باشگاههای فوتبال یا هواداران؛ کدام مقصرند
فحاشی تماشاگران از دومین هفته لیگ هجدهم در حالی از سکوی ورزشگاه ها به گوش می رسد که در این هفته تماشاگران تیم سپیدرود رشت «خداداد عزیزی» پیشکسوت فوتبال و سرمربی این تیم را با الفاظی زشت و زننده مورد لطف خود قرار دادند.
به گزارش پارس نیوز، البته کری خوانی های هتاکانه و توهین به بزرگان فوتبال مانند علی پروین، ناصر حجازی، علی دایی، حمید استیلی، علیرضا منصوریان، پرویز مظلومی، حسین فرکی و خداداد عزیزی، به ورزشگاه و مستطیل سبز فوتبال منتهی نمی شود بلکه بسیاری از تماشاگران در شبکه های اجتماعی و دنیای واقعی بدترین هتاکی ها را نسبت به بزرگان فوتبال ایران انجام می دهند. نمونه بارز این مدعی را می توان در رنگ پاشی و تخریب قبور برخی پیشکسوتان فوتبال در چند سال گذشته مشاهده کرد.
در زمینه چرایی این رفتارها هر چند که برخی مدعی اند رفتار احساسی شمار کمی از تماشاگران را نباید به حساب خیل عظیم هواداران علاقمند به یک تیم نوشت، اما تبیین این شیوه از برخورد با بزرگان فوتبال ایران و بازیکنان تیم مقابل، بر اساس نظریه یادگیری اجتماعی و تئوری «آلبرت بندورا» نشان از آن دارد که استمرار چنین رفتاری در ورزشگاه های کشور موجب می شود تا هتاکی و خشونت کلامی به بخشی از رفتار اجتماعی و گفتار هواداران تبدیل شود.
با این شرایط و بنا به مولفه های نظریه یادگیری اجتماعی، گروه کم شمار لیدرهای خاص با بهره گیری از مولفه چهره بودن در بین تماشاگران، زمینه را برای شکل گیری اعتراض ها فراهم می کنند و پیرو این رفتار، دیگر تماشاگران که بیشتر از قشر جوان و نوجوان جامعه هستند از طریق یادگیری واژه ها و جملات، از کنش لیدرها تاثیر خواهند پذیرفت و این امر ممکن است در آینده به یک رفتار فراگیر در محیط های ورزشی تبدیل شود.
سویه دیگر از رفتار تماشاگران در محیط های ورزشی برگرفته از برخی فاکتورهای رایج در جامعه است. ورزش جزو کوچک از کل بزرگ جامعه به شمار می رود و رفتارهای افراد درگیر در کنش ورزشی از بسیاری از مولفه های رایج در جامعه پیروی می کند. زمانی که در راهپیمایی های میلیونی، برخی از بزرگان نظام مانند رییس جمهوری، رییس مجلس شورای اسلامی و نمایندگان از سوی عده ای قلیل تخریب شخصیتی می شوند و گروه های کوچک با این اقدام به دنبال مطرح کردن خود و پیشبرد اهداف سیاسی از طریق توهین هستند، دور از ذهن نیست که تماشاگر جوان و نوجوان از رفتار گروه های فشار برای رسیدن به اهداف ورزشی خود الگو بگیرند.
اما چنانچه بخواهیم فارغ از هیجانات ورزشگاه و برخی تسویه حساب های ورزشی با بزرگان فوتبال، اهانت را به پیشکسوتان را تبیین کنیم باید به سویه دیگر ماجرا یعنی عدم توجه مدیران باشگاه ها به مقوله فرهنگ سازی بیشتر توجه شود.
در این زمینه باید از مسوولان تیم های مختلف لیگ برتری سئوال کرد که پیشوند فرهنگی که در سردر تمامی باشگاه های کشور دیده می شود چه کارکردی دارد؟ آیا این عنوان تنها یک کلمه خاص است که برحسب مقتضیات زمان درج شده یا در چارت سازمانی باشگا تعریف عملیاتی از فرهنگ و فرهنگ سازی شکل می گیرد؟ مدیران بخش های مختلف باشگاه های ورزشی باید پاسخگو باشند که در مدت زمان حضورشان در باشگاه، راهبرد خود را بر چه اساسی تدوین می کنند و توسعه فرهنگ در ورزش و سالم سازی اماکن ورزشی در برنامه های آنان چه جایگاهی دارد؟
واقع بینانه نگاه کردن به مساله خشونت کلامی و برخی هتاکی ها در سکوهای ورزشگاه نشان از آن دارد که عکس العمل برخی تماشاگران واکنشی به انتصابات مدیران است مدیرانی که تصمیم های آنان نه براساس تخصص محوری بلکه بیشتر انتصابات آنان دستوری است که در نهایت سبب جبهه گیری هواداران خواهد شد؛ جبهه گیری که قربانی آن بزرگان فوتبال ایران هستند.
مدیران فوتبالی نباید تنها موفقیت تیم را در صعود به لیگ برتر، قهرمانی در این لیگ یا کسب سهمیه آسیایی تعریف کنند بلکه باید به صورت عینی و ملموس بخشی از بودجه میلیاردی باشگاه را به فرهنگ سازی و تربیت لیدهایی اختصاص دهند که بتواند در ورزشگاه الگوی رفتاری جوانان و نوجوانان باشد. آموزش این افراد و شناسنامه دارکردن لیدر ها می تواند گام مهمی در کنترل فحاشی و هتک حرمت بزرگان فوتبال باشد.
ارسال نظر