خداحافظ کارلوس، در را هم پشت سرت ببند!
کارلوس کیروش پس از شکست برابر ژاپن در مرحلۀ نیمهنهایی جام ملتهای آسیا2019، به صورت شفاهی از سمت خود کنارهگیری کرد.
تیم ملی ایران با ناکامی و حسرتی دوباره جام ملتهای آسیا را وداع گفت تا این بار دیگر بدون دلالت بنجامین ویلیامز و بدون بزرگنمایی در قدرت رقبا و قرعهکشیهای سخت و هزاران بهانۀ دیگر، واقعیت و همۀ آنچه که در این 8 سال گذشته است بر روی دایره ریخته شود و در شبی تلخ و ناگوار متوجه آن شویم که هرگز آن هیولای ترسناک خیالی نبودهایم، بلکه سایهای از تردستیهای کیروش بر روی دیوار خانۀ خود بودهایم!
8 سال نبرد و جنگ و آتشبازی آخرش چه شد؟ آن هزینههای سرسام آور و آن همه انگ و برچسب، آن همه توهین و جنجال آخرش چه شد؟! آخرش قرار بود با چنین صحنۀ غمانگیزی تئاتر "من کیروش هستم" به پایان برسد؟ این بازی از همان اول هم دو سر باخت بود... با تمام نقدهایی که به کیروش داشتیم و داشتند، آرزومندانه و با تمام وجود خواهان موفقیت کیروش در این فرصت طلایی و ایدهآل بودیم، چرا که با موفقیت آقای سرمربی، ایران هم موفق میشد! سکان کَشتی تیم ملی ایران در دستان او بود، کاش آن را میتوانست به ساحل امن برساند تا پس از 43 سال، شادی و افتخار به فوتبال ایران هدیه شود، کاش در آخر این ما و منتقدین بودیم که بابت نقدهایمان برابر کیروش شرمنده میشدیم، چرا که شرمندگی ما برابر حفظ غرور ملی و برتری پرچم ایران هیچ بود، اما...
احساس تلخ و دردناکی است اینچنین زانو زدن برابر رقیبی که در مشتمان بود، به خود باختیم، به چند دستگیهایمان و به منفعتطلبیهایمان، ما حالا پراکندگی را به لطف آقای سرمربی به خوبی بلدیم، تیم ملی ایران هرگز محل یارکشی هیچ کس نبود، اما انحصار طلبی مرد لجباز پرتغالی در آخر سرنوشتی را برای فوتبال ایران رقم زد که به قول محمد مایلی کهن، عباس آقا هم میتوانست آن را حاصل کند، فرق عباس آقا و کارلوس آقا در چه بود؟! عباس آقا خونش ایرانی بود و خون کارلوس آقا از دیار دور و کت و شلوارش بوی عطرهای آنچنانی میداد؟!
هنوز هم فضا، فضایی احساسیاست و کسی نمیتواند حقیقت را در این مه غمآلود ببیند، دستاورد کیروش و تیم ملی ایران در این 8 سال چه بود؟! حضور در جام جهانی و حذف شدن در مرحلۀ گروهی یا ناکامی در جام ملتهای آسیا؟ نظم و ثبات آیا دلیلی منطقی برای موفقیت تیم ملی ایران است؟ پس از 8 سال این نظم و ثبات بالاخره نباید نتیجه میداد؟ چرا عادت به آن کردیم که جملاتی هدفمند از دیگران در دهانمان قرقره کنیم و به سوی مخالفان خود پرتاب نماییم؟ این نظم و ثبات و اقتداری که همواره مدعیاش بودیم، چه به مردم و فوتبال ایران هدیه کرد؟
به انصاف که هم حامیان کارلوس آقا، به خوبی بلد بودند بترسانندمان! حرف از مربی بیکیفیت داخلی به میان آوردند و ناکامیهای تلخ گذشته را یادآوری کردند، الحق که حربۀ بسیار خوبی برای ترساندن مخاطبین از جدایی کیروش بود! راستش ما هم گاهی از این مسئله ترسیدیم! به هرحال آنها کار خوبی را بلدند، فراموش نکنید که این سمتداران امروزی بیخود و بیجهت به این جایگاه نرسیدهاند! میدانید چندین واحد سیاست و فلسفه میبایست پاس شود تا به تریبون قدرت در این فوتبال رسید؟!
امروز حاصل ما و کیروش، شکستی تلخ است! او رفت و ما ماندیم و حسرتهایی چندین و چندساله! مگر فلسفۀ موجودیتش رویاپردازی نبود؟ پس چه شد که امروز همهمان ماتم زدهایم! او که فرشتۀ نجات فوتبال ایران بود! پس آخر چه شد آن وعده و قرارها؟ این بار که سر و کارمان با یمن و ویتنام و عمان و عراق و چین بود! طاقت دیدن ژاپن را هم نداشتیم؟ این ژاپنیهای جوان که تیم دوم آن قدرت حاضر شده در جام جهانی به حساب میآیند که دیگر اسپانیا و پرتغال و آرژانتین و ... نبودند! در توکیو هم امیدی به موفقیت ساموراییها وجود نداشت! ترکمنستان خونشان را در شیشه کرده بود! فراموش کردهایم؟ فراموش کردهایم که در امواج غرور میتاختیم و با صدایی بلند فریاد میزدیم ما قهرمانیم؟ فراموش کردهایم که به تمسخر مدعیان پرداخته بودیم؟ آنقدر خودمان را بزرگ خواندیم که خودمان هم باورمان شد... حتی مدعیان هم باورشان شده بود، اما در بد مکان و زمانی این غرور کاذب کار دستمان داد...
کارلوس آقا، هزاران هزار عذرخواهی به این مردم بدهکاری! هرچند که تو بیشتر طلبکار بودهای و اکنون هم به دنبال وصول طلبت از فدراسیون 5 ستارهای و خیلی در پرداخت بدهیهایت خوشنام نیستی! اما این بار در برابر مردم ایران قرار داری نه اشخاص و فدراسیون! باید در برابر آنها ایستاده طلب بخشش کنی، بابت میلیونها امید و باوری که بازیچۀ خصومتهای شخصی تو شد و بابت بزرگانی که با نیزۀ آغشته به زهر کلامت، در برابر افکار عمومی خردشان کردی! بابت تک تک دلارهایی که دریافت کردی و نوش جانت هم باشد، اما هرگز هیچ دستاوردی را نداشتی! بابت تمام آنچه که مدعیاش بودی و حتی نزدیکش هم نشدی!
خداحافظ کارلوس آقا! ترحم کسی در اینجا متوجه تو نیست، آن بیانیههای کلافه کنندهات را هم با خود ببر، اصلاً آدرس ما را هم از ذهن و روح و دفترچه یادداشت خود پاک کن، راستی وقتی میروی در را هم پشت سرت ببند، این خانواده را به حال خود بگذار، آنها به زودی در کنار هم خواهند ایستاد و آینده را دوباره خواهند ساخت، تو نه منجی حیاتشان بود، نه فرشتۀ نجاتشان، نامت را هم تریلی به یدک نمیکشد، هم خودت و کلکسیون افتخاراتت در تُنگ ماهی هم جا نمیشوید! خداحافظ کارلوس آقا، نه به عباس آقا و سلام به آینده!
ارسال نظر