مشکل لاینحل استقلال چیست؟
انواع اتفاقات عجیب در آکادمی فوتبال استقلال رخ داده است.
نه اینکه شروع جدلها در این آکادمی به دهان به دهان شدن حسن روشن و علی سامره در زمستان 1395 و بهار و تابستان 1396 برگردد و قبل از آن نیز رفت و آمدها در تیمهای پایه استقلال رواج داشت و روش گردش کارها در این نهاد به گونهای بود که هر ناظر بیطرفی در مورد آنجا به حیرت فرو میرفت و از خود میپرسید چرا دپارتمان تیمهای پایه یکی از دو باشگاه پرطرفدار کشور و کل آسیا اینقدر نوسان دارد و رفت و آمدها در آن بیش از حد است و به چه سبب خودشان بر علیه خودشان میزنند و هفته و ماهی نیست که حرف و سخنی از درون این آکادمی بیرون نزند.
وقتی افشاگریها شدت گرفت
افشاگریها در این زمینه زمانی شدت گرفت که حسن روشن پس از سالها زندگی و کار در امارات تصمیم به بازگشت دایمی به تهران گرفت و زبان صریح و حرفهای رک و تند او طبعا به مذاق سران باشگاه خوش نمیآمد.
این عصری بود که تیمهای پایه استقلال با هدایت امثال علی سامره به فعالیت خود ادامه میدادند و دیری نپایید که افشاگری روشن بر علیه سامره و جوابگویی نوک حمله کرمانی پیشین استقلال به وی و طبعا جوابگویی مجدد روشن، آکادمی این باشگاه را به یک کوره مشتعل تبدیل کرد که هر کس در تیمهای پایه باشگاه فعالیت داشت، میتوانست با همان آتش سوزانده نیست و نابود شود.
آن پولهای احتمالی
این ادعای «بارها رده شده» که از برخی پدران و مادران بچههای ثبتنام کرده در تیمهای پایه استقلال پولهایی اخذ شده، هیچگاه به طور اساسی و موفقیتآمیزی پاسخگویی نشد و آنهایی که این امر را مطرح میکردند، معتقد بودند که شاید این کار، سیستمی صریح و ساده برای تامین پولی بوده که برای گرداندن کار این تیمها در باشگاه استقلال به آن نیاز است.
بر اثر تنشهایی از این دست و مهمتر از آن ثبات نداشتن انتصابها و عمر کوتاه هر کسی که هدایت تیمهای پایه استقلال را برعهده میگرفت، این تیمها به گونهای به محله بر و بیا تبدیل شدند و هر فصل چهرههای تازهای سکاندار میشدند و گاهی در طول یک فصل دو سه بار در سطح این تیمها تغییر مربی و مسوول صورت میپذیرفت و سران باشگاه نیز چون بیشتر به تیم بزرگسالان و اصلی استقلال میاندیشیدند و مسائل آکادمی برایشان نکتهای درجه دوم بود، از این رفت و آمدها نمیکاستند و برعکس تبدیل به ماشین صدور حکم برای مربیانی شده بودند که به محض تصدی کارهای یکی از تیمهای پایه استقلال به فوریت درمییافتند که قدم به جای مشخص و حرفه ایمنی نگذاشتهاند و هر آینه ممکن است در توفان حوادث رفتنی شوند و اینچنین بود که امثال ورمزیار، دینمحمدی و نوازی به رغم مصدر کار شدن در تیمهای پایه یا به سرعت رفتنی شدند و یا اگر ماندند فهمیدند که حرف اول را حتی در رده و حیطه مشخص شده برای خود نمیزنند و بین رییس آکادمی و سران برخی تیمهای پایه هر چیزی وجود داشت الا همرنگی و یکدستی که برای اجرای یک کار پردوام و موثر و مثبت در باشگاهی از این قبیل به آن
نیاز است.
تعجب نکنید
به این ترتیب اصلا نباید تعجب کرد که گودرز حبیبی کهنهکار نیز فقط سه چهار ماه پس از خشک شدن مرکب انتصابش به عنوان مدیر آکادمی استقلال، استعفایش را بدهد و عطای کار در استقلال را به لقای آن ببخشد و آرش برهانی هنوز منصوب نشده خبر از مربیگری در یک تیم لیگ دویی کشور در فصل آینده بدهد و این را بر مربیگری در تیم جوانان استقلال ارجح بشمارد و رضا عنایتی هم که حکم سرمربیگری امیدها را گرفته است، تصریح کند تا زمان مشخص نشدن چارچوب کاری و بافت دقیق آن حاضر نیست وارد این معرکه شود.
این اسباب تعجب نیست اما...
اینکه آکادمیهای سرخابیهای پایتخت به سبب عادت مذموم هر دوی این باشگاهها به آماده خوری و جذب دست پروردههای شاخص سایر باشگاهها تبدیل به یک چیز صوری و تشکیلاتی ظاهری شود و هر دو تیم حتی نفرات جوانتر مورد نیازشان را مثل مسنترها از میان پرسنل سایر تیمها جذب کنند، تجربهای تازه و امر دور از ذهنی نیست اما اینکه بساط این کارها و گرداندن تیمهای پایه استقلال به جایی میکشد که در اکثر اوقات بین خودشان دعوا است و هنوز یکی نیامده، مقدمات رفتنش جور میشود و آکادمی به مکانی برای فرار تبدیل شده و هیچ ثباتی بر این فرآیند متصور نیست، بدترین شکست و یک سوءتبلیغ مهلک برای باشگاههای بزرگ و پرادعای پایتخت است که چنان به «خریدن» موفقیت عادت کردهاند که حتی «کاشتن» علمی آن و نظم بخشیدن به تیمهای پایه باشگاه که باید مهمترین و اصلیترین نهادهایشان باشد، اهمیتی ندارد و اخبار درگیری نامداران سابق آبی برای گردش امور این تیمها نیز حساسیتی را نزد آنها موجب نمیشود و مثل تماشاگرانی عمل میکنند که این وقایع را صرفا میبینند و با اینکه برخلاف ناظران قدرت عکسالعمل موثر در این زمینه دارند، به مشتی انتصابهای کوتاه مدت اکتفا میکنند.
انتهای پیام/
ارسال نظر