به گزارش پارس نیوز، 

طرفداران به بیست سال نرسیده آرسنال این دوران، بازی توپچی‌های عصر طلایی در هایبری را ندیده‌اند. آنها با آرسنال دوران استادیوم امارات جلو آمده‌اند و البته لابلای خاطرات تلخ‌شان نقاط روشنی هم برق می‌زنند. آنها سسک فابرگاس و رابین فن پرسی را در روزهای اوج‌شان در آن پیراهن دیده‌اند، گل پیروزی بخش آندره‌ی آرشاوین برابر بارسلونا را. همین طور بازگشت تیری آنری در سی و پنج سالگی‌اش را که از روی نیمکت راهی میدان شد و دروازه لیدز را جوری گشود که بارها و بارها دروازه حریفان را در هایبری به آتش کشیده بود.

ولی خب آن لحظات چندان جای درست و حسابی در تاریخ آرسنال ندارند. بارسلونا بازی برگشت را به راحتی با پیروزی پشت سر گذاشت و گل آنری در یکی از ملال آورترین بازی‌های آرسنال به ثمر رسید. حتی پیروزی برابر هال سیتی در فینال جام حذفی که پس از نه سال خشکسالی به چنگ آمد بدون شکنجه و آن گل دیرهنگام کوشینلی و کشیده شدن بازی به وقت اضافی حاصل نشد... طرفداران این عصر آرسنال به تیمی رام شده که در نبردهای کلیدی زانو می‌زد نگاه کردند. به سانتی کازورلا، هکتور بلرین، نیکلاس بنتدر، امانوئل ابوئه، فیلیپه سندروس و سباستین اسکیلاچی. به کارل جنکینسن، مروان شاماخ، آندره سانتوز و مانوئل آلمونیا. در حالی که فن پرسی و فابرگاس راهی تیم‌های بزرگ‌تری شده بودند.

در این دوران خبری از قهرمانی لیگ نیامد و آرسنال برابر تیم‌های بزرگ خفت کشید و خواری. طی سال‌های 2011 تا 2017 هرگز در صف هشت تیم نهایی لیگ قهرمانان جای نگرفت و این فصل را هم در لیگ اروپا سپری کرد. بازی آخر آرسنال و ونگر برابر آتلتیکو مادرید بازتابنده همان آرسنال یک دهه اخیر بود: مقهور حریف شو و پس از خوردن گلی که نباید می‌خوردی به تکاپو بیفت، بی‌ثمر و بی‌نتیجه.

پیش از این به یاد نمی‌آوردیم آرسنال در یک بازی هشت گل بخورد، ولی منچستریونایتد در 2011 دروازه آرسنال را هشت بار فتح کرد، بله هشت بار... در حالی که آرسنال طی هشت سال اول حضور ونگر در صف بهترین‌های اروپا قرار داشت. هم ظریف بود و هم جنگجو، هم هنرمند بود و هم زهرآگین. آرسنال آن سال‌ها هم در اولدترافورد پیروز می‌شد، هم در سن سیرو و هم در برنابئو.

ونگر را با ورود غیرمنتظره‌اش به یاد سپرده‌ایم، با عوض کردن رژیم غذایی تیم، با شکسته شدن رکورد گل کلیف باستین توسط یان رایت، با گل تونی آدامز برابر اورتون، با ورود نیکلاس آنکلا نیم میلیونی، با فینال لیگ قهرمانان... و البته بیش از همه با تیری آنری، دنیس برکمپ، روبر پیرس، فردی لیونگبرگ، پاتریک ویرا و سول کمپل. با آن دو فصلی که آرسنال مهار ناپذیر هم قهرمان لیگ شد و هم فاتح جام حذفی، با "تیم شکست ناپذیر 04-2003". دورانی که نزدیک شدن به دروازه آرسنال مترادف بود با از دست دادن توپ و قرار گرفتنش در دروازه آن سوی میدان.

ونگر همیشه به بازیکنانش اعتقاد داشت، همین طور به خودش. او تصور می‌کرد توانایی دگرگون شرایط در هر دوره‌ای‌زا دارد. ولی حقیقت این بود نتوانست مثل آلکس فرگوسن با چالش‌های مربیگری در دهه دوم حضورش در آرسنال کنار بیامد. شکست 0-3 در فینال جام اتحادیه برابر منچسترسیتی در این فصل برای ما شیفتگان آرسن تیر خلاص بود. سیتی بهترین و قوی‌ترین تیم انگلیس بشمار می‌رفت، ولی آرسنال با حقارت فراوان زانو زد، با خفت بسیار. تنها ده تیم در فینال‌های پنجاه سال اخیر جام اتحادیه با سه گل زانو زده بودند که چند تایی‌شان به لیگ‌های پایین‌تر تعلق داشتند: میلوال برابر یونایتد و برادفورد مقابل سوانسی. آخرین باری که آرسنال در نبرد نهایی با بیش از یک گل فاصله شکست خورده بود به 1969 برمی‌گشت، همان دیداری که سویندون در وقت اضافی 1-3 پیروز شد.

تیم‌های کوچک هم برابر بزرگان با برنامه مناسبی برای نبرد راهی میدان می‌شوند، مثل ویگان در فینال جام حذفی 2013 برابر منچسترسیتی که با فقط یک گل شکست خورد، ولی مردان ونگر برابر بازیکنان گواردیولا انگاره تاکتیکی نداشتند، داشتند؟ آن روز خیلی از آرسنالی‌ها بیست و پنج دقیقه مانده به پایان راهی خانه‌هایشان شدند و وقتی سوت پایان به صدا درآمد کسی با پیراهن سرخ و سپید روی صندلی‌ها باقی نمانده بود. آن روز نشانی از خشم و فریاد آرسنالی‌ها نیامد، چرا که دریافته بودند دوران ونگر تمام شده. دریافته بودند با آرسن رسیده‌اند به پایان خط. چنانکه وقتی آرسنال چهار روز بعد در خانه دوباره میزبان سیتی شد بسیاری از صندلی‌های استادیوم امارات خالی ماندند. همان دیداری که مردان ونگر طی نیم ساعت سه گل خوردند و باز هم با همان نتیجه زانو زدند: 0-3.

شش توپ جای گرفته درون دروازه آرسنال طی کمتر از صد ساعت برابر سیتی بازتابنده حقیقتی بود پنهان نشدنی. چیزی در آرسنال مرده بود زنده نشدنی، آرسنالی‌ها دیگر نمی‌گفتند رویا قوی‌تر از واقعیت است. دریافته بودند اگر بیشتر در انتظار شکوفایی دوباره بمانند، زمان را بیشتر و بیشتر از دست خواهند داد. دریافته بودند اگر خود را برای آینده آماده نکنند، در گذشته دفن خواهند شد.

آرسن ونگر رفته و احتمالا آرسنال هرگز مربی بهتر و بزرگ‌تر و دوست‌داشتنی‌تر از او پیدا نخواهد کرد یا حداقل آدم‌هایی به سن و سال من شاهد ورود چنان مربی به آرسنال نخواهند بود. او باید می‌رفت، چرا که زمان رفتنش فرا رسیده بود.

حالا سلطان مرده، و به قول خود انگلیسی‌ها "زنده باد سلطان".