آیا کار خلاقانهتری برای ناهنجاری حجاب می توان انجام داد؟
باید بدانند که بیحجابی و بدحجابی لزوما به معنی ضددینی، بیخدایی، بیحیایی، بیعفافی، و توهین به دین نیست.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»-دكتر توحيد عزيزي-با این فرض که امکانات زیاد و برنامه ریزی درازمدت از اختیارات مسوول فرهنگی مربوط به موضوع «بهبود وضع حجاب» قرار دارد، راهبردهای زیر برای این مهم، پیشنهاد میشود:
۱- نگاه به مقوله پوشش اسلامی (حجاب) از یک موضوع صرفا دینی و به شدت سیاستزده، به سمت یک موضوع اجتماعی فرهنگی پیش رود
برای این کار سعی شود با دو گروه جلسات منظم و متعددی برگزار گردد: یکی دفاتر مراجع تقلید در شهر مقدس قم، و دیگری فعالان اجتماعی ـ حقوق زنان که مخالف حجاب اجباری هستند.
این هر دو گروه باید به طور پیوسته و مرتب توجیه شوند که در یک جنگ مذهبی ـ سیاسی نیستند. گروه اول باید بدانند که بیحجابی و بدحجابی لزوما به معنی ضد دینی، بی خدایی، بی حیایی، بی عفافی، و توهین به دین نیست. باید به آنها نشان داده شود که بسیاری از بیحجابیها و بدحجابیها، زادهی معضلات اجتماعی، و کجراهههای فرهنگی و بعضا لجبازیهای سیاسی است و اگر دین بخواهد با آنها برخورد قهری کند، نتیجهای حاصل نمیگردد مگر تشدید وضعیت نابهنجار.
به گروه دوم نیز باید اجازه داده شود که ضمن بیان نظراتشان با سطوح ارشد حاکمیت، ملتفت این مطلب شوند که بحث را از منظر فرهنگی ـ اجتماعی پیگیری کنند نه حمله به اسلام. ببینند که آیا بر طرف کردن حجاب در اولیتهای فرهنگی و اجتماعیشان هست و هیچ چیز دیگری بر آن اولویت ندارد؟ بیایند فکر کنند که اگر حجاب اجباری برداشته شد، آسیب وارده بر زنان جامعه بیشتر میشود یا کمتر و آیا ارتباطی با حجاب دارد؟ اجازه داشته باشند در سخنرانیها و کارگاههای تخصصی این مسایل را به صورت تخصصی و کمک کارشناسان اجتماعی و فرهنگی مطرح کنند و مقاله بنوسیند و کتاب بنویسند و سعی کنند روی این مساله اجماع نسبی دست کم میان صاحبنظران فرهنگی ـ اجتماعی پیدا کنند. حد و مرز بیحجابی و برهنگی مقولهای است که با توجه به صدمات اجتماعی آن و ضدیت با فرهنگ ما (حتا بدون توجه به مذهب غالب کشور)، به رایزنیهای درازمدت و بحث و جدل تخصصی در میان کارشناسان علوم مختلف اجتماعی، فرهنگی، و روانشناسی نیاز دارد.
به پیش بردن فضای درون گفتمانی در این دو طیف و – بعد از چند سال – اتصال این دو فضا و تبدیل گفتمانها به تضارب آرا، فرصت زمان خوبی ایجاد میکند که مراحل دیگر راهبرد اجرا شود و پس از ۱۵-۲۰ سال، نقطه ی طلاقی ای میان این راهبرد و ۳ راهبرد دیگر برقرار شود.
۲- توقف روند تبدیل کردن حجاب به یک ناهنجار، و بازگردادند وضعیت حجاب به یک هنجار اجتماعی
برخوردهای حکومت با مسالهی حجاب، حجاب را که در ابتدای انقلاب یک هنجار در حال تبدیل به ارزش بود، در آستانه ی تبدیل شدن به یک ناهنجار اجتماعی قرار داده است. یکی از مهمترین راهبردهای پیشنهادی من، توقف این روند خواهد بود.
برای مثال، زندانیان و قاتلان زن با حجاب برتر (چادر) باید در دادگاه حاضر شوند! آیا کاری خلاقانهتری برای ناهنجار جلوه دادن حجاب در یک جامعه می توان انجام داد؟
در رسانههای رسمی حکومت به ویژه صدا و سیما، حضور زنان بدحجاب/بیحجاب امکان پذیر نیست! به همین علیت، زنان بدحجاب/بیحجاب که در واقعیت جامعه و زندگی هر روزه شهروندان وجود دارند، از یک «مصونیت» انتقادی در رسانههای حکومت برخوردارند! یعنی چه؟ یعنی یک فرد بدحجاب/بیحجاب هیچ وقت در مسوولیتش نابلدی و خرابکاری نمیکند! بیمدیریتی نمیکند! اختلاس نمیکند! دروغ نمیگوید! دزدی نمیکند! فحش نمیدهد! و هیچ رذیلهی اخلاقیای انجام نمیدهد! چرا؟ چون چنین موجودی – علیرغم اینکه هر روزه در جامعه دیده می شود – در رسانه ها وجود ندارد. در فیلمها و سریالهای تلوزیونی، در اخبار، در مجلس، در دولت، در سازمانها، در ادارات، در بورس، در شرکتهای دولتی و خصوصی، هیچ کجا یک زن بدحجاب/بیحجاب نیست! گویی اینها فرشتگاه نامرئیای هستند که جز درستی، کار دیگری از آنها سر نمیزند.
از آن طرف وزیری که دوست و دشمن او را دروغگو میخوانند: زن باحجاب چادری است! نمیاندهی مجلسی که همه او را بیعرضه می دانند: زن باحجاب چادری است! معاون رئیس جمهور: زن باحجاب چادر است؛ قهرمان سریال تلوزیون: زن با حجاب و خوشگل است؛ ضدقهرمان فیلم: زن باحجاب و زشت است! مصاحبه گر: زن باحجاب است؛ مصاحبه شونده: زن باحجاب است؛ همکار دزد دستگیر شده: زن باحجاب چادری است! قاتل زن فوتبالیست: زن باحجاب است. حتا رهبر گروهک تروریستی منافقین هم، زنی چادری است!
این مصونیتی است که خواسته و ناخواسته برای بدحجابان و بیحجابان درست شده است.
تبدیل یک امر به هنجار اجتماعی، کار پیچیده و دراز مدتی است. در کشوری مثل آمریکا برای تبدیل ضدهنجاری مانند انحراف جنسی به یک هنجار، به مدت ۴ دهه کار سنگین فرهنگی ـ رسانهای انجام شده است تا در جامعه تاثیر بگذارد.
بیان روشهای هنجارسازی، از حوصله ی بحث خوارج است. خیلی از این روشها نیز شاید برای شنوندهی عام منصفانه به نظر نرسد!
۳- فرهنگ سازی روی کودکان
مهمترین راهبرد برای بهبود وضع حجاب همین قسمت است: فرهنگسازی بر روی کودکان. فرهنگسازی باعث میشود که در یک بازهی زمانی ۲۰ ساله، نسلی داشته باشیم که حجاب را یک ارزش ببنید و در آن زمان دیگر اجباری بودن حجاب، یک خواستهی اجتماعی است!
ابزارهای فرهنگسازی در کودکان، در ظاهر ساده و در واقع پیچیده اند. یکی از دلایل هنجار شدن و گاه ارزش شدن بیحجابی در جامعه ی ما، روش رشد فرهنگی ما و کودکانمان است. آیا هیچ کدام از سیندرلاها و زیبای خفتهها و سفیدبرفیها و گربههای اشرافی و یکان یکان پرنسسهای حال و گذشتهی ما و کودکان ما، حجاب داشته اند؟!
چطور میتوان از مردم امروز که ـ کودکان دیروز بوده اند و ـ هیچ کدام از قهرمانان و نوستالژیهای زمان کودکیشان حجاب اسلامی نداشته اند، انتظار داشت که حجاب را نه یک ارزش، که فقط یک «هنجار» بدانند؟!
آیا حنا دختری در مزرعه، دختران خانوادهی دکتر ارنست، دختران مهاجران، و غیره و غیره که همگی «گودم»ها و قهرمانان ما و کودکان دههی ۶۰ بوده اند، حجاب داشته اند؟
آیا خود ما نبودیم که لحظه شماری می کردیم عروسک «باحجاب» اما خسته کنندهی هدی (و هادی) بروند تا کارتون چوبین شروع شود و در آن دختر بچهی مهربان و اما بیحجاب که دامن کوتاهی به پا دارد، به قهرمان داستان کمک کند تا برونکا را (که هیبت یک عباپوش یا چارقد پوش را داشت) شکست دهد؟
آیا در سال ۲۰۱۴، ما می توانیم یک انیمیشن در حد دههی ۱۹۵۰ والت دیزنی بسازیم که در آن، شاهدخت داستان، دختری مهربان، شجاع، مصمم، و « باحجاب» باشد و دشمنش زن جادوگری بیحجاب و خودنما؟ در مورد عروسکهای باربی و شکست عروسک هدی در بازرهای خودمان هم چیزی نگوییم بهتر است. در مورد لوازم التحریر، برچسب ها، کتاب های ترجمه شده، کتاب های تالیف شده و منتشره از طرف ناشران دولتی و غیر دولتی و… نیز غالبا باید افسوس خورد!
کارهایی همانند شکرستان، یک هزارم کار فرهنگی برای کودکان است که در ۳۴ سال گذشته باید صورت می پذیرفت و نپذیرفت.
۴- تبدیل پوشش اسلامی به یک ارزش اجتماعی
با فرض اینکه ۳ راهبر قبلی در ۲۰ سال به طور پیوسته و با داشتن بودجهی هنگفت فرهنگی و پویش و پایش لازم و عدم تغییر مدیریت فرهنگی و نگاه جامعه شناسانه به مقوله ی حجاب پیگیری شود (که از محالات یک حکومت جهان سومی مثل ماست!) آن وقت میشود با دارا بودن یک نسل نوجوان/جوان که حجاب اسلامی را هنجار و بعضا «خوب» می دانند، سیاستهای تبدیل هنجار به « ارزش» را آغاز نمود… این مرحله، خود مقال دیگری را میطلبد.
ارسال نظر