کیروش پیمانکاری که کارفرما ندارد
در فوتبال ایران بلبشو و بلوایی است؛ نزدیک به دو هفته بحث و اختلاف سازمان لیگ و دو باشگاه درگیر در فینال بر سر تاریخ جام حذفی موضوع اصلی رسانهها بود.
باشگاه ذوبآهن به دلیل حضور در لیگ قهرمانان آسیا به برگزاری بازی در تاریخ 9 خرداد اعتراض داشت. آنها معتقد بودند که به دلیل خستگی ناشی از بازیهای آسیایی بهتر است مسابقه یک روز دیرتر یعنی 10 خرداد برگزار شود اما فدراسیون تحت تاثیر فشار سرمربی تیم ملی با این خواسته اصفهانیها مخالفت کرد و مسابقه را در روزی گذاشت که مطلوب کیروش بود.
بعد از این همه کشمکش، دیروز سرمربی تیم ملی در اقدامی عجیب اسامی مسافران مقدونیه را اعلام کرد و در لیست 23 نفره، نه بازیکنان استقلال حضور دارند و نه بازیکنان ذوبآهن. یعنی کارلوس کیروش بعد از این همه چانهزنی و رسیدن به خواستهاش، روی نام امید ابراهیمی از استقلال، احسان پهلوان و رشید مظاهری از ذوبآهن قلم قرمز کشید و این بازیکنان که حتی یک روز هم در اردو حضور نداشتند، از سفر به مقدونیه جا ماندند. حال این پرسش از سرمربی تیم ملی مطرح است که اگر نظر مساعدی روی بازیکنان این دو باشگاه نداشت، بر اساس کدام ادله و منطقی این همه پافشاری کرد تا فینال جام حذفی روز یکشنبه 9 خرداد برگزار شود. منتقدان سرمربی تیم ملی حال از او سوال میکنند که مگر قرار نبود پس از فینال حذفی اسامی مسافران مقدونیه اعلام شود و حالا که تاریخ این بازی به گونهای طراحی شده که تداخلی با سفر ملیپوشان ندارد، چرا در فاصله 2 روز مانده به فینال فهرست نهایی معرفی میشود!
این روزها کارلوس کیروش به چهره اصلی فوتبال ایران تبدیل شده است. فارغ از بحثهای فنی، سرمربی تیم ملی با همه سر ناسازگاری گذاشته و هر روز مصاحبهای تند و آتشین از او علیه اهالی فوتبال را شاهد هستیم که این برای تیم ملی و فوتبال ایران مناسب نیست. او روز گذشته نوک پیکان انتقاد خود را به سمت مسوولان ورزشگاه آزادی چرخاند و هر آنچه دل تنگش میخواست به زبان آورد. کیروش در ادامه به دکتر زهره هراتیان تاخت و آنها را دشمن تیم ملی نامید. در کنار نقدهایی که به سرمربی تیم ملی وارد است، این پرسش مطرح میشود که هدف از این همه جنجال و هیاهو چیست و کیروش از دشمنتراشی برای خودش چه مقاصدی را دنبال میکند؟ مگر میشود در فوتبال ایران این همه دشمنی و کینهتوزی علیه تیمی وجود داشته باشد که متعلق به همه مردم ایران است؟
کارلوس کیروش این روزها با ادبیاتی تند و در پارهای موارد گستاخانه مصاحبههایی جنجالی انجام میدهد. اوج صحبتهای او جایی است که میگوید: «هیچکس نمیتواند دهان مرا ببندد» واقعا در فوتبال ایران چه میگذرد که سرمربی تیم ملی اینگونه بیمحابا و تند حرف میزند و هیچکس را مقابل خود نمیبیند. مگر غیر از این است که به گفته وزیر ورزش و محمود اسلامیان، ما کارفرمای او هستیم. به نظر میرسد جای کارفرما و پیمانکار تغییر کرده و سرمربی تیم ملی با آزادی عمل بیش از حد، پا را از گلیم خود فراتر گذاشته و هر روز به یک فرد جدید میتازد، در حالی که همه این مباحث باید در جلسههای رو در رو بیان شود و اگر واقعا حق با سرمربی تیم ملی است، مشکلات او مرتفع گردد اما کیروش به جای آنکه حرفهایش را در جلسات رو در رو بزند، با جنجالسازی در رسانهها ظاهرا به دنبال اهداف و مقاصد دیگری است.
البته که در این میان تنها کیروش مقصر نیست چرا که اگر مدیریت درستی در فوتبال وجود داشت و سرمربی تیم ملی را مقید میکرد که در چارچوب خود قدم بردارد، کار به این همه هیاهو و پرخاشگری نمیکشید. به نظر میرسد که مدیریت جدید فدراسیون فوتبال هم مقابل محبوبیت کیروش قافیه را باخته و مثل کفاشیان عنان کار از دستش خارج شده و نتیجهاش بلبشویی است که میبینیم.
مصاحبههای گاه و بیگاه، جنجال، هیاهو و لابد مثل همیشه تن دادن به هر آنچه کیروش میگوید و میخواهد. کیروش فهمیده که در فوتبال ایران بهترین مسیر برای رسیدن به هدفهایش، همین مصاحبههای جنجالی است چرا که اثربخشیاش از هر جلسهای بیشتر بوده و این عادت دیرینه در کیروش نتیجه ضعفهای مدیریت دوران کفاشیان است که آنقدر آزادی عمل و استقلال به سرمربی تیم ملی داد که او خود را همهکاره فوتبال ایران میداند.
ارسال نظر