سولشر: مبلغ فرگوسنی یا مربیای مستقل؟
پس به عقب برمیگردیم، به گذشتهای طلایی. بعد از شش سال تغییر و تحول و تعلیق، منچستر یونایتد حالا رو به نه تنها یکی از بازیکنان بزرگ سابقش برای هدایت تیم آورده، بلکه اوله گونار سولشری را انتخاب کرده که به نظر هادی گذشته است. پس پیش به سوی پیشرفت از راه بازگشت به گذشته. پیش به سوی دورانی که همیشه 1999 باشد.
این انتخابی مقبول از سوی باشگاه و در نگاه اول انتخابی درست بود. اما سابقه اد وودوارد به قدری خراب است که هروقت تصمیمی میگیرد ناخودآگاه به این فکر میکنیم که یک جای کار میلنگد. درباره سولشر هنوز سوالاتی وجود دارد. او کمتجربه است و تا به حال چنین پروژه بازسازی بزرگی را به عهده نگرفته. شیرینی لهجه اسکاندیناوی-منچستری او و شور و شوق مشخصش از اینکه مربی یونایتد شده نمیتواند تا ابد ادامه داشته باشد.
از سال 2013 به بعد که دیوید گیل باشگاه را ترک کرد، هیچ نشانهای از درک عمیق فوتبال در هیات مدیره منچستر یونایتد دیده نشده. دیوید مویز قطعا انتخاب سر الکس فرگوسن بود، بنابراین مدیران باشگاه را نسبت به این اشتباه میتوان بیتقصیر دانست. اما لویی ون گال و ژوزه مورینیو انتخابهای سطحیای بودند، نامهایی بزرگ با کارنامهای درخشان. ولی هیچکس یک لحظه تامل نکرد و این احتمال را در نظر نگرفت که شاید روزهای خوب این دو مربی به پایان رسیده باشد. هیچکس از مدیران باشگاه نامی پیدا نکرد که به جای سقوط، در حال صعود باشد.
سولشر نامی است. انتخاب او به عنوان مربی موقت بسیار هوشمندانه بود. سولشر خیلی زود به فصل تمام شده یونایتد معنیای تازه بخشید و ابرهای سنگین سایه انداخته بر اولدترافورد را کنار زد. بازیکنانی که پیش از این بیانگیزه و بیمیل به نظر میرسیدند جانی تازه با سولشر گرفتند. اما شک و تردیدها همچنان درباره آینده بلندمدت یونایتد با سولشر باقی میماند، به خصوص با این زمانبندی اعلام قرارداد سه ساله او.
چرا الان؟ چرا بعد از دو شکست پیاپی؟ چرا بعد از افت فرم تیم؟ شاید انتخاب مربی دائم چند ماه مانده تا تابستان مزایایی در جهت جذب بازیکنان جدید داشته باشد (و این نکته مهم که یونایتد در آیندهای نزدیک باید یک مدیر ورزشی استخدام کند). با این وجود همچنان زمانبندی اعلام این تصمیم عجیب است.
سولشر با عشقی که به باشگاه و باوری که به اصول فرگوسنی دارد هرگز حتی به فکر قبول پیشنهادی دیگر نبود. پس خطر از دست دادنش به هیچ وجه احساس نمیشد، پس لزومی برای عجله کردن در قطعی کردن قراردادش وجود نداشت. سولشر شروعی فوقالعاده با یونایتد داشت، اما این دو بازی اخیر اولین باری بوده که او به چالش و آزمونی جدی برخورد کرده. اگر پیشبینی پیامبران xG درست از آب دربیاید چی؟ اگر یونایتد فصل را در رده ششم جدول لیگ برتر، با فاصلهای زیاد نسبت به تیم پنجم به پایان ببرد چی؟ اگر یونایتد رفت و برگشت شکستی سنگین مقابل بارسلونا بخورد چی؟ چرا پیش از قطعی کردن قرارداد این فرصت به سولشر داده نشد که برای دو ماه دیگر هم خودش را ثابت کند؟
البته این بدترین سناریوی ممکن است. اینکه مدیران باشگاه میتوانستند صبر کنند و تصمیمی مبتنی بر شواهد بیشتری بگیرند لزوما به این معنی نیست که تصمیمی که حالا با توجه به شواهد در دست گرفتهاند غلط است. سولشر فصل یونایتد را احیا کرد. تیم او در همین بازه زمانی کوتاه میانگین امتیاز بیشتری نسبت به لیورپول از ابتدای فصل گرفته. سولشر جانی تازه در کالبد پل پوگبا، مارکوس رشفورد، جسی لینگارد، آنتونی مارسیال و لوک شاو دمیده. او هوش تاکتیکی خودش را هم نشان داده، به خصوص در بازی مقابل آرسنال با استفاده از روملو لوکاکو و الکسیس سانچز به عنوان واید فوروارد، پشت لینگارد در نقش شماره 9 کاذب.
درایت تاکتیکی البته فقط در انتخاب بهترین گزینهها برای بهترین پستهایشان نیست، بلکه بخش عظیمی از آن در خواندن بازی و واکنش به شرایط مختلف نهفته است. کاری که سولشر در بازی برگشت مقابل پاریس سن ژرمن کرد استادانه بود. او در نیمه دوم در حالیکه تیمش برای صعود هنوز به یک گل دیگر نیاز داشت با روی آوردن به سیستم 1-4-5 عملا 25 دقیقه از بازی را کشت تا در 10 دقیقه آخر برای زدن این گل پیش بروند. سابقه یونایتد در زدن گلهای دقایق پایانی، به خصوص با خود سولشر، و سابقه پاریسیها در فروپاشی در لحظات آخر، این رویکرد را کاملا توجیه میکرد. البته میتوان گفت یونایتد در این شب خوششانس هم بود، اما در هر صورت سولشر با در نظر گرفتن جوانب مختلف، بهترین و بیشترین شانس را برای پیروزی تیمش پدید آورد.
یونایتدیها در حال حاضر روزهای خوشی را پشت سر میگذارند، دورانی که از بازنشستگی سر الکس به بعد نظیر نداشته. سولشر مدام پلی به گذشته میزند و این امید را میسازد که میتوان دوباره مثل قبل بود. اما بالاخره یک روز سولشر باید به جای مبلغی فرگوسنی تبدیل به یک مربی مستقل شود، چون تا ابد نمیتوان در 1999 زندگی کرد.
ارسال نظر