این اصلا خوشحال کننده نیست که رامین رضائیان بازیکنی به این بااستعدادی این روزها دور از پرسپولیس و کوران مسابقات باشد، البته او پیش از این هم از پرسپولیس دور بوده و با تانک و کودتا عکس گرفته اما آن جدایی خود خواسته بود و این جدایی ناخواسته.

رامین اما چرا از پرسپولیس دور افتاده است؟ شاید پاسخ این سوال هم برای رامین و هم برای دیگر بازیکنانی که به سرعت بزرگ می شوند بتواند کمک باشد برای تبلور استعداد آنها و بالا و بالاتر رفتن آنها از نردبان ترقی.

«از قدیم گفته اند قهرمان شدن آسان است اما قهرمان ماندن سخت»

امروز در همان پرسپولیس مهدی مهدوی کیا، علی کریمی، مجتبی محرمی، علی دایی، علی پروین، مجتبی کرمانی مقدم و خیلی های دیگر قهرمان مانده اند. در استقلال هنوز حجازی و پورحیدری و مجیدی و منصوریان و ... را فریاد می زنند. آنها قهرمان بوده اند اما حالا هم قهرمان هستند با وجود آنکه برای برخی از آنها بیش از سی یا چهل سال از دوره قهرمانی گذشته است.

چه کسی ستاره می شود؟
اما چگونه است که اینها قهرمان می مانند اما بازیکنانی مثل رضائیان یا شیث رضایی خیلی زود از یاد می روند و هرگز به اوج قابلیت های خود نمی رسند؟ موضوع اصلی اینجاست که این بازیکنان با استعداد و حتی خوش قیافه بخشی از فاکتور های ستاره شدن را دارند اما بخش دیگری هم وجود دارد که مردمی بودن، احترام گذاشتن، بالا بودن سقف آرزوها، تشنه یادگیری بودن، خندیدن و ... جزو آنهاست.

امروز اگر مهدی مهدوی کیا هافبک راست پیشین پرسپولیس هنوز مورد احترام است و یک ستاره بزرگ و نورانی محسوب می شود، فقط برای پرسپولیس گل نزده بلکه به پرسپولیس احترام گذاشته است. حتی به رقبا. او و آنها به احترام هوادار هنوز هم می ایستند و عکس می گیرند، علی کریمی که با بچه های عقب مانده می ایستد و عکس می گیرد و با بی سرپرست ها فوتبال بازی می کند و با ملاقات با مرتضی مهرزاد زندگی او را عوض می کند و آن بیمار را می کند قهرمان ایران در والیبال نشسته جهان فقط گل نزده، اتفاقا این دو بیش از آنکه در پرسپولیس بوده باشند در آلمان و دیگر کشور ها فوتبال خود را انجام داده اند اما فاکتور های یک ستاره را دارند و داشته اند.

رامین رضائیان به نظر نمی رسد از مهدی مهدوی کیا بهتر شود، کیا در بندر هامبورگ بسیار محبوب بود، نه در ایران که او در بوندس لیگا بزرگ بود. در واقع می توان نوشت مهدی کجا و رامین کجا؟ اما مهدوی کیا با بچه ها فوتبال تمرین می کند و هدفی را دنبال می کند. رامین اما چه می کند؟ در خارج از کشور در مقابل التماس هوادارانی که می خواهند با او عکس بگیرند بی توجهی می کند و می رود، با امیری و علیپور و برانکو دعوا می کند، از پرسپولیس می رود و وقتی به بن بست خورد از هوادار می خواهد او را ببخشد!

کاغذ پاره یا ستاره
اصلا رامین می داند پرسپولیس و تیم ملی چه معنایی دارند؟ آیا او فکر می کند سرکوچه شان در حال فوتبال بازی کردن است؟ پاسخ مهم است، عجیب است، رامین وارث پست مهدوی کیا است اما از این ارث چیز زیادی نمی داند، اینجاست که می گویند کاش بازیکنان پرسپولیس و استقلال از آکادمی بیایند و از نوجوانان و جوانان در این دو تیم باشند تا بدانند چقدر ارزش دارد که بالاخره روزی بتوانند برای این دو تیم بازی کنند.

رامین حالا از دید برانکو کاغذ پاره است، او دیگر اعتماد ندارد، کاغذ پاره را می توان چسب زد اما کاغذ دیگر شبیه به قبل نخواهد شد. چینی هم همینطور است، چینی بند زن داریم اما چینی که شکست دیگر مثل سابق نخواهد شد.

رامین و رامین ها باید مطالعه کنند که اسطوره ها چه می نند، تختی اگر تختی شد نه به دلیل مدال های رنگارنگش که موحد ها و سوریان ها از او بیشتر مدال دارند بلکه به دلیل مرام مردانگی و محبنت و گذشتش بوده است نه به دلیل اینکه تکل فلان بازیکن جوان را تلافی کرده به این دلیل که به پای مصدوم حریف خود دست نزده است. رامین و رامین ها فرزندان این مرز و بوم هستند آنها می توانند بسیار بهتر از این ها باشند که امروز هستند اما مسیر حرکتشان نباید این باشد که امروز هست.