بحران پروفسور در پرسپولیس
پرسپولیس برانکو دیگر چهره یک تیم مدعی را ندارد، نه فقط، چون با نساجی مازندران، تیمی از میانههای جدول با ضرب و زور مساوی میکند، از آن جهت که تیم برانکو دیگر زیبا بازی نمیکند و مهمتر از همه اینکه دیگر جنگندگی در این تیم دیده نمیشود.
جنگندگی که فصل گذشته پرسپولیس را نه فقط برای دومین سال پیاپی به جام قهرمانی رساند که نایبقهرمانی آسیا را نیز برای قرمزها به ارمغان آورد، اما درست بعد از باز شدن پنجره نقل و انتقالات و برداشته شدن آن محرومیت کذایی بود که ورق برگشت و پرسپولیس با افتی فاحش و قابل توجه مواجه شد، به طوریکه دیگر نمیتوان به هتتریک قهرمانی در لیگ یا تکرار موفقیتهای سال گذشته در لیگ قهرمانان آسیا امیدوار بود.
AFC از دیدار پرسپولیس با السد در هفته دوم لیگ قهرمانان با عنوان «تکرار نیمهنهایی دوره قبل لیگ قهرمانان» یاد کرد، اما روند حرکتی سرخپوشان اجازه نمیدهد که هوادار پرسپولیس به موفقیتی که تیمش در نیمهنهایی دور قبل لیگ قهرمانان داشت، امیدوار باشد وقتی بازی با پاختاکور در تهران با تساوی یک-یک به پایان میرسد. این نگرانی تنها از آن جهت نیست که السد تیمی به مراتب بهتر و قویتر از پاختاکور است. در واقع نگرانی اصلی از آن جهت است که وقتی پرسپولیس برابر تیمهایی از میانه و حتی پایین جدول نتایجی ضعیف کسب میکند، چطور میتواند به برتری قاطعانه برابر السد، آن هم در قطر امیدوار باشد، به این خیال که در مصاف با نماینده قطر، همچون نیمهنهایی سالی که گذشت، موفق عمل کند.
برانکو همچنان ادعای کسب هر سه جام را دارد، اما حرفهای او دو سال قبل که نیمکت تیمش خالی از نامهای بزرگ و دستش به شدت در پوست گردو بود، خیلی قابل باورتر از امروزی است که با باز شدن پنجره نقل و انتقالات نفرات جدیدی را برای تقویت تیمش جذب کرده است. نفراتی که بعد از گذشته هفتهها هنوز هم به بهانه عدم هماهنگی نتوانستهاند انتظارات را برآورده کنند و درخششی داشته باشند.
اما مگر این بازیکنان ستارههای تیمهای پیشین خود نبودند، پس چرا نباید با وجود گذشت چند هفته در ترکیب پرسپولیس جا بیفتند و عملکرد قابل قبولی ارائه دهند؟!
نگاهی گذرا به عملکرد فنی پرسپولیس نشان میدهد که مشکل این تیم تنها تازهواردهایی، چون ترابی، رفیعی یا نادری نیستند. در واقع این روزها سیدجلال حسینی، بهترین مدافع سرخپوشان هم عملکردی بسیار ضعیف از خود به نمایش میگذارد، به طوریکه شجاع خلیلزاده علاوه بر مهار مهاجمان حریف باید حواسش به اشتباهات حسینی و جمع کردن آنها هم باشد. این نشان میدهد که مسئله تنها عدم هماهنگی نفرات تازهوارد نیست و مشکل از جایی دیگر آب میخورد.
مشکل پرسپولیس در واقع نفر اول نیمکت است؛ پروفسوری که تا پیش از این برگ برنده سرخپوشان و عامل اصلی موفقیتهای آنها بود، حالا به بزرگترین معضل تیمش تبدیل شده، چراکه با تصمیمات اشتباه، مهرهچینیهای نادرست و حتی تعویضهای سؤالبرانگیز باعث شده پرسپولیس دیگر چهره یک قهرمان را نداشته باشد. برانکو که همواره بابت تعویضهای منطقی، درست و بهموقع بر سر کیروش چماق میشد، حالا بعد از هر تعویض، نه فقط نمیتواند تأثیر مثبتی در روند تیمش ایجاد کند که مشکلی بزرگتر را رقم میزند. او همچنین با مهرهچینیهای نامناسب باعث کند شدن تیمش در جریان مسابقات میشود، به طور نمونه میتوان به احمد نوراللهی اشاره کرد که گویی وظیفه گرفتن سرعت بازی را دارد یا عالیشاه و نادری که به هیچ عنوان نتوانستهاند در بازیهای نیمفصل دوم تأثیر مثبتی در عملکرد پرسپولیس به عنوان مدافع عنوان قهرمانی داشته باشند و این مسئله به اندازهای مشهود است که همانطور که ضیاء عربشاهی، پیشکسوت پرسپولیس نیز به آن اشاره میکند، تیمها به راحتی میتوانند دست تیم برانکو را بخوانند و با زوم کردن روی نقاط ضعف آن به نتیجهای که میخواهند برسند: «نساجی مانند پاختاکور نقطه ضعف پرسپولیس را متوجه شده بود و روی ارسال به عمق خط دفاعی و سرزنی تمرکز کرده بود. برانکو باید تیمش را با یک هافبک دفاعی و دو مهاجم نزدیک به هم به زمین بفرستد، اما تیم با یک مهاجم اصلی و یک مهاجم کاذب بازی میکند و این اجازه نمیدهد حملات پرسپولیس زهردار باشد و به نتیجه برسد. در حالی که اگر سروش یک خط جلوتر بازی کند، میتواند بازیساز خوبی باشد و مهاجمان و وینگرها را تغذیه کند. به این مسئله باید کم شدن اعتماد به نفس دفاعهای چپ و راست را هم اضافه کنیم که اگر دستشان برای جلو آمدن باز باشد، پرسپولیس نفرات بیشتری در زمین حریف دارد و این یعنی فراهم شدن موقعیت بیشتر و بهتر.»
ارسال نظر