عبدالله ویسی پس از آن که استقلال خوزستان را به عنوان قهرمانی لیگ برتر پانزدهم رساند در سپاهان اصفهان شروع موفقی نداشت ولی با تغییراتی که در تیم و مدیریت باشگاه رخ داد کم کم حال شیر زرد اصفهان زیر دست ویسی بهتر شد.

 
ویسی فصل قبل به خیلی از فوتبالی ها ثابت کرد که خواستن توانستن است و می توان با پشتکار و علم اندوزی در هر زمینه ای پیشرفت کرد. او حالا نام خود را جزو مربیان برتر ایران ثبت کرده است. کسی که کارلوس کی روش هم بر اسمش مهر تأیید می زند.
 
سرمربی سپاهان در گفت و گو با خبرنگار ورزشی مشرق، خودمانی تر از همیشه حرف زد و بیشتر از مسایل روز فوتبال به نکاتی در ارتباط با زندگی شخصی اش هم پرداخت. از او درباره آخرین وضعیت سپاهان هم پرسیدیم.

متن کامل این گفت و گو در ادامه می آید:

*کمی به عقب برگردیم. بهار 1395 و اردیبهشت ماه امسال. از شنیدن اسم اردیبهشت 95 چه حالی می شوید؟

- روزهای خیلی پرالتهابی را سپری می کردم. در هفته های آخر رقابت خیلی سنگین شد و حتی اختلاف امتیازی هم از بین رفته بود و با تفاضل گل با هم رقابت می کردیم. تراکتور و استقلال دو رقیب جدی برای ما و پرسپولیس بودند ولی ما ناامید نمی شدیم.  

* چه کار می کردید که تا آن حد بازیکنان تان برای تیم جانفشانی می کردند؟

- این ناشی از دو سال بازی و تمرین کنار هم بود. ضمن اینکه بازیکنان تیم خالصانه برای تیم کار می کردند و راحت تر بگویم همه یکدست بودند. بالاتر و کمتر نداشتیم. همه خودشان را در یک سطح می دیدند. چه ملی پوشها و چه غیره کسی برای کسی قیافه نمی گرفت و یکرنگی در تیم موج می زد. هر اتفاقی برای یک نفر می افتاد همه به کمکش می رفتند و اگر اتفاق خوبی می افتاد همه با هم خوشحال می شدند. حسادت در تیم نداشتیم و در یک کلام تیم بودیم.

* نقش شما چه اندازه بود؟

- من فقط سعی می کردم بچه های تیم را از مغرور شدن دور کنم. باقی مسایل را خودشان خوب می دانستند.

* بعد از قهرمانی خیلی مصاحبه کردید. از روزهای بعد از آن و یا دقایق بعد از قهرمانی حرف می زنید؟

- خب در روزهای ابتدایی بعد از قهرمانی، دنیا برایم زیباتر از هر زمان دیگری بود و دلیل اصلی اش هم به نتیجه نشستن برنامه هایم بود. آن روزها که برای دیدن مسابقات فوتبال یک روزه می آمدم تهران و برمی گشتم یا می رفتم اصفهان، تبریز، شمال و اینطرف و آنطرف. خلاصه این کارها بود که باعث شد تا در شبی که عنوان قهرمانی را بدست آوردیم تا صبح بیدار بمانم.

* یک ساعت هم نخوابیدید؟

- حیف بود که می خوابیدم. آن شب، یکی از زیباترین شبهای زندگی ام بود. من در تابستان 94 که تیمم را برای اردو به کردان کرج برده بودم در همان ایام هم بیکار نبودم و برای سرکشی به تمرینات تیم ملی می رفتم تا کار کی روش را ببینم. الان هم هر زمان فرصت کنم و تیم ملی تمرین داشته باشد می روم.

 
  
 

* دنبال چه چیزی در تمرینات کی روش هستید؟

- اولا که تمرینات کی روش واقعا دیدنی و آموزنده است و برای خود من که خیلی مفید بوده. علاوه بر آن من روش های او برای برقراری ارتباط با بازیکنان تیم ملی را هم زیر نظر می گیرم و فقط به کارهای فنی اش نگاه نمی کنم. اینکه در دنیا اسم در کنید فقط به خاطر دانش فنی فوتبالی تان نیست. اگر فرگوسن، فرگوسن شد به خاطر رابطه ای بود که با بازیکنان تیمش داشت. او یک روز در تمرین منچستر کار را قطع می کند و از بازیکنانش می خواهد به پرواز پرنده هایی نگاه کنند که در آسمان با نظم در حال حرکت بودند. این اتفاق دو دقیقه از وقت تمرین را می گیرد ولی تأثیرش در تیم به اندازه 200 دقیقه کلاس روانشناسی بوده است و این مسایل را نمی توان در کلاس های درس تئوری یاد گرفت. من در تمرینات مربیان تیم های بزرگ دنبال این قبیل مسایل هم هستم و همین باعث شد تا در لیگ پانزدهم اشتباهات دور قبل را تکرار نکنم. ما در لیگ چهاردهم اسیر یکسری اشتباهات ریز شدیم.

* چه سالی ازدواج کردید؟

- من سال 1371 در 21 سالگی ازدواج کردم و الان دو پسر و یک دختر دارم که همه عشق و زندگی ام هستند.

* حتی بیشتر و بالاتر از فوتبال؟

- هر چیزی در زندگی جایگاه خودش را دارد. من یک دقیقه کنار خانواده بودن را با دنیا عوض نمی کنم ولی وقتی بحث کار و پیشرفت در میان باشد آنها را دو هفته رها می کنم و به مسافرت می روم. البته آنها می دانند که تا چه اندازه دوست شان دارم و از من دلگیر نمی شوند.

*اسامی بچه ها را می گویید؟

- شایان متولد 1373، کیان متولد سال 1376 و پرسام که امسال رفته سوم ابتدایی.

 
  
 

* آنها را هم به اصفهان آورده اید؟

- تا اواخر شهریور در اصفهان با من بودند ولی از اول مهر برای مدرسه و درس به اهواز برگشتند. خودم هر زمان فرصت کنم به اهواز می روم و در ارتباط هستیم.

* لابد بیشتر از همه دلتان برای دخترتان تنگ می شود؟

- دلتنگی برای همه یکسان است. ما یک خانواده هستیم و من در تیم زیر دستم هم به همه به یک چشم نگاه می کنم. قرار نیست کسی که گل می زند یا یک گل را نجات داده بیشتر در دلم جا باز کند. آن کسی که در یک بازی بد بوده هم ممکن است در بازی بعد ستاره تیمم باشد. پس هر کسی جایگاه خودش را برای من دارد.

* اما همه می گویند روابط پدر و دختری چیز دیگری است! نیست؟

- خب دختر محبتش را بیشتر از پسر بروز می دهد و شاید از این نظر بین من و دخترم ارتباط حسی قوی تری باشد ولی این نیست که او را بیشتر از دو پسر دیگرم دوست داشته باشم. هر سه فرزندم نور چشمانم هستند.

* چرا با سپاهان استارت خوبی نزدید؟

- دلایل زیادی دارد که نمی شود در این مصاحبه به آن پرداخت. فقط این را بگویم که ما در جام حذفی و لیگ برتر همچنان مدعی قهرمانی هستیم. هم پتانسیلش را داریم و هم کل تیم چنین خواسته ای را دنبال می کنند.

 
  
 

*با تغییرات مدیریتی وضعیت تان بهتر شده؟

- من خیلی با مدیرعامل در ارتباط نیستم ولی باشگاهی به بزرگی و قدمت سپاهان قطعا هر اقدامی به ویژه در سطح مدیریتی انجام می دهد هدفمند است. امیدوارم هر اتفاقی برای سپاهان می افتد در نهایت به سود آن باشد.

* ایرادی که می توانید به خودتان بگیرید چیست؟

- شاید کمی احساساتی باشم. این را دوست دارم ولی در برخی لحظات به ویژه در فوتبال که به هیچ عنوان با احساس رابطه ای ندارد اصلا خوب نیست.

* همه جا گفته اید که اهل روستا بوده اید؟

بله من افتخار می کنم که روستازاده هستم و در اطراف رامهرمز متولد شدم. همانجا بزرگ شدم و بارها برای اینطرف و آنطرف رفتن پشت وانت نشستم ولی اینها مایه افتخار من است.

 
  
 

* الان چند سال دارید؟

45 ساله هستم. متولد 20 فروردین ماه 1350 در روستای محروم "رود زرد" بین هفتگل و رامهرمز خوزستان. پدرم را خیلی زود از دست دادم و دوست داشتم الان زنده بود و این روزها را می دید. او همیشه از موفقیت های من خوشحال می شد ولی افسوس که الان نیست تا همه خوشحالی هایم را با او تقسیم کنم. قدر پدرتان را تا زنده است بدانید.

* تجمل گرا هم نباید باشید؟

- خیر اصلا اهل این چیزها نیستم چون از اول هم نبودم. در خانواده متمولی متولد نشدم که با این مسایل رشد کنم. هر چه بود دورهمی می خوردیم و لباسهای ساده می پوشیدیم. الان هم به اندازه ای که لازم باشد خرید می کنم و به جای آن که خودم را درگیر این حرفها کنم دنبال آموختن هستم.

* گفتید خانواده دوستید؟

- زیاد. تا فرصت پیدا کنم و کاری نداشته باشم موبایلم را خاموش می کنم و بچه ها را برمی دارم و به مسافرت می روم. خیلی وقت ها به رامهرمز می روم و گاهی هم جاهای دیگر.

* دست خیر هم دارید؟

- نمی شود کسی دست خیر نداشته باشد. هرکس می گوید ندارد نمی خواهد عنوان کند. همه ما انسان هستیم و طاقت دیدن مشکل همنوع مان را نداریم. من هم در حد توانم اگر شرایط مقدور باشد کمک می کنم.

* تیمی را قهرمان کردید که فصل چهاردهم در حال سقوط بود؟

- بله. البته من در آن فصل بزرگترین درس زندگی ام را گرفتم و این شد که می گویم احساس در فوتبال جایگاهی ندارد. من اگر فصل چهاردهم تیمم در حال سقوط بود به دلیل همین احساسی تصمیم گرفتنم در چند برهه بود که تصمیم گرفتم در فصل قبل (پانزدهم) این رویه را نداشته باشم. البته در زندگی شخصی ام همچنان همان همسر و پدر احساسی هستم.

 
  
 

* باز هم دنبال آموختن هستید؟

- تا وقتی در دنیا باشم دنبال یادگیری هستم. به نظر من روزی که کسی بگوید دیگر نیازی به یادگیری ندارد روز مرگ اوست. آنقدر در دنیا چیز برای آموختن وجود دارد که بشر در رسیدن به آن عاجز است. باید رفت و دید و آموخت. من به برزیل رفتم و در دوره ای به آلمان سفر کردم و باز هم از این کارها خواهم کرد. هر زمان بدانم مربی خوبی در جایی مشغول است که دیدن تمریناتش ارزش دارد و خودم هم بیکار باشم می روم تا ببینم. این هزینه ها را کردم که توانستم استقلال خوزستان را قهرمان کنم. رابطه ای که با تیمم داشتم برای خودم خیلی دوست داشتنی بود و نمی توانم آن را به هیچ رابطه ای تشبیه کنم.

* ساکن اهواز هستید؟

- بله. با اینکه در برهه ای در همین اهواز عده ای با من دشمنی می کردند ولی خداوند را شاکرم که وقتی بخواهد به کسی عزت بدهد هیچ کس نمی تواند جلوی قدرتش را بگیرد. الان هم می توانم راهی تهران شوم و آنجا زندگی کنم ولی من استانم را دوست دارم. همه کس و کارم در خوزستان هستند و می خواهم بچه هایم با همین آب و هوا رشد کنند.

* آن شب (قهرمانی استقلال خوزستان) که جنوبی ها به ویژه خوزستانی ها را شاد کردید چه حسی داشتید؟

- امیدوارم این حس برای همه تجربه و تکرار شود. آن شب در اوج خوشبختی بودم که می دیدم این ملت در خیابان شادی می کنند و شیرینی پخش می شود. هرگز 24 اردیبهشت 95 را از یاد نخواهم برد. شاید بازهم در فوتبال توفیقی بدست بیاورم ولی هرگز آن شب را با دیگر شب‌ها قیاس نخواهم کرد. همیشه اولین ها مزه و طعم دیگری دارند. امیدوارم باز هم این تیم موفقیت های گذشته اش را تکرار کند.

* آرزویتان چیست؟

- سلامتی خودم و خانواده ام و البته سرمربیگری تیم ملی ایران. که این برای سالها بعد است.