به گزارش پارس ، به نقل ازهمشهری سرنخ: سال هاست در میان ورزش دوستان و ورزشکاران به عنوان یک قهرمان شناخته شده است اما این بار او مدالی دارد که بیشتر از همه کاپ هایی که تاکنون در دست گرفته می ارزد. او بعد از سال ها، اعتیاد را کنار گذاشت و توانست باز هم به عنوان ورزشکار در میان اهالی ورزش جای خود را به دست آورد. اعتماد به نفسش ستودنی است.

مهدی فنونی زاده در سال ۱۹۹۳ به عنوان سومین فوتبالیست برتر آسیا پس از « کازویوشی میورا» ژاپنی و « فهد البیشی» عربستان انتخاب شد. خیلی از فوتبالیست ها و طرفداران ورزش فوتبال هنوز ۲ گل از فاصله بسیار دور او به تیم ملی عربستان در بازی های مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۴ را به یاد دارند.

می گوید: « در خانواده ای فوتبالی به دنیا آمدم. ۴ برادر دیگرم هم فوتبالیست بودند. سال پیش، مرتضی برادر بزرگترم همبازیم در تیم ملی بود و از سال ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۱ من در تیماستقلال بازی می کردم و مرتضی در تیم رقیب یعنی پرسپولیس تهران بازی می کرد. در پست هافبک مدافع در تیم های استقلال جنوب تهران، راه آهن، نیروی زمینی، دارایی، بانک تجارت، استقلال، پاس و… توپ زدم. از سال ۶۵ تا سال ۷۲در تیم ملی ایران بازی کردم اما هیچگاه فکر نمی کردم روزی به دام اعتیاد بیفتم. »

خیلی از کارشناسان ورزش به او لقب آر پی جی فوتبال ایران را دادند و اعتقاد دارند هنوز هم کسی نتوانسته همانند او بازی کند: « به یاد دارم در ۵ دربی بازی کردم. آن روزها هر مربی که من را می دید می گفت مهدی تو توانایی ات بیشتر از اینهاست. می دانستم که باید برای تیمم و فوتبالم کم نگذارم. به همین خاطر هیچ وقت زمانی که پا به توپ بودم سمت اعتیاد نرفتم. در آن زمان حتی تصور هم نمی کردم که روزی پای اعتیاد به زندگیم باز شود. »

او از زمانی می گوید که دیگر فوتبال را کنار گذاشت: « من هیچ وقت دوست نداشتم از ورزش جدا شوم اما دیگر زمانی رسیده بود که باید بازی را کنار می گذاشتم. سال ۷۷ بود که دیگر در زمین فوتبال بازی نکردم. راستش را بخواهید تا زمانی که من فوتبال بازی می کردم خیلی به خودم سخت می گرفتم.

به خودم می گفتم که باید بهترین باشی، بهترین پاس ها را بدهی. رژیم های سخت می گرفتم، زود می خوابیدم. حتما پس از بیدار شدن ورزش می کردم. همه چیز زندگی ام روی برنامه بود اما وقتی رفتم سراغ اعتیاد دیگر بازی فوتبال را کنار گذاشته بودم و خبری از این برنامه ها نبود. »

هجوم مشکلات

از آن زمان که بازیکن با سابقه دیگر بازی نکرد دچار خیلی از مشکلات احساسی شد، مشکلاتی که ممکن است روزی گریبان هر فرد مشهوری را بگیرد: « همه دنیا قبول دارند که قشر فوتبالیست و بازیگر و در کل آدم های مشهور، قشر بسیار آسیب پذیری هستند. آن هم فقط به خاطر موقعیت اجتماعی است که در آن قرار می گیرند. بیایید عمیق تر نگاه کنیم. من بازیکنی بودم که سال ها در زمین توپ می زدم و خوب هم بازی می کردم. این را همه فوتبالدوستان و کارشناسان می گفتند. خیلی از مربی ها از تکنیک های من تعریف کردند و حالا دیگر به خاطر سنم نمی توانستم فوتبال بازی کنم. دیگر یا باید مربی می شدم و یا… دل من چمن سبز فوتبال را می خواست و هیاهوی تماشاچیان را. لحظه های گل و شادی های پس از پیروزی را اما دیگر امکان قرار گرفتن در این موقعیت را نداشتم. »

این مسئله، روحیه آقای بازیکن را تضعیف کرده بود و باعث شده بود که او افسرده و بی حوصل شود: « من که تا دیروز علاقه شدیدی به پیگیری بازی ها داشتم دیگر حتی تمایلی به دیدن بازی ها نداشتم. با خودم می گفتم اصلا چرا باید بازی های فوتبال را پیگیری کنم. مگر تا وقتی که پیگیری کردم چه شد. اینکه تک و تنها و به دور از زمین فوتبال، در خانه ام می نشستم و از تلویزیون، مسابقه نگاه می کردم عذابم می داد. خودم متوجه نبودم اما روحیه و اعتماد به نفسم به شدت پایین آمده بود و غرور اجازه نمی داد که این مشکلات روحی ام را پیگیری کنم و راه درستی برای حل آنها پیدا کنم. به همین دلیل خیلی زود آسیب پذیر شدم. »

فنونی زاده از اولین باری می گوید که پس از سال ها ورزش و فوتبال بازی کردن با مواد آشنا شد: « مدتی بود که از تیم پاس بیرون آمده بودم که ترجیح دادم به دنبال یک کار اقتصادی باشم تا سرم گرم شود. همانجا بود که یکی از دوستانم که در کار تولید و خرید و فروش لباس بود به من پیشنهاد داد تا به تولیدی او بروم و با هم بر سر همکاری و یا شراکت صحبت کنیم، پیشنهادش را قبول کردم.

به یاد دارم که برای اولین بار فقط به این بهانه به تولیدی این دوست رفتم که کارها را ببینم و بتوانم کار اقتصادی راه بیندازم تا از لحاظ مالی خودم و خانواده ام را حمایت کنم چون پس از اینکه از پاس بیرون آمدم دیگر از لحاظ مالی در سطح قبلی نبودم و این موضوع آزارم می داد. »

او ادامه می دهد: « به تولیدی رفتم و دیدم که دوستم در حال مصرف مواد است. با خودم گفتم خب خیلی بد است اگر بلند شوم و از آنجا بروم. آنوقت با خودش می گوید مهدی خودش را گرفت و ممکن است ناراحت شود. به همین خاطر کنارش نشستم. کمی با هم حرف زدیم. از همه جا گفتیم و خندیدیم. روحیه ام کمی باز شد. او درحالی که مواد مصرف می کرد به من پیشنهاد داد تا من هم برای یک بار مصرف کنم و یک پک بزنم. گفت با یک بار هیچ چیز نمی شود و معتاد نمی شوم. با خودم کلنجار رفتم. گفتم نه مهدی، تو در خانواده ای بزرگ شده ای که هیچ وقت حتی حرف مواد در بینتان نبوده چطور می خواهی بنشینی و مواد مصرف کنی؟ شاید باور نکنید اما در طول همان چند لحظه، هزار و یک سوال از خودم پرسیدم که مهدی اگر یکی از کسانی که طرفدار بازی و تکنیک تو است تو را در حال مصرف مواد ببیند چه می گوید؟ »

لغزش

فنونی زاده در همان چند ثانیه که باید تصمیم می گرفت با خودش هزار و یک فکر کرداما نتوانست در مقابله با فشارها و وسوسه ها پیروز شود. او از نظر روحی در شرایط خوبی نبود و مصرف مواد می توانست به وی آرامش بدهد: « آنقدر فشار رویم زیاد بود که پذیرفتم تا برای اولین و آخرین بار مواد مصرف کنم. پس از اینکه مواد زدم احساس کردم که حال بسیار خوبی دارم. می خندیدم، انگار همه غصه هایم را فراموش کرده بودم، اصلا یادم رفته بود که برای چه به تولیدی دوستم آمده بودم. »

همین یک بار برای فنونی زاده کافی بود تا وسوسه شود و روی اولین و آخرین بار خط بکشد و برای بار دیگر هم سراغ مواد را بگیرد: « همان یک بار برایم کافی بود تا بارها سراغ آن تولیدی را بگیرم. به بهانه کار به آنجا می رفتم ولی در اصل می رفتم تا مواد بزنم. دوستم هم فهمیده بود که من مشتاقم برای مصرف مواد. نمی دانستم مواد وام کوتاه مدت خوبی به آدم می دهد ولی بهره زیادی می گیرد. »

او بیشتر دلیل این لغزشش را عدم آگاهی اش از مواد می داند و خوشحال است که جوانان امروز اطلاعاتی درباره مواد دارندو می دانند که یک بار مصرف آن هم می تواند تو را به نابودی بکشاند، کافی است یک بار مصرف کنی تا خیلی زود به منجلابی پر از لجن کشیده شوی: « من اگر آگاهی داشتم که یک بار مصرف مواد برای سال ها زندگی، شهرت و احساساتم را به بازی می گیرد و غرور ورزشکاری ام را زیر پایش له می کندهرگز همان دفعه اول مواد مصرف نمی کردم و از دوستم خداحافظی می کردم و به بیرون از تولیدی می رفتم ولی من آگاهی نداشتم. شنیده بودم که می گویند مصرف یک بار مواد هم زیان آور است اما هرگز فکر نمی کردم همین یک بار با یک عمر زندگی ام بازی وحشتناک و شومی خواهد کرد. »

در دام اعتیاد

تا مدتی فوتبالیست با سابقه هر دو هفته یک بار به شرکت تولیدی دوستش می رفت و مواد مصرف می کردتا اینکه یک روز به خودش آمدو دید که تفریحی معتاد شده است: « اوایل خیلی کم مصرف می کردم اما هر چه جلوتر می رفتم می دیدم که توان ایستادگی مقابل وسوسه ها را ندارم. کارم کشید به هر هفته یک بار و بعد هم هر سه روز یک بار و همینطور جلو رفتم.

باورم نمی شد که دیگر یک معتاد به تمام معنا شده ام. مدتی که گذشت خیلی از دوستان و آشنایان حدس می زدند که سمت اعتیاد رفته ام ولی من انکار می کردم و می گفتم از کی تا حالا ورزشکارها هم معتاد می شوند. می خندیدم و از کنار حرف هایشان می گذشتم و با خودم می گفتم من که در بازی های مهم توپ زدم و موفق عمل کردم پس هر زمان که بخواهم می توانم مواد را هم کنار بگذارم و در این کار هم موفق شوم اما عتیاد من را به آهستگی ضعیف کرده بود و این ضعف، فقط جسمی نبود بلکه مواد روح من را ذلیل تر از آن کرده بود که بتوانم به راحتی و با اراده آن را کنار بگذارم. »

سال سیاه

سال ۸۰ برای فنونی زاده سالی پر از فراز و نشیب بود: « تا پیش از سال ۸۰ فقط همان دوستم که با او مواد می زدم از اعتیاد من خبر داشت. دیوارهای همان تولیدی خبر از اعتیادم داشتندو کسی دیگر نمی دانست که من فوتبالیست که الان باید مربی یک تیم خوب باشم به جای اینکه پر انرژی برای ورزش و جوانان وطنم وقت بگذارم پای بساط می نشینم.

سال ۸۰ دوستم برای همیشه از ایران رفت و من ماندم با اعتیاد. حالا دیگر قضیه عوض شده بود. تا دیروز می رفتم و پیش او مصرف می کردم ولی حالا دیگر باید خودم با مواد فروش تماس می گرفتم و می رفتم مواد می خریدم و در خانه خودم مصرف می کردم. این مسئله خیلی سخت تر از آن است که بخواهم آن را بیان کنم. زمانی که ببینی موادفروشی که برایت مواد می آورد تو را می شناسد و نگاهش پر از چراست، در خودت خردمی شوی. از آن روزها هیچ خاطره خوشی ندارم. اعتیاد برایم فقط بدبختی آورد. تنها زمانی که دیدم مصرف مواد حالم را خوب می کند و احساس خوبی به من می دهد همان روزهای اول بود و پس از آن من فقط زجر کشیدم. »

دیگر خانواده آقای فوتبالیست هم از قضیه اعتیاد او باخبر شده بودند: « جماعت معتاد همیشه فکر می کنند که کسی از اعتیادشان خبر ندارد ولی جالب است بدانید آخرین کسی که می فهمد او « معتاد» است، « خود» معتاد است. آن زمان من سه فرزند داشتم و همسرم کاملا متوجه شده بود که اعتیاد دارم. تا چقدر می توانستم انکار کنم و بگویم درد و رنج و دوری از فوتبال مرا به این حال درآورده است؟ مردم آگاهند. می فهمند. دیگر خانواده ام هم از این قضیه خبردار شده بودند وسعی می کردند ترکم بدهند اما من از لحاظ روانی در موقعیت بدی قرار گرفته بودم و اصلا دلم نمی خواست نگاه های سنگین اطرافیانم را تحمل کنم. »

مهدی بارها از نگاه افراد خانواده اش فهمید که اعتیادش خیلی بالا رفته است و لبه تیغ راه می رود: « از حرف ها و نگاه های اعضای خانواده ام خیلی چیزها می شد فهمید. آنها با زبان بی زبانی می گفتندمهدی تو که تا دیروز افتخار ما بودی امروزخجالت می کشیم تو را جایی معرفی کنیم. این موضوع غرورم را خرد کرد. دیگر دختر کوچکم بزرگ شده بود و من بزرگ شدن او را ندیدم. همسرم به سختی و تنهایی زحمت بزرگ کردن فرزندانم را به عهده گرفته بود.

روز نجات

روز ۱۸ آذرماه سال ۸۸ برای فنونی زاده روز نجات و شانس بود. او در این باره می گوید: « زمانی که دیدم دختر کوچکم دیگر بزرگ شده و همسرم با نگاه پر از التماس از من می خواهد تا به روزهای اوجم برگردم به خودم آمدم و تصمیم گرفتم که اعتیادم را ترک کنم. دیگر از معتاد بودن خسته شده بودم. از دنبال موادر فتن خسته شده بودم. وقتی به گذشته فکر می کردم از خودم خجالت می کشیدم. برای همین همه عزمم را جزم کردم که مواد را کنار بگذارم.

۱۸ آذر ماه سال ۸۸ برای ترک اقدام کردم. ترک کردم و سم از بدنم چند روزه بیرون رفت و درست در همان زمانی که من درد می کشیدم دوستانی بودند که به من امیدو روحیه می دادند. امروز متوجه شدم اعتیاد ریشه در درونیات انسان ها دارد. آنهایی که روحیه آسیب پذیرتری دارند به سمت اعتیاد می روند چون حس می کنند که مواد به آنها قدرت بالایی می دهد اما دریغا که مواد به تدریج تمام قدرت های وجود آنها را زیر پا له می کند. من دوران سختی را گذراندم اما با ترک اعتیادم به زندگی برگشتیم و هنوز هم در جلسات شرکت کرده و اعلام پاکی می کنم. »