به سانسور لوگوی رم میخندیم، به گزارشگر افغانستانی حمله میکنیم
مرزهای شوخی، نقد و نژادپرستی مدتهاست که برایمان از بین رفته است. برای درک این موضوع نیازی نبود علی انصاریان ادای گویش گزارشگر افغان را در بیاورد و مدعی شود که به جرم توهین به قوانین سانسور در کشورمان، پاسخش را داده است.
مرزهای شوخی، نقد و نژادپرستی مدتهاست که برایمان از بین رفته است. برای درک این موضوع نیازی نبود علی انصاریان ادای گویش گزارشگر افغان را در بیاورد و مدعی شود که به جرم توهین به قوانین سانسور در کشورمان، پاسخش را داده است. مدتهاست که چهره عریان ما در فضای مجازی، این واقعیت تلخ را عیان کرده که اوضاع وخیمتر از چیزی است که تصورش را میکنیم. اینقدر وخیم که شاید عذرخواهیها هم دیگر چندان به دل نمینشیند. خودبزرگبینی عمیقی که در وجودمان خانه کرده، بدترین پاسخی که در برابر مهر کشورهای دیگر یا حتی اقوام دیگر هموطن خود داریم. این بار مثل خیلی دفعات دیگر، افغانهایی مورد حمله قرار میگیرند که همیشه ایران و ایرانیها را دوست داشتهاند و این محبت را کتمان نکردهاند. همراهان ما در زندگیهای سخت در دهههای پی در پی و جانفرسا.
آنچه از ویدئوی علی انصاریان در تمسخر گزارشگر افغان به مشام میرسد، جز بوی بد نژادپرستی چیز دیگری نیست. اینقدر سخیف و زننده که حتی عذرخواهی بعد از آن هم نمیتواند ذرهای از زشتی کلام او در ویدئوی اولیه بکاهد. او با لحن تمسخرآمیز همیشگیاش، گویش افغانها را به سخره میگیرد و بابت نقدی که گزارشگر افغان نسبت به سانسور در تلویزیون ایران داشته، ملیت او را نشانه میگیرد. نوعی خودبزرگبینی ناشی از ایرانی بودن و تأکید بر این نکته که «یادت باشه درباره کشوری حرف میزنی که خیلی خیلی مدیونش هستید!»
حتی از دید تاریخی هم اگر بخواهیم به ماجرا نگاه کنیم، ما و افغانها از یک ریشهایم. پای فوتبال هم که به میان میآید، بارها و بارها دیدهایم افغانها چطور از حمایت تیم ملی فوتبال ایران گفتهاند. چندین هزار نفرشان طرفدار پرسپولیس و استقلالی هستند که در لیگ ایران بازی میکنند. آنها که ما و فوتبالمان را دوست دارند و مایی که اینطور شایسته حقیر شمردنشان میدانیم.
انصاریان در ویدئوی عذرخواهیاش، این توجیه را دارد که قوانین کشور ما فقط به خودمان مربوط است و نه شخص دیگری از کشوری دیگر.
او منکر نژادپرستی در این ماجراست اما سوال اینجاست که اگر کشور دیگری سانسور در ایران را مورد نقد قرار میداد، باز هم واکنش ما همین بود؟ که اگر بود چرا وقتی سانسور لوگوی باشگاه رم، واکنش بسیاری از رسانههای جهان را در پی داشت، به جای اینکه بایستیم و از قوانین نداشتهمان در زمینه سانسورهای اینچنینی دفاع کنیم، خودمان هم دم به دمشان دادیم و بازار لودهبازی را داغ کردیم؟
به فرض اگر یک رسانه اسپانیایی از سانسور تماشاگران ایرانی میگفت، شاید انصاریان یا خیلی رسانههای دیگر، نوع بیان خود را اینطور تغییر میدادند که: «انتقاد رسانه اسپانیایی از سانسور در ایران!» حالا اما قضیه متفاوت است. آن طرف ماجرا یک گزارشگر افغان نشسته که جامعه ایرانی نمیخواهد تصور پوچ برتری خود را نسبت به او و هموطنانش، دور بریزد.
کدام برتری؟ چه کسی حق دارد خود را از ملتی دیگر برتر بداند؟ در طول یک هفته اخیر، ویدئوهای منتشر شده در فضای مجازی را تماشا کردهاید؟ مردی که خر زبانبسته را با چوب میزند تا تنبیهش کند. پسری که دختری را تا سیرجان کشانده تا به جرم فحاشی در فضای مجازی، مشت و لگد نثارش کند، فیلم بگیرد و حاصل این حرکت وحشیانه را منتشر کند. دختر سه، چهار سالهای که سیگار به دستش دادهاند و با ذوق از او فیلم میگیرند.
اینها عصاره خصائل ما شده در سالهای اخیر. از آن فرهنگ چند هزارساله فقط دورهمنشینی و سفره چیدن شبهای یلدایش برایمان مانده و دیگر نه خبری از انساندوستی است و نه هیچ نشانهای از مهربانی.
نقد گزارشگر افغان در واقع نقد بدی نبوده و هیچ اهانتی در بر نداشته است که مستحق چنین پاسخ زنندهای از سوی انصاریان باشد. واقعیت این است که سانسور، چنان ما را فراگرفته که حتی تصاویر ارسالی از ورزشگاه مردانهمان هم با 7، 8 ثانیه تأخیر روی آنتن میرود و واقعیت تلختر اینکه سانسور فقط و فقط ما را از حل ریشهای مشکلات فرهنگی و اجتماعیمان غافل کرده است.
نژادپرستی انصاریان وقتی به اوج خود میرسد که ادعا میکند :«ما چیزهایی دیدیم که شما اصلاً ندیدهای!» در عمل اما او ثابت میکند که هیچ چیز بیشتری ندیده است که اگر دیده بود باید در راستای آن بینایی و حکمت و درکی نصیبش میشد که امروز از آن بیبهره است.
ویدئوی زشت و زننده علی انصاریان، در کنار همه ویدئوهای دیگری که در فضای مجازی میبینیم، از وخامت حال و روز ما میگوید و مشکلات حاد که برای حل هر یک از آنها به بررسیهای عمیق و کارشناسی شده نیاز داریم. مشکلاتی که شاید نخستین قدم در راه حلشان این باشد که یکدیگر را کمی بیشتر دوست بداریم. حتی اگر کمی از هم دورتر باشیم. حتی اگر یک نفر در افغانستان باشد و دیگری در ایران.
ارسال نظر