مير حاجرضايي: مردم ديگر واليبال را به فوتبال ترجيح ميدهند
سرخابيها با اين همه هوادار، ديگر حتي توان رقابت با اين دو باشگاه را ندارند و به رتبه ششم و هشتم جدول بسنده ميكنند. اين دردي است و به فوتبال ملي ايران ضربه ميزند و باعث قهر مردم ميشود.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- حسين قهار- بلاتكليفي و عدم ثبات مديريت در دو باشگاه پرسپوليس و استقلال اين روزها صداي هواداران ميليوني اين تيمها را درآورده است. كار به جايي رسيده كه آنها با هجوم به صفحه اينستاگرام رييسجمهور، اعتراضها و گلايههاي خود را با دكتر روحاني در ميان ميگذارند و خواهان رسيدگي به اوضاع نابساماني تيمهاي محبوب خود هستند؛ باشگاههايي كه از دوران اوج فاصله گرفتهاند و به نوعي اين روزها فقط به گذشته خود افتخار ميكنند. با امير حاج رضايي درباره علت بروز اين مشكلات گفتوگويي داشتيم كه مشروح آن را در زير ميخوانيد:
هواداران پرسپوليس و استقلال اينروزها بهشدت نسبت به وضعيت نگرانكننده تيمهاي محبوب خود معترض هستند.
فوتبال سرفصلهايي دارد كه تغييرناپذير است. كشورهايي كه امروز در فوتبال جهان حرف براي گفتن دارند، اصولي را در دستور كارشان قرار دادهاند كه ما در اينجا به آن اصلا توجه نميكنيم. سه سرفصل مهم در فوتبال اما مديريت، برنامهريزي و سرمايهگذاري است. كشوري كه ميخواهد فوتبالش پويا و تماشاگرپسند باشد، بايد هر سه سرفصل را با هم داشته باشد. نميشود شما مدير خوب بياوريد اما برنامهريزي و سرمايهگذاري نباشد. يا پول باشد برنامه و مدير نه! هر كدام از اين سه فاكتور نباشد فوتبال ضرباتي جبرانناپذير متحمل خواهد شد. حال شما روي اين نكته توجه داشته باشيد كه امروز فوتبال ايران هيچ كدام از اين سه فاكتور را ندارد. نه مديريت دارد، نه برنامهريزي و نه اصولي در سرمايهگذاري و نگاه صنعتي! نتيجهاش ميشود اتفاقاتي كه مدتهاست شاهد آن هستيم و اين براي فوتبال ايران دردآور و ناراحتكننده است.
ارادهاي ميبينيد كه مديريت تلاش داشته باشد تا اين سه فاكتور را در دستور كار فوتبال ايران قرار بدهد؟
به هيچ عنوان. امروز تمام تحولات و اتفاقات و تصميمات و فعل و انفعالات يك باشگاه در سريعترين زمان ممكن به اطلاع هوادار ميرسد. طبيعتا با توجه به بزرگي و محبوبيت پرسپوليس و استقلال، تمام مسائل اين دو باشگاه براي مردم جذابيت و اهميت دارد. وقتي خروجي تمام اين حوادث باشگاهها به شكستهاي فراوان و پيروزيهاي اندك ختم ميشود طبيعتا هوادار اعتراض خواهد كرد. مثل امروز كه خبر ميخوانيم مردم براي اينكه گلايههاي خود از اوضاع نابسامان باشگاه محبوبشان را به اطلاع مسوولان برسانند، مقابل وزارت ورزش و باشگاه تجمع ميكنند يا در صفحه اينستاگرام رييسجمهور خواهان رسيدگي به وضعيت بد تيمهايشان ميشوند.
اين اعتراضها البته هميشه وجود داشته است. اما در سالهاي گذشته هيچ نتيجهاي در اصلاح امور و بيشتر شدن توجه مسوولان به فوتبال نداشته است.
هوادار وقتي اين مسائل تيمش و افرادي را كه براي مديريت انتخاب ميشوند نگاه ميكند، موضوع را براي خودش تحليل ميكند و به نتيجه هم ميرسد. نتيجه اما همين بياعتمادي به فوتبال و قهر آنها يا اعتراضشان است. ضمن اينكه توجه داشته باشيد كه اين مشكلات و حواشي و نارضايتي فقط در فوتبال باشگاهي نيست بلكه در فوتبال ملي هم ديده ميشود. كيروش بارها و بارها به بيتوجهي و فقدان حمايت و برنامهريزي براي تيم ملي اعتراضهايي داشته است اما هيچ قدمي براي رفع و رجوع اين مشكلات برداشته نشده است. شما نگاه كنيد. باشگاه پرسپوليس با اين همه قدمت و هوادار، پول ندارد كه دو بازيكني را كه برانكو با خودش به تهران آورده است جذب كند. حتي ما ميبينيم كه شخص برانكو هزينه بليت رفت و برگشت اين دو بازيكن خارجي را از جيب شخصياش پرداخت ميكند. اين اتفاق نه تنها ضعف مديريت، برنامهريزي و سرمايهگذاري در پرسپوليس را نشان ميدهد، بلكه نويد يك آينده نگرانكننده را هم ميدهد. وقتي بازيكنان مورد نظر برانكو و هوادار جذب نميشود، تيم تضعيف ميشود و نتيجهاش هم شكستهاي متعدد ميشود. اينها يك هرج و مرج و بيقانوني در فوتبال ايران است. به همين دليل بايد به شما عرض كنم كه محتواي تمام مشكلات در فوتبال ايران يك چيز است.
شفافتر توضيح ميدهيد؟
اتفاقات فوتبال ايران را مرور كنيد. يك روز بازيكن با مربي درگير ميشود، يك روز كيروش به خاطر بيتوجهي به تيم ملي و لغو اردوها و ناهماهنگيها از رفتن و فسخ قرارداد حرف ميزند، چند ماه گفته ميشود كه سرخابيها واگذار ميشوند اما در نهايت اين اتفاق رخ نميدهد. يك روز كيروش با وعدههايي كه مردم به او ميدهند باز ميگردد اما باز هم به اعتراضهايش ادامه ميدهد. باشگاهي مثل پرسپوليس در يك فصل چندين مديرعامل و هياتمديره به خود ميبيند. يك روز بحث فساد و بياخلاقي بر سر زبانها ميافتد. تيمهاي ملي و باشگاهي ما در مسابقات بينالمللي نتيجه نميگيرند. اينها همگي نشات گرفته از فقدان سه فاكتور برنامهريزي، سرمايهگذاري و مديريت در فوتبال ايران است. تمامي مشكلات و حواشي كه امروز در فوتبال ايران ميبينيم، به اين خاطر است كه اصوليترين فاكتورهاي روز فوتبال مدرن را نداريم. به همين دليل مشكلات به طرق مختلف خودشان را نشان ميدهند. ضمنا توجه داشته باشيد كه اگر فوتبال ايران اين سه فاكتور را داشته باشد، تازه در مسير پيشرفت قرار ميگيرد. تازه در اول راه فوتبال مدرن و حرفهاي قرار ميگيرد.
به جز پرسپوليس و استقلال، اكثر باشگاههاي فوتبال ايران با مشكلات مديريتي و اقتصادي بزرگ دست و پنجه نرم ميكنند. طبيعتا وقتي اوضاع مديريت و پولي بد است، خبري از برنامهريزي و نتيجه هم نخواهد بود. شما فدراسيون فوتبال و سازمان ليگ را در به وجود آمدن اين شرايط چقدر موثر ميدانيد؟ مديريتي كه نتوانسته حق پخش تلويزيوني را از رسانه ملي وصول كند و قرارداد ١٦٠ ميلياردي اسپانسرينگ ليگ هم با شكست مواجه شده است؛ اتفاقي كه فشار اقتصادي مضاعفي به باشگاه وارد كرده است.
فاكتور اول مديريت بود. من نميخواهم به صورت واضح اسمي از كسي بياورم. وقتي فوتبال ايران مديريت ندارد، واضح است كه اول از همه اين انتقاد شامل حال فدراسيون و سازمان ليگ ميشود. شما نگاه كنيد فدراسيون در جدال بر سر موضوع حق پخش زورش به صدا و سيما نميرسد. به نتيجه رسيدن اين پرونده به نظر من خارج از حوزه و اقتدار كاري فدراسيون است. اينجا نميشود فدراسيون فوتبال را زياد مقصر دانست. اما طبيعتا در بروز تمام مشكلات سالهاي اخير فوتبال، فدراسيون و سازمان ليگ مقصر بودهاند. مديريت درستي بر فوتبال ايران حكمفرما نبوده است و من به صورت كلي فقط در اين زمينه حرف زدم. وگرنه ميشود به صورت جزيي تمام اركانهاي مديريتي، برنامهريزي و سرمايهگذاري فوتبال ايران را آناليز و تحليل كرد. البته توجه داشته باشيد كه به هيچ عنوان فدراسيون فوتبال ايران يك نهاد غير دولتي مستقل و پايبند به اصول نيست. از چنين فدراسيوني نميشود انتظاري داشت. مديريت فوتبال ايران استقلال ندارد و در تمام تصميمگيريها تابع مقامات بالا دستي است.
حال با توجه به اين اتفاقات قطعا دورنماي بدي براي فوتبال ايران متصور هستيد؟
بله. مديريت ناكارآمد است. مردم وقتي ميآيند بعد از مدتها انتظار به ليست اعضاي انتخاب شده براي هياتمديره دو باشگاه محبوب خود نگاه ميكنند، حيرتزده ميشوند. فكر ميكنند كه احساسات و بزرگي باشگاه محبوب آنها به بازي گرفته شده است. اما آنها آخرش با واقعيت كنار ميآيند و اعتراض ميكنند. الان دو باشگاه سپاهان و ذوبآهن قدرت اصلي فوتبال ايران هستند. قبول كنيم كه پايتخت فوتبال ايران از تهران به اصفهان منتقل شده است. اين نقل مكان اما شكست فوتبال پايتخت را به همه نشان ميدهد. سرخابيها با اين همه هوادار، ديگر حتي توان رقابت با اين دو باشگاه را ندارند و به رتبه ششم و هشتم جدول بسنده ميكنند. اين دردي است و به فوتبال ملي ايران ضربه ميزند و باعث قهر مردم ميشود.
اين روزها به دنبال نتايج درخشان در ليگ جهاني واليبال، شاهد توجه ويژه مردم به اين رشته و يك فوتبالزدگي بسيار بزرگ هم شدهايم.
توفيق واليبال باعث شده مردم به سمت اين رشته گرايش پيدا كنند. مردم واليبال را دوست دارند، چون واليبال غرور و عزت ملي آنها را بيشتر ميكند. واليبال ميبينند تا به خود افتخار كنند. همان واليبالي كه زماني برايش افسانه بود مقابل تيمهاي آسيايي مثل ژاپن و چين يك ست برنده شود، امروز قدرتمندترين تيمهاي واليبال جهان را مقهور تواناييها و بزرگي خود كرده است. طبيعي است مردم واليبال را به فوتبالي ترجيح بدهند كه مايه ناراحتي و سرافكندگي آنها شده است.
ارسال نظر