تذکر جدی به کاپیتان تیم ملی فوتبال ایران
در روز پیروزی تیم ملی فوتبال ایران برابر لبنان در راه صعود به جام جهانی برزیل اتفاقی روی داد که باید بار دیگر ریشه یابی شود و به آن بیشتر پرداخت.
به گزارش پارس ، به نقل از مشرق، بدون هیچ تعارفی نگرانیم زیرا همیشه تا لحظه صعود به جام جهانی متحد بوده ایم و پس از رسیدن به این هدف، به ناگاه اختلافات و مشکل ها نمایان شدند و سرانجام چنان در جام جهانی حاضر شدیم که انگار فوتبال ما نمی تواند اهداف بزرگ در سر داشته باشد. اما اگر بخواهیم این حکایت تکراری برای چندمین بار رخ ندهد، باید حاضر باشیم مصالح و منافع اشخاص را فدای تیم ملی کنیم؛ امری که تاکنون نکرده ایم.
برد همه را عزیز می سازد
اگر نگاهی اجمالی به تاریخ ورزش ایران بیندازید، به ندرت موردی را مشاهده می کنید که یک قهرمان یا یک تیم قدرتمند و محبوب در اوج اقتدار با جریمه و محرومیت مواجه شده باشد. مگر می توان با اسطوره ها مخالفت کرد؟ از طرف دیگر بیشتر محرومیت ها و تلاش برای اجرای عدالت، زمانی است که شکست خورده ایم و در نتیجه گیری ناکام مانده ایم. چنین می شود که می بینیم وقتی کاروان ایران در المپیک ۱۹۷۲ با شکست مطلق روبه رو شد، ناگهان حس عدالت طلبی مسئولان گل کرد و دو کشتی گیر بزرگ ایران را محروم کردند یا وقتی کاروان ایران در المپیک ۲۰۰۸ بدترین نتیجه تاریخ خود را کسب کرد، دیگر کسی برای تنها طلایی آن کاروان تره هم خرد نکرد. در شرایط شکست نمی توان سپیدی ها را مشاهده کرد.
از طرف دیگر وقتی ایران در بازی های آسیایی ۲۰۱۰ و المپیک ۲۰۱۲ نتایجی مافوق تصور کسب کرد، همه عزیز شدند. حتی آنها که مدال نگرفته بودند و حتی ورزشکاری که برابر تمامی دوربین ها، قوانین رشته خود را زیرپا گذاشت… در این شرایط می خواهیم با پیروزی ها شاد باشیم و بهتر است کسی کام ما را تلخ نکند. این طور نیست؟
نکونام یکی از نخستین فوتبالیست های موج نوی فوتبال ایران بود؛ بازیکنانی که آمده بودند با فوتبال دوقطبی و بی عدالتی های آن مبارزه کنند و تیم ملی را از انحصار مردان ناآماده این دو تیم خارج کنند
داستان صعود فوتبال
تا همین چند روز قبل، کسی به صعود مستقیم به جام جهانی امیدی نداشت. به نظر می رسید در خوشبینانه ترین حالت راهی مرحله play-off انتخابی جام جهانی خواهیم شد و تا چندی دیگر شاهد تیترهایی تکراری در رسانه های مختلف خواهیم بود. مگر پس از شکست مقابل لبنان نبود که علی دایی مدعی شد: " کی روش در هیچ تیمی به عنوان نفر اول موفق نبوده است. " خداداد عزیزی هم که حتما آماده شده بود عبارت" سیاه باز مترسک" را نثار کی روش کند؛ همان طور که قبلا به تمام مربیان خارجی اطلاق کرده بود.
فلان روزنامه تا دیروز انضباط کی روش و خط زدن بازیکنان طلبکار را" دیکتاتوری" می نامید و حتی دندان خود را تیز کرده بود که پس از شکست دمار از روزگار" دیکتاتور" درآورد؛ اما… همه چیز به ناگاه تغییر کرد و دوباره همان حال و هوای سپید و سراسر احساسی بر وجودمان غلبه کرد. حالا همه خوب، با اخلاق و کاملا فنی هستند. از مربی گرفته تا بازیکنان و مسئولان و… به همین خاطر اگر در این شرایط بخواهیم از کاپیتان تیم ملی انتقاد کنیم، لابد خواننده می گوید: " در این شرایط پیروزی و صعود که نباید انتقاد کرد. بالاخره همه زحمت کشیده اند و اگر هم اشتباهی شده، باید آن را نادیده گرفت. "
جواد نکونام، از آغاز تا امروز
سال ۱۳۷۷ بود و همگان در انتظار آغاز بازی های جام جهانی فرانسه با حضور ایران. در آن روزها چشم همگان به ساق های بازیکنانی چون عزیزی، مهدوی کیا، باقری و… دوخته شده بود و تیم ملی بزرگسالان به قطب ورزش ایران بدل شده بود. وقتی یکی از روزنامه ها ترکیب ایده آل محمود یاوری را برای حضور در جام جهانی از زبان این مربی بیان کرد نام جواد نکونام بین نفرات دیده می شد و مشخص بود این بازیکن تا چه حد متفاوت از سایر هم دوره ای های خود است که او را لایق حضور در جام جهانی می داند.
نکونام چندی بعد با تیم جوانان برابر بحرین متحمل شکست تحقیرآمیز (۰۳) شد؛ ولی حتی در همان مسابقه تلخ نیز می شد سطح بالای بازی او را به سادگی درک کرد. مدتی بعد او به تیم پاس پیوست و به سرعت در جمع بازیکنان اصلی جای گرفت؛ اما از بد حادثه، در آن روزها هدایت تیم ملی برعهده مردانی محتاط بود که حاضر بودند برای راضی کردن رسانه ها، حتی ذخیره های استقلال و پرسپولیس را نیز دعوت کنند.
جواد در سفرهای تیم ملی به ژاپن و دانمارک با این تیم بود؛ اما فرصت بازی به دست نیاورد و یکی از روزنامه ها به او و دیگر بازیکنانی که عضو تیم های سرخابی نبودند، لقب علاف داد. حتی درخشش در مسابقات غرب آسیا (۱۳۷۹) که منجر به قهرمانی ایران شد نیز نظر مربیان را تغییر نداد و نکونام به دلیل پاسی بودن، جام ملت های ۲۰۰۰ و مرحله اول دور انتخابی جام جهانی ۲۰۰۲ را از دست داد. به نظر نمی رسید هرگز فرصتی برای فیکس شدن پیدا کند تا آن که سروکله میروسلاو بلاژویچ کروات پیدا شد و ناگهان بازیکن شماره ۱۳ در دیدار حساس مقابل عربستان در مرحله دوم انتخابی جام جهانی ۲۰۰۲ فیکس شد و از آن پس نیز جای خود را به هیچ بازیکن دیگری نداد.
نکونام یکی از نخستین فوتبالیست های موج نوی فوتبال ایران بود. بازیکنانی که آمده بودند با فوتبال دوقطبی و بی عدالتی های آن مبارزه کنند و تیم ملی را از انحصار مردان ناآماده این دو تیم خارج کنند. اتفاقی که تنها پس از چند سال رخ داد و حتی در روزهای مربیگری برانکو ایوانکوویچ گهگاه می دیدیم که تیم مقتدر ایران در ترکیب ۱۱ نفره خود، تنها از یکی دو بازیکن سرخابی بهره می برد. در رده باشگاهی نیز نکونام با پاس قهرمان ایران شد و از لیگ امارات به اسپانیا رفت. دورانی باشکوه که البته در سال گذشته به پایان رسید. او حالا دارد به رکورد بازی های ملی علی دایی نزدیک و نزدیک تر می شود. با این وجود افسوس که در بازی با لبنان، آن حرکت زننده را انجام داد.
کاپیتان تیم ملی اگر تا این حد به استقلال تعصب دارد، چرا سال ها قبل از پاس به این تیم نپیوست یا اینکه چرا به بازی در این تیم ادامه نداد؟ از طرف دیگر، مگر یک دیدار ملی جای این حرکات رنگی و هوادارپسند است؟
کاپیتان تیم ملی، فاقد تفکر ملی
کاپیتان تیم ملی فوتبال ایران به عنوان بهترین بازیکن دیدار تیم های ملی ایران و لبنان انتخاب شد، ولی یک حرکت اشتباه ارزش های وی را زیر سوال برد.
ظاهرا حرکت نکونام به قدری ساده بود که بیشتر فوتبال دوستان حتی متوجه آن نیز نشدند. او با بازوبند آبی به میدان آمد و پس از گلزنی به لبنان، بازوبند را از دست خود درآورد و بر آن بوسه زد. نکونام بعدها در مصاحبه نیز تأکید کرد که این حرکت را برای تشکر از هواداران استقلال انجام داده است.
البته در همان دیدار محمدرضا خلعتبری و مسعود شجاعی دو بازیکن تیم ملی بعد از گل اول ایران، آن را به روح امید عباسی، آتش نشان فداکار ایرانی تقدیم کردند؛ این حرکتی بود که به دل همه نشست.
شاید حداقل کاری که باید انجام داد، یک تذکر جدی به کاپیتان است تا بداند در چه جایگاه مهمی قرار گرفته است. او به عنوان نمادی از وحدت و توجه به کشور، بایستی مراقب رفتار خود باشد تا چنین شائبه ای به وجود نیاید.
مسئله قابل تاملی است کاپیتان تیم ملی اگر تا این حد به استقلال تعصب دارد، چرا سال ها قبل از پاس به این تیم نپیوست یا اینکه چرا به بازی در این تیم ادامه نداد؟ از طرف دیگر، مگر یک دیدار ملی جای این حرکات رنگی و هوادارپسند است؟ مگر کاپیتان تیم ملی نباید از حیث سابقه، تعداد بازی و البته شخصیت حرفه ای کامل ترین بازیکن تیم خود باشد؟ به راستی نکونام چنین شخصیتی را در طول زمان به دست آورده است؟
آیا همان بازیکنی نیست که قبل از جام جهانی ۲۰۰۶ از دادن تست دوپینگ سر باز زد؟ فوتبال ما در همان ایام نیز از گناه نابخشودنی امثال او و علی کریمی چشم پوشید؛ ولی مگر انگلیسی ها در سال ۲۰۰۴ و در آستانه مسابقات یورو، ریو فردیناند را به دلیل همین حرکت با محرومیتی ۸ ماهه روبه رو نساختند؟ دلیل این تفاوت آشکار است. دیگران به ملیت بها می دهند و نه مصلحت پاره ای اشخاص. نتیجه چنین تفکری، کاپیتانی می شود که در ظاهر باید مطمئن ترین بازیکن تیم و رابط بازیکنان با داور و مربی و… باشد؛ اما حرکت نکونام در مسابقه با لبنان نشان داد همان بازیکن سال ۲۰۰۶ است و تغییری نکرده است. در روزی که یک ملت به تیم ملی چشم دوخته و همگان خواهان پیروزی ایران هستند، جواد می خواهد خود را نزد استقلالی ها عزیز کند؛ حتی اگر ساده ترین اصول حرفه ای را زیر پا گذارد. آیا او لایق کاپیتانی تیم ملی است؟
وطن دوستی، عنصر رنگ باخته
کاش یک نفر به مسئولان ورزش ما یاد می داد که اخلاق حرفه ای در ورزش به بوسیدن زمین بازی و گرفتن دست حریف و دلجویی نمادین در پایان بازی خلاصه نمی شود. یک بازیکن قبل از هر چیز باید بداند که در بازی های ملی متعلق به باشگاه خاص، نژاد، قوم و مسلک خاصی نیست و تنها باید برای نام ایران بجنگد. اما مسئولان ما این را نمی دانند که بخواهند به کسی یاد بدهند. نتیجه آن جواد نکونامی می شود که در عید نوروز ۱۳۷۹، عید را به گروهی خاص از مردم (نه همه ایرانیان) تبریک گفت و حالا با همان طرز تفکر ۱۳ سال قبل، از تیم ملی استفاده شخصی می کند. نتیجه این تفکر حضور افرادی در رسانه های دیداری و شنیداری است که به محض صحبت با یک قهرمان شهرستانی، ملیت را فراموش می کنند و گهگاه از قهرمانان می خواهند که با" زبان شیرین خود" با قوم خود صحبت کنند. گویی شهرستانی ها و تهرانی ها از دو سیاره جدا آمده اند. چنین می شود که" منافع ملی، تیم ملی و هموطنان" به کلماتی بی ارزش تبدیل می شوند و آن چه برجای می ماند، خوشه ای از بازیکنان بدون هدف است که تنها با انگیزه های شخصی به میادین بزرگ پا می نهند.
کاش ما آن روزها با کسانی که چنین حرکاتی می کنند، برخوردهای جدی می کردیم تا امروز کاپیتانمان اجازه چنین حرکاتی را به خود ندهد. نباید حرکت نکونام در شادی پیروزی تیم ملی در راه صعود به جام جهانی فراموش شود. شاید حداقل کاری که باید انجام داد، یک تذکر جدی به کاپیتان است تا بداند در چه جایگاه مهمی قرار گرفته است. او به عنوان نمادی از وحدت و توجه به کشور، بایستی مراقب رفتار خود باشد تا چنین شائبه ای به وجود نیاید. در حقیقت، همانقدر که صحبت نکونام در نشست خبری دیدار برابر کره مبنی بر اعطای جان برای وطن، می تواند اثرات مثبت و سازنده ای داشته باشد، عکس آن نیز صادق است. این نکته ای است که کاپیتان باید بدان توجه داشته باشد.
به قول مولانا:
هست بیرنگی اصول رنگ ها… صلح ها باشد اصول جنگ ها
چونکه بیرنگی اسیر رنگ شد… موسی ی با موسی ی در جنگ شد
رنگ را چون از میان برداشتی… موسی و فرعون دارند آشتی
گر دو چشمی حق شناس آمد ترا… دوست پُر بین عرصهء هر دو سرا
ارسال نظر