همه انتخابهای جنجالی کیروش!
در فهرست تازه کارلوس کیروش در کنار تمام نامهایی که باید میبودند و هستند (مثل سیدجلال حسینی، اشکان دژاگه و امید ابراهیمی) و چهرههایی که میتوانستند نباشند اما هستند (مانند حسین کنعانیزادگان) به تعدادی نام دیگر هم میرسیم که به یاد میآیند اما این یادآوری به این سبب است که در فهرست قرار ندارند.
مبنای کار کارلوس کیروش همیشه شکل کار و جنس بازی نفراتی بوده که به آن احساس احتیاج میکرده است. او به نتایج حاصل تیمهای باشگاهی آنها نگاه نمیکند و بر این اساس نفرات را فراخوانی میکند که به درد بازی تیم او بخورند و بهترین عوامل اجرا برای آن باشند.
سرمربی پرتغالی تیم ملی ایران حتی مصدومیتهای طولانی و شدید برخی نفرات در گذشته نزدیک و حتی زمان حاضر را هم نادیده میگیرد زیرا فرض و باور او این است که میتوان آنها را در مدت باقیمانده به تمرینات و مسابقات رسانده و به همین سبب و بر پایه باورهای فوق است که بارها افرادی را در فهرستهای او دیدهایم که تیمهایشان از ناموفقهای فصل بودهاند و به تبع آن خودشان نیز ندرخشیدهاند و حتی مواردی را داشتهایم که بازیکن دعوت شده به لحاظ فردی در یک تیم موفق ضعیف عمل کرده است اما سرمربی 64 ساله ایران با دیدن ویژگیهای مورد نظرش در آن بازیکن وی را دعوت و در جریان تمرینات در شرایط بهرهوری لازم قرار داده است.
فقط «او» میداند
قطعا فقط کیروش میداند و مطمئن است که چطور از اکبر ایمانی از تیم پدیده و احمد عبدا...زاده از فولاد خوزستان بازی بگیرد که آنها در کلاس ملی نشان بدهند و لابد فقط خود او میداند که چرا طی سه چهار سال اخیر هرگز بازی محسن مسلمان را نپسندیده و وی را دعوت نکرده و این البته جدا از بحث پلیمیکرهای هجومی است که این مربی لااقل برای تیم ملی ایران حضورشان را الزامی نمیشمرد.
در سیستمهای او البته وحید امیری مهرهای مهم است و هر مربی دیگری هم مصدر کار بود این بال چپ پرسپولیس را فرا میخواند اما این نوع و سیستم ویژه استفاده کیروش از نفرات مورد اعتقادش است که دعوت از نظایر پورقاز، دانیال ماهینی و البته کنعانیزادگان را به اردوی ملی موجب شده است.
آنها بازیکنان زحمتکشی هستند اما فقط بر اساس نوع وظایف محوله از سوی کیروش به درجه و مرتبتی میرسند که لقب ملیپوش به آنها اطلاق میشود.
روش غیر رایج
سلایق فردی هر مربی در تیم تحت ادارهاش نمود دارد و چون کیروش در دو، سه سال اخیر در کسب نتیجه موفق بوده نمیتوان انتخابهای او را غلط شمرد اما شکی نیست که مبنای انتخاب او و ملاکها و مبناهایش چیزی نیست که در میان مربیان دیگر به شدت رایج باشد.
او مثل یک مهندس تمام پیچ و مهرههای مورد نظرش را گزینش و سوا و جمعآوری میکند و سپس آنها را در یک زنجیره کلی به یکدیگر چفت میکند و وسیله به کارگیری سیستمهایی قرار میدهد که پایهگذار کسب نتایج مورد نظر است.
او کاوه رضایی را دیر دعوت کرد اما سرانجام قبول کرد که میتواند یکی از مهرههای زنجیره مورد بحث باشد اما تا این لحظه به علی علیپور که در غیاب طارمی محروم درخشیده، میدان نداده زیرا لابد خصلتهای موردنظرش را بیشتر در طارمی میبیند تا در علیپور.
طارمی حتی در فهرست تازه کیروش هم که برای بازیهای قریبالوقوع با پاناما و ونزوئلا ارائه شده حضور دارد و این نشان میدهد که کیروش چقدر به لزوم حضور توانمندیهای فردی برای جواب دادن آنچه تحت عنوان طرحهای گروهی در ذهن خود دارد بها میدهد و حساب بسیاری از چیزها را کرده که در جریان مسابقات معمولا به نفع او عمل کرده است.
میراث غیرماندگار
میتوان این مکانیسمها را دید و تایید کرد و بابت نتیجه دادن آن در میدان مسابقات مسرور شد و حتی احساس غرور کرد اما این بیم و احتمال همیشه با فوتبال ایران قرین و عجین است که وقتی کیروش نباشد و از تیم ملی جدا شود، دیگر با همین فرآیندها و نگرشها نمیتوان آیندهمان را بیمه کرد و اینها اسلوبها و نگرههایی است که فقط در حضور خود وی و با دست او جواب دادهاند و یک میراث ماندگار قابل لمس نیستند که توسط جانشینان وی نیز قابل تکرار باشند.
اين دانش کیزوش است که توان انالیز حریفان را دارد دبر اساس ان نفرات خودرا ذر پازل 11نفره زمین می چیند
واقعا بازیکنان بسیار توانمندتر از اینها در ایان هستند ولی دعوت نمی شوند .