پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محمد رضاپور- میان عناوین و عکس‌های روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها و سایت‌های مختلف خبری و تحلیلی که پیروزی‌های درخشان تیم ملی والیبال ایران را انعکاس می‌دهند، نام یک تازه وارد به میدان لیگ جهانی والیبال به چشم می‌خورد که شاید تا 20 روز پیش کسی فکر نمی‌کرد امروز با تیم ملی والیبال ایران به قله بلند لیگ جهانی برسد. ‌درست است که مهدی(سیامک) مرندی هرگز جلوی تور بازی نمی‌کند تا مانند موسوی و میرزاجانپور، اسپک‌هایش به سمت زمین حریف چشم بینندگان را گرد کند و تماشاگران با هر اسپک برایش هورا بکشند، اما هنر این بازیکن ریزنقش قزوینی در فرستادن توپ‌های سالم به دست پاسور قهاری مانند سعید معروف است. مرندی برای ورود به تیم ملی از دروازه کازان در روسیه گذشت. او وقتی برای نخستین‌بار بدون تجربه بازی در دیدارهای تدارکاتی تیم ملی در فنلاند و جمهوری چک در ترکیب این تیم برابر روس‌ها در لیگ جهانی قرار گرفت، یک لحظه چشمانش را بست، پاهایش را محکم روی زمین قرار داد و دست‌هایش را مشت کرد و با خود تصمیم گرفت همان بازیکنی باشد که مردم ایران از جایگزین فرهاد ظریف انتظار دارند؛ این که کم اشتباه‌ بازی کند، ساعدها را خوب برساند و برای گرفتن توپ از سرعت ذاتی اش استفاده کند. او از همان بازی نخست در یک عصر بهاری در کازان آغاز کرد و در کنار دریافت‌های خوب، قدمش برای تیم ملی والیبال خوب بود. ‌مرندی پس از رحمان داوودی، دومین والیبالیست قزوینی است که حضور در رقابت‌های معتبر لیگ جهانی را تجربه می‌کند. بعد از چهار بازی با روس‌ها و آمریکایی‌ها و در میان تمام عکس‌ها و عناوینی که هر روز در تمجید از والیبالیست‌های ایران منتشر می‌شود، دیگر کسی نیست که از کنار نام و دریافت‌های اول مهدی مرندی ـ که فرصت بازیسازی دقیق را به سعید معروف، کاپیتان و پاسور تیم ملی ایران می‌دهد ـ براحتی بگذرد.

بعد از بازی با آمریکا یکراست رفتی قزوین؟

بله، از یک استراحت کوتاه استفاده کردم تا به خانواده‌ام سر بزنم.

بچه محل‌های تو در خیابان سپه در‌باره درخشش در مقابل آمریکا چه می‌گفتند؟

فرصت زیادی برای دیدن کسی غیر از خانواده‌ام نداشتم، اما خیلی به من لطف کردند. نه فقط این روزها بلکه در سال‌های قبل هم دوستان و بچه محل‌ها مشوقم بودند.

تو هم مثل میلاد عبادی پور و خیلی‌های دیگر والیبال را از زمین خاکی شروع کردی؟

دقیقا. پدرم الفبای والیبال را به من یاد داد و مشوق اصلی من بود. بعد‌ها مربیانی مانند حسن شاهسوند و علی موذن و خیلی مربیان دیگر با من کار کردند که مدیون همه آنها هستم. خاستگاه اصلی والیبال من هم زمین خاکی بود؛ دو تا میله، یک توپ و یک نخ ریسمان که بعدها تور مناسب خریدیم و بازی کردیم.

قدت چند سانتی‌متر است؟

176 سانتی‌متر.

برای شروع در زمین‌های خاکی کوتاه نبودی؟

چرا، اتفاقا خیلی‌ها می‌گفتند با این قدت والیبال می‌خواهی چه کار؟ آن روزها سنم کمتر بود و قدم کوتاه‌تر.

 مرندی

برای تغییر ذهنیت اطرافیانت چه کردی؟

رفتم پاسور ایستادم و شروع کردم به پاس دادن. پاس‌هایم خوب بود، اما بعدها مربیانم گفتند بروم در پست لیبرو کار کنم.

چرا؟

زیرا ساعد و پنجه‌ام خوب بود. سرعت من ذاتا بد نیست و خوب می‌توانم در زمین مسابقه به دنبال توپ بدوم، توپ بگیرم و بازی را در زمین خودمان از حرکت نیندازم.

برخی مربیان وقتی درباره تو با آنها حرف می‌زدم، می‌گفتند بازیخوانی مرندی هم خوب است.

یک لیبرو در کنار همه ویژگی‌های فنی باید بازیخوانی بلد باشد. خیلی‌ها فکر می‌کنند کار لیبرو فقط با تیم خودش است، اما این گونه نیست. لیبرو باید دست مدافعان روی تور را هم بخواند و به بازی تیمش جهت بدهد.

فکر می‌کردی یک روز لیبروی تیم ملی در یکی از بالاترین سطوح رقابت‌های والیبال باشی؟

هر ورزشکاری با توجه به میزان تلاشی که دارد، برای خودش هدفگذاری می‌کند. هدف من هم بازی در تیم ملی بود، اما ورود من به تیم ملی و بازی در این تیم از داستان‌های جالب زندگی من است که همیشه در خاطرم می‌ماند.

داستان محله سپه تا کازان را می‌گویی؟

من جزو نفرات ذخیره بودم که یک روز از فدراسیون والیبال تماس گرفتند و گفتند چمدانت را ببند. باید بروی کازان روسیه. یک لحظه شوکه شدم اما از آنجا که کواچ در تمرینات گفته بود ممکن است از وجود تو استفاده کنم، خودم را زود با پیشنهاد سفر به کازان مطابقت دادم. به کمی تمرکز نیاز داشتم و اعتماد به نفس که می‌توانم در همین فرصت کم به تیم کمک کنم.

چطور کواچ بعد از ظریف به تو گفت بیا؟

من سه سال در اردوهای تیم ملی بودم. از زمان ولاسکو تا کواچ پشت خط تیم ملی قرار داشتم. کار یکشبه‌ای اتفاق نیفتاد و زحمت خودم را طی سال‌های گذشته کشیدم. پیش از لیگ جهانی سال‌ گذشته هم برابر بلغارستان در بازی‌های دوستانه به میدان رفته بودم. برای رقابت‌های جام بین‌قاره‌ها، کواچ بین من، ظریف و علیزاده باز هم مرا خط زده بود. من نفر تازه وارد به تیم ملی والیبال نیستم اما پشت خط نشین بودم.

مردم بیشتر به نام ظریف و علیزاده در پست لیبروی تیم ملی عادت کرده بودند.

ظریف و عبدالرضا (علیزاده) بازیکنان خوب تیم ملی در این پست هستند و رقابت من با این دو واقعا دشوار است. بعد از مصدومیت ظریف ماموریت ورود به کازان از سوی فدراسیون والیبال به من محول شد. جسته گریخته می‌شنیدم باید به اردوی تیم ملی بپیوندم و از سویی کواچ نمی‌خواست علیزاده تنها لیبروی تیم باشد، زیرا ریسک بزرگی بود؛ بنابراین از من خواست به کازان بروم.

با این که در اردوی فنلاند و جمهوری چک نبودی، حتی بازی با آمریکا و لهستان را از دست دادی. چطور در فضای رقابت لیگ جهانی قرار گرفتی؟

برای بازیکن تیم ملی یا پشت خط تیم ملی نباید همراه بودن یا نبودن با این تیم فرقی داشته باشد. من بازیکن ذخیره بودم، اما با خروج تیم از ایران دست از تلاش برنداشتم. برخی اعتقاد دارند وقتی انتخاب نمی‌شوی، دیگر شانسی برای حضور در تیم ملی نداری، اما من معتقدم در هر سطحی باید تلاش کرد و موقعیت‌هایی را که به آدم رو می‌کند، نباید از دست داد. من همیشه خودم را کنار تیم ملی می‌دیدم. از دست دادن اردوهای برون مرزی و بازی‌های لیگ جهانی تاثیری بر روحیه‌ام نداشت؛ حتی با دقت بازی‌های تیم ملی را دنبال و خودم را در ایران هم عضو تیم ملی احساس می‌کردم.

در روسیه به اردوی تیم ایران پیوستی. نخستین بازی تو در لیگ جهانی هم با روس‌ها بود که انگار برای تیم ملی از همان روز تاکنون خوشقدم بودی.

همه کارها خواست خداست و بعد نفس گرم مردمی که این شب‌ها آمدند و تیم ملی را تشویق کردند.من در کازان برای نخستین بار مقابل تیم ملی روسیه به میدان رفتم و خواست خدا و کمک بچه‌های تیم بود که تیم ایران سربلند بیرون بیاید. باور کنید تا زمانی که برسم به کازان، خیلی دلهره داشتم و از خودم می‌پرسیدم آیا می‌توانم به تیم کمک کنم یا نه؟ افکار زیادی در سر داشتم. خودم را با وجود وقت کم در فضای رقابت‌های لیگ جهانی قرار داده بودم. روسیه تیم بزرگ والیبال دنیاست و من می‌خواستم برابر این تیم قرار بگیرم.

این حس چگونه در تو ایجاد شد؟ آیا به فرهاد ظریف و این که باید جای خالی او را به عنوان لیبروی اول تیم ملی پر کنی، ارتباط داشت؟

فرهاد ظریف یکی از بهترین‌های ایران است و پر کردن جای او کار سختی است، اما فکر می‌کنم توانستم انتظار کواچ و بچه‌های تیم را برآورده کنم. پرکردن جای خالی ظریف یک سمت قضیه بود که آن را کتمان نمی‌کنم، اما از سویی اعتماد کواچ و بازیکنان تیم را در نظر داشتم. بعد از آن بازی بسیار خوب و سنگین با روس‌ها که پیروز شدیم، از نخستین حضورم در ترکیب تیم ملی احساس غرور کردم. همان‌جا به این نتیجه رسیدم که به خاطر عملکردم، پاسخ خوبی به اعتماد مربیان دادم. هرچند این بازی و بازی‌های بعدی هرگز سبب نشد خودم را گم کنم.

یعنی نمی‌خواهی با آمدن ظریف رقابت کنی و جای او را در تیم ملی بگیری؟

هدف من رقابت کردن در عین احترام گذاشتن به هم تیمی‌ها است. با ظریف و علیزاده رفیقم و می‌دانم پر کردن جای آنها ساده نیست، اما من هم هدف‌هایی دارم و تلاش می‌کنم به اهدافم برسم. می‌خواهم بهترین لیبروی جهان شوم.

به نظر می‌رسد ارتباط کواچ با تو خیلی زود برقرار شده است. آیا این به خاطر شخصیت انعطاف پذیر توست؟

من اصولا زود جوش می‌خورم و افرادی را که برایم کاری انجام می‌دهند، فراموش نمی‌کنم. در اردوی تیم ملی فضای رفاقت میان بازیکنان و کادر فنی بسیار مناسب است. شاید من و حسن صنوبر که از روسیه به تیم پیوستیم، ارتباط لازم را با کواچ نداشتیم اما بچه‌های تیم خیلی به ما کمک کردند.سعید معروف و علیزاده با آن که در پست خودم بود، به من کمک کردند با شرایط تیم هماهنگ شوم. در مجموع باید بگویم شخصیت اسلوبودان کواچ به گونه‌ای است که می‌شود در برخورد اول با او رفیق شد و ارتباط برقرار کرد. بعد از برقراری ارتباط با کادر فنی و اعضای دیگر تیم و قرار گرفتن در ترکیب اصلی و جایگزینی فرهاد ظریف، خودم را برای روزهای سخت آماده کرده‌ام. باید بتوانم شرایط ایده‌آل خودم را حفظ کنم تا در ترکیب اصلی تیم ملی باقی بمانم.

به بازی‌های تیم ملی در کازان روسیه اشاره کردی، اما در تهران وضع چگونه بود؟ آیا نمی‌ترسیدی بین این همه جمعیت مثلا توپ خراب کنی و همه بگویند کواچ نتوانست جای خالی ظریف را با مرندی پر کند؟

برای موفقیت هرگز سراغ افکار منفی و بازدارنده نمی‌روم. می‌دانستم تحت این شرایط بازی کردن در تهران سخت است؛ حتی سخت‌تر از روسیه، زیرا واقعا همین طور است که می‌گویید. انتظار در شرایط میزبانی از تیم ملی بیشتر می‌شود و ممکن است بازیکنان در شرایط نامناسبی از نظر کنترل هیجانی یا غلبه بر استرس قرار بگیرند. در دو بازی که با آمریکا انجام دادیم، باید از تماشاگران تشکر کنیم و دست همه آنها را ببوسیم. ما کار سختی پیش رو داشتیم اما تماشاگران به ما کمک کردند و اثرات روانی بسیار خوبی در تیم ملی به وجود آوردند. بچه‌ها با اعتماد به نفس به توپ ضربه زدند. خود من شاید اول استرس داشتم اما به مرور با حمایت مردم بهتر شدم؛ بویژه در بازی دوم با آمریکا که فقط به مردم فکر می‌کردم تا پس از نمایش بازی خوب، پاسخ محبتشان را داده باشم. شوخی نیست در ماه رمضان با دهان روزه ساعت‌ها منتظر شروع دیدار ایران بنشینید. اینها همه اش عشق است و بچه‌های تیم هم قسم شده اند تا به عشق ایران و ایرانی پاسخ خوب بدهند.

به نظرم ملی‌پوشان بعد از چهار شکست هم‌قسم شدند بازی‌های آتی را با پیروزی ترک کنند.

دقیقا در دیدار اول با روسیه دور هم حلقه زدیم و گفتیم چهار شکست برای ما بد است. مردم در ایران منتظر خبرهای خوب از سوی ما هستند. بنابراین داخل زمین هر چه را در چنته داریم باید رو کنیم. البته باید بگویم امسال در لیگ جهانی و مسابقه‌های قهرمانی جهان در گروه‌های سختی قرار گرفته‌ایم و مردم باید این شرایط را درک کنند و انتظار فوق‌العاده‌ای نداشته باشند. ما تمام سعی‌مان را به کار می‌گیریم تا در میدان‌های مختلف سربلند بیرون بیاییم اما ورزش است دیگر، گاهی اوقات شرایط بر وفق مراد نیست.

دو پیروزی 3 بر صفر برابر آمریکا که بر وفق مراد است.

تصور این که آمریکا را با این نتایج شکست بدهیم، برای همه حتی خوشبین‌ترین کارشناسان و مربیان سخت بود. در خوشبینانه‌ترین حالت می‌گفتند 4 امتیاز گرفتن از آمریکا خوب است، اما ما در دو بازی هر شش امتیاز را از آمریکایی‌ها گرفتیم تا شکست‌های مان را در لس‌آنجلس برابر همین تیم جبران کنیم. این 6 امتیاز ارزش زیادی دارد و می‌توانیم به صعود از گروهمان امیدوار باشیم.

تیم ملی با چه کارهایی درون زمین آمریکا را شکست داد؟

مهم‌ترین نکته‌ای که بین بازیکنان تیم ملی وجود دارد، اتحاد و همدلی آنهاست. این نکات مهم‌تر از ابعاد فنی است. خودتان شاهد هستید، بازیکنان اصلی و جایگزین با چه روحیه‌ای بازی می‌کنند و اصلا مهم نیست چه کسی اول وارد زمین می‌شود. ما می‌دانستیم تیم آمریکا در زدن اسپک توانایی بسیار زیادی دارد و نقطه قوت این تیم آن است که‌ امتیازات خود را از اسپک می‌گیرند. بنابراین مدافعان روی تور ما عملکرد خوبی داشتند، برخلاف آمریکایی‌ها که نقطه ضعف‌شان دفاع روی تور است. نقطه قوت دیگر آمریکا در زدن سرویس است که در این دو مسابقه از کار افتاده بود و بازیکنان این تیم نتوانستند سرویس‌های فوق‌العاده خود را مانند مسابقه‌های قبلی تکرار کنند.

 مرندی1

بازی اول با آمریکا سخت‌تر بود یا دومی؟

همه بازی‌ها سخت است، اما شرایط در دیدار دوم انگار سخت‌تر بود. بچه‌ها هم پیش‌بینی می‌کردند بازی دوم سخت‌تر از دیدار قبلی باشد و همین‌گونه هم شد. بیشتر از این لحاظ که‌امریکایی‌ها دوست نداشتند با دو شکست خاک ایران را ترک کنند. آنها هنوز برای صعود از گروه به‌امتیاز نیاز دارند و در بازی دوم می‌خواستند با گرفتن امتیاز از ایران خیال خودشان را راحت کنند. از طرفی ما برای ادامه دادن لیگ جهانی باید بعد از سفر به روسیه هر چهار دیدار را با برتری قاطعانه پشت سر می‌گذاشتیم. اکنون چهار بازی دیگر در پیش داریم.

با این بازی‌ها مردم انتظار دارند لهستان را هم به همین شکل ببرید؟

لهستان تیم پرقدرتی است و رقابت ما و آنها در رده‌بندی گروه B نزدیک شده است. لهستانی‌ها برای بردن تیم ایران به کشورمان می‌آیند و ما نیز برای صعود به شش امتیار بازی با لهستان نیاز داریم. می‌بینید که شرایط برای هر دو تیم حساس است. در گروه ما کار آمریکا برای صعود راحت است و آنها فقط به دو امتیاز نیاز دارند، اما ما و لهستان برای صعود تیم دوم باید بجنگیم.

لهستانی‌ها از روسیه با پنج امتیاز بازگشتند در حالی که ما هر شش امتیاز را از روس‌ها گرفتیم.

نمی‌توان این گونه ارزیابی کرد، زیرا شرایط بازی‌‌ها با هم متفاوت است. سبک لهستانی‌ها فرق دارد، اما پیروزی تیم ملی برابر آمریکا آنها را هوشیارانه‌تر به ایران فرستاده است. وجود تماشاگران در ایران برای تیم‌ها زنگ خطر است. ما در اینجا تیم‌های بزرگ دنیا مانند صربستان، آلمان و برزیل را شکست دادیم‌. بنابراین تیم‌های حریف از بازی کردن در تهران می‌ترسند.نباید این امتیاز خوب از والیبال ایران گرفته شود. بنابراین با پشتوانه مردمی تا آخرین لحظه
با لهستانی‌ها می‌جنگیم.

به نظر تو برای ادامه بازی‌ها راهی جز این باقی می‌ماند؟

وقت این حرف‌ها نیست که بگوییم لهستانی‌ها والیبال را خوب بازی می‌کنند، قد‌بلندند و باتجربه‌. آنچه برای ما در دیدار با این تیم باقی مانده، قدرت جنگندگی و مبارزه‌جویی است؛ بنابراین می‌رویم و مبارزه می‌کنیم تا نتیجه بگیریم.

مرندی، غیرقابل انکار
وقتی با فرهاد ظریف از لیبروها گپ می‌زنیم، انگشت تاکید روی نام دو نفر می‌گذارد‌؛ سیامک مرندی و محمدرضا موذن .

موذن هنوز نظر کواچ را به خود جلب نکرده است، اما مرندی‌که در لیگ امسال همراه تیم شهرداری تبریز کولاک کرده بود، بالاخره جای خود را باز کرد. او بویژه در دو مسابقه اخیر تیم ملی با آمریکا دریافت‌های بی‌نقصی داشت و ساعد‌های جفت‌و‌جور وی باعث شد تا توپ سالم مستقیم به دست کاپیتان سعید معروف برسد و راه را برای شعبده‌بازی‌‌های سه گروه پنجه طلایی تیم ملی هموار سازد.

مرندی که از شهر والیبال‌خیز اما مهجور مانده قزوین است، طول دو مسابقه با آمریکایی‌ها بارها مورد تحسین سعید معروف قرار گرفت و البته این حمایت روحی تقریبا از سید گرفته تا امیرغفور که فرصت بازی نیافته بود، لیبروی جدید را با آغوش باز پذیرفته بودند. مرندی مزد اعتماد کواچ را داد اما باید در جایگیری با‌تجربه‌تر شود و در قالب سیستم تیم جای بگیرد.