌ها، مدارس و... از بسیاری مفاسد پیشگیری خواهد کرد.

حال، آیا رواست که این راهکار مبتنی بر احکام مسلم قرآن کریم که حافظ کرامت هر دو جنس زن و مرد است و از فساد روح آنها جلوگیری و به واسطه آن شأن انسانی‌شان را حفظ می‌کند؛ با عنوانی انحرافی به نام «تفکیک جنسیتی» مورد تاخت و تاز قرار بگیرد و با یدک کشیدن عنوان مزورانه حقوق زن، جولانگاهی برای مریض‌دلان فراهم کند؟