منصوریان: برادرم از دست پدرم سُر خورد، پرسپولیسی شد!
سرمربی استقلال تهران در سال 95 فراز نشیب های زیادی را تجربه کرد و طاقت آورد تا بالاخره ثمره اش را دید.
سرمربی استقلال تهران در سال 955 فراز نشیب های زیادی را تجربه کرد و طاقت آورد تا بالاخره ثمره اش را دید. گفتگوی علیرضا منصوریان در خصوص عید نوروز را میخوانید.
س: اولین تصویری که از عید نوروز دارید چیست؟
عیدی و شیرینی . از فردای 29 اسفند همه چیز عوض میشود انگار همه چیز نو میشود در حالی که شاید خیلی چیزها واقعا تغییر نکرده است.
س: اولین خاطره شما در عید نوروز؟
خوردن شیرینی و میوه و آجیل و بازی فوتبال با بچههای فامیل. ما خانواده بزرگی هستیم. تیر دروازه میآوردیم و فوتبال بازی میکردیم. لباس عید فقط 4 ، 5 روز اول برای ما لباس عید بود بعد داغون میشد.
س: ظاهرا بچه شلوغی بودید؟
اصلا نمیتوانستم یک جا بایستم. یادم هست هر وقت میخواستیم برویم خانه فامیل مادرم میگفت علیرضا شلوغ نکن و سر جایت بنشین. اما در پایان همان مهمانی با زانوی پاره شلوارم به خانه بر میگشتیم.
س: پسرتان هم مانند شماست؟
نه بابا امیر یک پارچه آقاست. فکر کنم من تنها بچه شلوغ فامیل بودم ولی اقوام خانمم خیلی آرام هستند.
س: چرا محمد رضای شما پرسپولیسی است؟ ( خنده )
به پدرم میگویم چرا محمدرضا پرسپولیسی شد؟ گفت: سالهای موشک باران و جنگ، مدام پناه میگرفتیم این محمدرضا از دست بابای ما سر خورد و پرسپولیسی شد.
س: بهترین عیدی که تا به حال گرفتهاید چه بوده؟
بهترین عیدی را از خاله بزرگم میگیرم، ولی به عمهام عیدی میدهم. بهترین عیدی آرزوی سلامتی است. لحظه تحویل سال برای همه مردم و همچنین خانوادهام آرزوی سلامتی دارم. بزرگترین آرزویم گرفتن سومین ستاره برای استقلال است. آرزویی که موقع تحویل سال خواهم داشت.
س: اینکه خیلی سخت است
( خنده ) عاشق کارهای سخت هستم دوست دارم تمام سال بازیهای بزرگ داشته باشیم عاشق آزمونهای سخت هستم البته از آزمونهای مدرسه خوشم نمیآید. ( خنده )
س: سال 95 روزهای سخت زیادی داشتید نظرتان چیست؟
خیلی شبها کابوس میدیدم اما خیالم راحت بود که هوادار از من و تیمم حمایت میکند . به مبارزه علاقه دارم و دست از تلاش بر نمیدارم. من برای حقم میجنگم از همان بچگی بر سر آن دعوا داشتم از صف نانوایی بگیر تا صف مدرسه.
س: عید امسال فکر میکنید کجا باشید؟
اگر خدا عمری بدهد فکر کنم کنار خانوادهام. خیلی وقتها عید را در کنار خانواده نبودم . من به همراه خانوادهام ( من و امیر و همسرم ) حتی در خارج از کشور از خانواده خودمان دور بودم.
س: همسرتان شاکی نبود؟
وقتی امسال به استقلال آمدم به همسرم گفتم اینجا دیگر نفت نیست، در استقلال باید جواب 30 میلیون هوادار را بدهیم. اینجا وقتی وارد شدیم دیگر زمان مال ما نیست. خدا را شکر همسرم خود یک آدم ورزشی است و شرایط را درک میکند. او در رشته والیبال و دو میدانی فعالیت داشته است.
س: هم کلاسیهای امیر در روزهای سخت استقلال به او چیزی نمیگفتند؟
نه مراعات میکردند. پدرم عاشق استقلال است ، وقتی استقلال میبازد جرات نمیکنم به خانهشان بروم.
س: بدترین اتفاق سال 95 چه بود؟
از نظر فوتبالی مرگ منصورخان پورحیدری . او برای استقلال مثل پدر بود. در این سالها چهرههای بزرگی را از دست دادیم امیدوارم در سال 96 هوای پیشکسوتان را بیشتر داشته باشیم. بدترین اتفاق غیر فوتبالی هم حادثه تلخ پلاسکو و مرگ آتش نشانها بود. سیل در سیستان و بلوچستان وضعیت اسف بار مردم اهواز سقوط بهمن اتفاقات تلخ دردناکی بود.
س: اتفاق شیرین چه بود؟
نتایج تیم ملی در مقدماتی جام جهانی. حضورم در استقلال و موفقیتی که با این تیم در نیم فصل دوم داشتیم. برد در شهرآورد و همین طور برد مقابل السد.
ارسال نظر