قدوس: بازیکنان تیم ملی برای هم از دل آتش رد میشوند
ملی پوش ایرانی باشگاه آمیان فرانسه میگوید یک بازیکن «نو» در تیم ملی است و مدلی هم فوتبال بازی میکند که شاید برای تیم ملی خوب نباشد!
در یکی از اتاقهای هتل شیک و مجلل تیم ملی، کنار یک پنجره، رو به فضایی سبز، دقیقاً چسبیده به مرکز تمرینی اسپایر، به دور از هرگونه هیاهویی مقابل سامان قدوس نشستیم.
سامان چهارشنبه هفته گذشته بعد از تمرین به اتاقهای خود رفتید و عکسی از خودتان روی تخت دیدید که برایتان سورپرایز بود. برایمان توضیح بده در آن لحظه دقیقاً چه حسی داشتی؟
من و امیر عابدزاده هماتاق هستیم. امیر اول این عکس را دید و بعد من. راستش عکس خودم را ندیده بودم ولی بعد دیدم عکس من را هم روی تختم گذاشتهاند. هر دوی ما خیلی خوشحال شدیم که کادر فنی به ما و دیگر بازیکنان فکر میکردند. هدف آنها این بود که به ما انگیزه بدهند و کمک کنند. خیلی اتفاق خوبی بود. کاری که کردند را من دوست داشتم.
قبلاً هم مربیانت از این کارها کرده بودند؟
یادم هست یک بار در سوئد هم اتفاقی افتاد که خیلی جالب بود. یک بازی داشتیم که اگر آن را میبردیم به یورو لیگ میرفتیم. قبل از بازی مربی به ما گفت هاتمیل (نوعی ایمیل) مادر و پدرتان را باید داشته باشیم. گفتیم چرا، گفتند ما با هواپیما به سفرها میرویم و خدای ناکرده ممکن است اتفاق بیفتد. اگر اتفاقی افتاد آن وقت از طریق هاتمیل به خانواده شما خبر میدهیم. ما هم موافقت کردیم و هاتمیلها را دادیم. تازه سه ساعت قبل از بازی بود که فهمیدیم چرا این کار را کردهاند. مربی قبل از بازی ما را صدا کرد. خیلی جالب بود. آنها با پدر و مادر، برادر و همسر بازیکنان صحبت کرده بودند که برای بچهها هر پیغامی دارید بنویسید بفرستید؟ پدر، مادر و برادر بزرگتر من هم برایم نوشته بودند چقدر دوستم دارند. از این نوشته بودند که چطور به اینجا رسیدهام و چقدر تلاش کردهام. نوشته بودند تو افتخار بزرگی برای ما هستی. نوشتههایشان سه برگه کاغذ شده بود و خیلی چیزهایی را که گفته بودند، دوست داشتم. همه بچههای تیم آن روز گریه کردند ولی از یک طرف خوشحال بودیم به خاطر آن پیامها که به ما قدرت داد. میدانید آن روز چه اتفاقی افتاد؟ ما ۴ بر یک بازی را بردیم و به لیگ اروپا رفتیم.
یکی از مربیان خارجی به یکی از بازیکنان تیم ملی گفته بود بازیهای ایران را در جام جهانی دیده و به این نتیجه رسیده که شما برای هم از روی آتش هم رد میشوید. تو این احساس را در داخل تیم داری؟ برایت روشنتر صحبت کنم. مثلاً در بازی اسپانیا یک کرنر شد و بازیکنان برای آنکه توپ گل نشود، با چنگ و دندان ایستادند و از هم حمایت کردند. قطعاً عکسش را هم بعداً در فضای مجازی دیدی...
بله یادم هست. ما در تیم ملی برای هم از روی آتش رد میشویم. من در تمرینات این چیزها را میفهمم. حتی در بازیهای دوستانه میبینم که بچهها چطور برای هم از روی آتش رد میشوند. من که فکر میکنم واقعاً همینطوری است و یک جمله واقعی درباره تیم ماست.
سامان دوست داریم بدانیم اگر جام را بگیری، به چه کسی تقدیم میکنی؟
«واو» اگر قهرمان شویم... فکر کنم اول این جام را به مامان و بابا و برادر بزرگترم تقدیم کنم. بعدش هم آن را تقدیم به همه مردم ایران میکنم برای اینکه واقعاً دوستشان دارم. آنها واقعاً صبور هستند و همیشه ما را ساپورت میکنند. دوست دارم این قهرمانی برای مردم کشورم باشد.
ارسال نظر