دو روز بعد از جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان وارد فرودگاه هامبورگ می‌شوم. در مسیر فرودگاه تا محل اقامتم، هنوز شهر را در وضعیت برگزاری مسابقات می‌بینم، البته با التهابی کمتر، پرچم‌ها، بنرها، پوسترها در داخل شهر هنوز در جای خودشان قرار دارند و چند روز بعد در فروشگاه‌های آلمان شاهد فروش نمادهای مربوط به جام جهانی‌ای هستم که به تاریخ پیوسته است؛ اما این سفر شخصی خیلی سریع با آنچه که از آن گریزان بودم گره خورد: "فوتبال”

توسط دوستی با بعضی از کارشناسان مطرح فوتبال آلمان آشنا شده و به گفتگو می‌نشینم، البته ”گونتر نتزر” معروف را از دست می‌دهیم زیرا که به سوئیس رفته است. آنچه در بین دیدگاه‌ها و نظریات کارشناسان به چشم می‌خورد و برای من به شدت تکان‌دهنده، فقر فرهنگی فوتبال ایران است که آنها روی آن دست گذاشته‌اند و معتقدند بدون غنی‌سازی این فرهنگ، معبری برای عبور فوتبال ما از یک گذرگاه سنتی به دنیای مدرن وجود ندارد و در واقع، برای گذر از این مرحله پلی نساخته‌ایم تا از روی آن بگذریم بلکه با کوتاه‌نظری دیواری ساخته‌ایم که راه را بر ما بسته است. اشاره مفسرین فوتبال آلمان به یک نکته بارز بود؛ چرا رئیس فدراسیون خود را بلافاصله بعد از حذف تیم ایران برکنار کردید، آن‌هم در خاکی بیگانه؟ آن‌هم در جایی‌که نمایندگان رسانه‌های ممختلف دنیا با ابزاری پیشرفته و با استفاده از سلطه‌ی تکنولوژی کوچک‌ترین خبرها را در کسری از ثانیه به سراسر جهان مخابره می‌کنند؟ شما چه نیازی به این مانور قدرت داشتید؟ و یادآور شدند که ۱۵ تیم دیگر همراه شما در مرحله گروهی حذف شده‌اند. چرا هیچ‌یک از این تیم‌ها دست به کاری مشابه شما نزده‌اند. البته آنها آگاهی نداشتند که این تصمیم و کار غلط خلق‌الساعه نبود و ریشه در منازعات داخلی ورزش ما داشت.

یک دهه از آن دوران می‌گذرد و ما هنوز با پشت کردن به مبانی فوتبال و فرهنگ مورد نیاز حاکم بر این ورزش در مسیر پراشتباهی که انتخاب کردیم، حرکت می‌کنیم و بر درستی و حقانیت این راه پای می‌فشاریم. اینجاست که بعد از چند سال زندگی با فوتبال، حیران و سرگردان، نظاره‌گر فوتبالی هستم که بدون ارتقای سطح فرهنگی هیچ شانسی برای ورود به جهان مدرن فوتبال نخواهد داشت. همه سطور طولانی این نوشته برای ورود به چالش جدید فوتبال ایران بین آقای برانکو و آقای کی‌روش و تبعات زیان‌بار آن برای فوتبال ملی است.

به نظر می‌رسد آقای کی‌روش مسلط به ابزار روانی است و مدت‌های طولانی است که با مصاحبه‌ها و بیانیه‌ها و لفاظی با اشخاص مختلف، خود را آماده خروج از فوتبال ایران می‌کند. دور جدید درگیری‌ها، طیف‌های مختلفی را وارد این کارزار کرده که البته کفه سنگین این ترازو به سود آقای برانکو است که حرف درست را زده و خود را کنار کشیده و سکوت را انتخاب کرده است. اما حریف او با تشبیهات حیرت‌آور و در عین‌حال مشمئزکننده و با استفاده از ادبیات سخیف، همچنان چهره تهاجمی دارد، او می‌کوشد ناکامی احتمالی فوتبال ایران در راه جام جهانی را از خود دور و به عوامل مختلفی ارجاع دهد. این عوامل می‌تواند یک فدراسیون ناکارآمد، یک دبیرکل تحمیلی البته از نگاه او، یک مربی متشخص که قبلا تیم ملی ما را به جام جهانی برده، یکی دو مربی داخلی و سرانجام ابزار و امکانات ناکافی برای تیم ملی باشد.

شهریور در راه است و ما مشغول یک جنگ داخلی در فوتبالمان هستیم که خود شرایط حدوث آن را فراهم کرده‌ایم. یک فدراسیون هشت ساله منفعل اجازه داد که یک مربی هرچند با نام بزرگ و سوابق درخشان، پای از حیطه اختیارات خود بیرون گذارد و دیدگاه‌های خود را تحمیل کند. نگاه او از بالا به فوتبال ایران از یک سو و شیفتگی‌اش به خود در کسوت یک نارسیست راه تعامل را بسته است. نگارنده به عنوان مدافع آقای کی‌روش بوده، نقد ایشان حکمی است که معلمی من آن را صادر کرده است. هرگز در این نوشته از مسائل فنی و سازماندهی و تغییر نسل فوتبال ایران چیزی ننوشته‌ام، ولی منصفانه نیست که نگویم ایشان در سه فاکتور مذکور موفق عمل کردند و هم‌چنین به بازیکن‌سالاری خاتمه داده‌اند. دریغ، آقای کی‌روش که تاکتیک شما در پاسخ به مخالفان و منتقدانتان شایسته‌ی شأن شما نبود. مردم ما همواره حامی شما بودند و امیدوارم که کماکان بمانند. زیرا شما هنوز سرمربی تیم ملی کشور ما هستید. عزیزترین امانت ما در دست شماست. اینجا کشوری است که مردم، آدم‌های مؤدب را بسیار دوست دارند و از کودکی و نوجوانی به ما می‌آموزند که "ادب مرد به ز دولت اوست” و طبیعی است که گوینده‌ی جملات نازیبا را دوست ندارند،گرچه حق با او باشد.

آقای کی‌روش عزیز، بارها گفته‌اید که می‌خواهید بروید و استعفاهای مکرر داده‌اید، اگر فدراسیون ناتوان ما نمی‌تواند به شما بگوید بروید، به عنوان یک معلم، متعلق به این آب و خاک به شما می‌گویم حتما بروید. ما در بدترین شرایط اقتصادی و تحریم‌های ناجوانمردانه، حقوق شما را از کیسه ناچیز خود پرداختیم تا با دست‌های هنرمند شما سرافرازی فرزندان خود را ببینیم. این سرافرازی را با توهین آمیخته نکنید که تحمل‌اش را نداریم و ایرانی بودنمان به ما اجازه پذیرش این گفتار و رفتار را نمی‌دهد. اگر فدراسیون‌نشینان پذیرنده‌ی انواع سرکشی‌ها و توهین‌های شما هستند، خود دانند! اما جامعه فوتبال ما شما را برنمی‌تابد. اگر واقعا مصمم به رفتن هستید، لطفا بروید.