ناگفتههای جواد نکونام پس از خداحافظی
به گزارش پارس به نقل از ورزش سه جواد نکونام کاپیتان تیم ملی که رکورد بازی های ملی را در اختیار دارد در یک دیدار دوستانه و بی سر و صدا از فوتبال خداحافظی کرد تا سوالهای زیادی در ذهن نقش ببندد.
*از این فصل در اوساسونا شروع کنیم اخباری را که دنبال میکردیم به نظر میرسید باشگاه از لحاظ مالی شرایط خوبی نداشت. ضمن اینکه بازیکنان ایرانی در اوساسونا شرایط خوبی نداشتند؟
- واقعیتش این است زمانی که من به اسپانیا برگشتم. با برنامه ریزی که برای زندگیام و فوتبالم داشتم به اوساسونا رفتم ولی آنجا خیلی نسبت به قبل تفاوت کرده بود و من نمیدانستم که شرایط مالی نسبت به قبل اینقدر سخت شده باشد. بخاطر اینکه دو رئیس قبلی باشگاه یک سری اشتباهاتی داشتند و پولهایی که این طرف، آن طرف شده است که پای 20 نفر هم در جریان پولشویی و هم بخاطر رشوهای که به تیمها دادند، گیر هست و پولهای زیادی هم از باشگاه خارج شده است. این مشکلات روی تیم ما تاثیر گذاشت.
* چرا اوساسونا در این فصل خطر سقوط به لیگ سه را حس کرد؟
- ما دراین فصل شش بازیکن ملی پوش داشتیم که در جام ملتهای آسیا و آفریقا به تیم ضربه زد. سه بازیکن ملی پوش آفریقایی داشتیم. یک ملی پوش اروپایی، من و انصاری فرد هم که در تیمملی ایران بودیم. هر 6 نفر باید در روزهای فیفا در تیمهای ملی کشورهایمان حاضر میشدیم و این مساله به تیم ما ضربه زد.
*این فصل برای جواد نکونام چطور بود؟
خدا را شکر شرایط من امسال خوب بود. من در 30 دیدار از 42 بازی اوساسونا، فیکس بودم و توانستم 6 گل و 3 پاس گل بدهم. باید این را هم بگویم که من دیر به اوساسونا اضافه شدم و در بسیاری از بازیها هم دراردوی تیمملی بودم.به غیر از دو بازی آخر تیم هم که به دلیل مصدومیت بازی نکردم تقریبا خوب بازی کردم. حالا تیم نتیجه نگرفته ضعف مربی و بازیکن و مدیر عامل بود و به عقیده در نتیجه گیری تیم همه نقش دارند. مشکلات را هم که برای شما گفتم. در کل هم به هدف که داشتم رسیدم، خدا را شکر.
*با این شرایط شما قصد ادامه همکاری با اوساسونا را دارید؟
من دو سال دیگر با اوساسونا قرارداد دارم. یک فصل به عنوان بازیکن و سال دوم به عنوان مربی تیم، قرارداد دارم. ولی با توجه به مشکلات مالی که اوساسونا دارد و بدهیهای که از قبل به من داشته اند. اگر بتوانند تعهداتشان را عمل کنند من قطعا میمانم در غیر اینصورت وقتی که به اوساسونا برگشتم صحبتی که با مسئولین باشگاه داشتم قرار بود که من دو فصل بازی کنم و در همین تیم هم از فوتبال خداحافظی کنم.
*بقای اوساسونا در لیگ دو در دقیقه 90، اتفاق خوبی بود؟
بله خدا را شکر خیلی خوب شد که تیم در لیگ دو ماند. چون ممکن بود اگر تیم به لیگ پایین تر سقوط کند با توجه به شرایطی که داشت، منحل شود. چون دیگر تیم پولی نداشت که بتواند به مسابقات برگردد مگر اینکه آن رئسای قبلی پولهایی را که در صورت حسابهایشان شفاف نبود را به باشگاه بازپس دهند که این مساله هم امری بعید است.
*یک بار عنوان کردید که در اسپانیا کلاس مربیگری رفته اید؟ لطفا در موردش بیشتر توضیح دهید؟
من یک مساله برایم خیلی مهم است. من مربیگری درجه یک و دوی اسپانیا را گرفتم. این مدارک هم مربوط به الان نمیشود . من در سال 2010،2011 در این کلاسها شرکت کردم. یعنی دو فصل فوتبالی 2010،2011 و 2011، 2012 من این مدارک را گرفتم. البته من فکر میکنم مربیگری به مدرک اصلا ربطی ندارد. اگر به مربیان موفق دنیا نگاه کنید میبینید اینطور نیست که همه آنها در کلاس مربیگری شاگرد اول باشند یا بهترین فوتبالیست در دوران بازیشان بوده باشند و یا اینکه بهترین مدارک را گرفته باشند. مربیگری هم مثل بازیگری خصوصیات متفاوتی را میطلبد وبه عقیده من یک استعداد است. مثل کاپیتان یک تیم بودن، مدیر یک مجموعه بودن که باید فاکتورهای خاصی داشته باشند.
*پس شما فکر میکنید که گرفتن مدرک مربیگری مهم نیست؟
من بدون مدرک هم میتوانم مربیگری کنم. من نه هر بازیکنی که به کار مربیگری علاقه داشته باشد و این حرفه را دوست داشته باشد و این استعداد را در خودش بیند میتواند این کار را انجام دهد. به عقیده من یک بازیکنی که مدیر است و یا کسی که میتواند در مجموعهای مدیریت کنداین استعداد را از بچگی دارد و میبینی که او در خانواده و مدرسه هم مدیر بوده است. این نشان میدهد که او در آینده هم میتواند در اشل بزرگتر این کارها را انجام دهد. به نظر من در مربیگری آموزش دیدن خیلی مهم است. در این حرفه شما باید هر روز آموزش ببینی و خودت را با علم روز فوتبال پیش ببری، اما مربیگری به مدرک نیست. من قطعا مدارک مربیگریام را خواهم گرفت نه تنها من بلکه هر کسی که میخواهد در این رشته فعالیت کند، میگیرد. ولی برای موفقیت در این کار باید استعداد لازم را هم داشته باشی.
*پس شما فکر میکنید که مهمترین فاکتور مربیگری دارا بودن استعداد مدیریت است؟
مربیگری خیلی فاکتورها نیاز دارد که یکی از آنها مربیگری است. به باشگاه و تیم و بازیکن و خیلی مسائل دیگر هم مرتبط است که در کلاسهای مربیگری هم در مورد آن زیاد بحث میشود و من در دو دورهای که در این کلاسها بودم این مطالب را آموزش دیدم. در ایران هم قصد دارم که دورههای مربیگری را پشت سر بگذارم و از همان ابتدا و از مدراک D و C شروع کنم تا ببینم مدرسان ایرانی چه ایدههایی دارند. دنبال این هستم که هر روز مطالب جدید یاد بگیرم. حتی دوست دارم سر تمرین تیمها بروم و ببینم که هر مربی چه کاری را انجام میدهد. البته مربیانی که به کارشان اعتقاد دارم. میخواهم ببینم آنها چطور تیم را تمرین میدهد و میچرخانند، به طور حتم همین کار را میکنم.
*عملکرد مربیانی مثل یحیی گل محمدی و علیرضا منصوریان دریچه جدیدی را به روی مربیان جوان باز کرده است، نظر شما در این مورد چیست؟
کاملا موافقم. من فکر میکنم که در عالم مربیگری اگر هر روز هم دنبال به روز شدن باشی باز هم مطالب جدیدی وجود دارد. من سال اولی که به اوساسونا رفتم یکسری کارهایی در آنجا میدیدم که وقتی در این فصل به اسپانیا برگشتم همه چیز فرق کرده بود. این بحثی که میکنم حتی در مورد کوچکترین نکات تمرینی مثل حرکات کششی جدید هم صدق میکند. مثلا یک سری حرکات تمرینی برای گرم کردن عضلات خاصی در بدن هست. پس میبینیم که علم در حال پیشرفت هست و به همان نسبت هم برای موفقیت باید دانش فوتبالی ات را بالا ببری.
* به غیر از مطالبی که عنوان کردید فکر میکنید که فوتبال اسپانیا چه فرقی نسبت به گذشته داشت؟
این صحبتی که میکنم مربوط به کل فوتبال میشود. اینکه در گذشته در فوتبال دنیا گل زیاد رد و بدل میشد در حالی که الان گل کمتری میبینیم و بازیکنها دوندگی بیشتری دارند و بیشتر در زمین درگیر میشوند. مربیان هم با برنامههای تاکتیکی شان مقابل حریف ظاهر میشوند. برای همین هم شما هر روزی که آموزش ببینی و دنبال به روز کردن فوتبالت باشی، باز هم کم است.
*در لیگ ایران هم تغییری میبینید؟
-خیلی خوشحالم در لیگ ایران مربیانی مثل یحیی گل محمدی و علیرضا منصوریان نتیجه گرفتند. حتی مربیان خارجی که در لیگ ما فعالیت داشتند مثل اسکوچیچ و تونی الیویرا. وقتی مربی خارجی به ایران میآید که تیمش خوب بازی میکند و نتیجه میگیرد، خوشحال میشوم. من با علی منصوریان هم تیمی نبودم ولی یحیی در تیمملی کاپیتان ما بود. خیلی خوشحالم که کاپیتان تیمملی و دوستان وهمبازیهای من موفق میشود. به عقیده من باید فصل جدیدی در فوتبال ایران باز شود و مربیان سنتی باید کم کم کنار بروند و جای خودشان را به مربیان جدید با دانش بدهند. مربیانی که برای فوتبال و تیمشان و طراحی تمرینات وقت میگذارند تا نتیجه بگیرند و میبینیم که نتیجه هم گرفتند وذوب آهن توانست قهرمان شود. البته قهرمان شدن خیلی خوب است ولی اینکه بخواهیم یک مربی را تنها به فقط عنوان قهرمانی بسنجیم، صحیح نیست.
*ولی کارنامه یک مربی را با عنوانهای قهرمانی که میآورد میسنجند و کسی به بازی زیبا امتیاز نمیدهد؟
بله ولی یک مربی خوب میتوانید با نتایج قابل قبول که میآورد هم موفق باشد. اگر من اسم ذوب آهن را آوردم نه صرفا بخاطر قهرمانی این تیم در جام حذفی بود بلکه بخاطر بازیهای خوب این تیم در رقابتهای لیگ بود، همینطور هم باید از نفت تهران و تراکتور و سایپا و سپاهان هم نام ببرم. به عقیده من فوتبال این تیمها به پیشرفت بازیکنان جوانی که به تازگی وارد این عرصه میشوند، کمک میکنند.
*اگر بخواهیم از نکات منفی لیگ امسال هم صحبت کنیم باید به ضعف دوتیم استقلال و پرسپولیس اشاره کنیم، این دو تیم مخصوصا استقلال حتی نتوانست سهمیه آسیایی را کسب کند؟
به عقیده من همیشه جای این دو تیم در آسیا خالی هست و دیدید که هواداران پرسپولیس امسال نشان دادند که این تیم یکی از پر طرفدارترین تیمهای لیگ در آسیا است. مردم با حضور پرشورشان در چند بازی آسیایی این تیم این مساله را ثابت کردند تا جایی که خود AFC هم به این مساله اشاره کرد. جای این دو تیم قطعا در آسیا خیلی خالی است. در مورد پرسپولیس باید بگویم که فکر میکنم تغییر و تحولات زیاد باعث شد که آنها نتوانند نتیجه بگیرند ولی در مورد استقلال که تیم خودم بود من هم مثل همه استقلالیها از اینکه این تیم نتوانسته سهمیه آسیایی را بگیرد و حتی قهرمان حذفی یا لیگ نشده، ناراحت هستم. ولی به هر حال در فوتبال این اتفاقات میافتد و همیشه این نیست که در یک تیم فقط اتفاقات خوب بیفتد. هر چند که من فکر میکنم استقلال با این بازیکنها وتوانایی و پتانسیلی که داشت میتوانست حداقل یک جام را بدست بیاورد و سهمیه آسیایی را هم بگیرد، اما خب، فوتبال است و هزار اتفاق. بازیکنها هم زحمتشان را کشیدند و دوست داشتند که بتوانند سهمیه بگیرند ولی قسمت اینطور بود. تیمهای دیگر هم بهتر کار کردند و مربیان و بازیکنانشان هم زحمت بیشتری کشیدند ولی به هر حال استقلال هم واقعا دو سالی است که جایش در آسیا خالی هست. امیدوارم که فصل بعد بتواند در آسیا سهمیه بگیرد.
*جای جواد نکونام در تیمملی خالی است، آیا شما به دعوت آقای کیروش برای حضور در کادر فنی تیمملی، پاسخ مثبت میدهید؟
حقیقتش را بخواهید من هنوز در این مورد تصمیم نگرفته ام. باید در این مورد مفصل بنشینم و با آقای کیروش حرف بزنم. به نظر خودم من هنوز توانایی بازی کردن دارم. در تیمملی هم میتوانستم بازی کنم ولی تصمیم گرفتم که دیگر بازی نکنم.
*روزهای خداحافظی از تیمملی برای شما سخت نبود؟
واقعا سخت است. لباسی که همیشه تنم بوده و پیراهن شماره 6 را کنار بگذارم. من حتی برای حضوردر تمرین تیمملی حتی هم عشق داشتم. شاید کسی باور نکند ولی به عشق بازی کردن در تیمملی یک روزه به ایران میآمدم و برمی گشتم. یعنی دو روزه به ایران میامدم یک روز تمرین میکردم و یک روز هم بازی میکردم و بر میگشتم. واقعا این عشق و علاقه بود که باعث میشد خستگی را حس نکنم ولی به هر حال باید قبول کنیم که هر آمدنی یک رفتنی هم دارد. همانطور که برای بازیکنان در گذشته این شرایط وجود داشت. برای حضور در تیمملی به عنوان مربی هم باید اول با آقای کیروش صحبت کنم بعد از آن تصمیم بگیرم. ازطرفی در خودم توانایی بازی کردن میبینم و از طرفی هم حضور در کسوت مربیگری برایم جذاب است. چه بهتر از اینکه بخواهم کنار مربی مثل کیروش آموزش ببینم.
*تا به حال به این فکر کردید که سالهای پایانی فوتبالتان را در ایران، سپری کنید؟
بله، هر احتمالی وجود دارد. البته امیدوارم مثل تجربه قبلیام نباشد(می خندد).
*با خبر شدیم شما قصد راه اندازی مدرسه فوتبال را دارید.
من چند سال هست که در این فکر هستم که بتوانم آکادمی فوتبال راه اندازی کنم که بتوانم استعدادهای موجود در ایران را که مخصوصا در رده پایه کمتر به آنها بها داده میشود را شناسایی کنم. بازیکنانی را از بچگی با استانداردهای فوتبال روز دنیا تربیت کنم افراد با استعداد را به لیگهای اروپایی معرفی کنم و حتی در آینده بتوانم تیم فوتبالی از این بازیکنها راهی لیگ کنم. من مدتی بود که چنین تصمی میرا گرفته بودم ولی چون درایران نبودم نمیتوانستم نظارت و برنامه ریزی درستی بر آن داشته باشم. حال که کمی سرم خلوت تر شد تصمیم گرفتم که خودم این کار را انجام دهم و با چند نفر از دوستانم و مربیانی که فوتبال را به من آموزش دادند در این رابطه صحبت کردم. تایم یک کار اصولی برای رده پایه داشته باشم. شروع اینکار با نام مدرسه فوتبال است ولی در حقیقت این یک کار آکادمیک و علمی است.
*آیا شما برنامهای هم برای ترانسفر این بازیکنان دارید؟
در برنامه من علاوه بر فوتبال برنامه صحیح تغذیه، گفت و گو با پدر و مادرها و تماشای فیلمهای آموزشی گنجانده شده است. من یک سری فیلمهای آموزشی از اسپانیا آوردم که حتی به والدین بازیکنها هم توصیه میکنم که آن را ببینند. فکر هم میکنم مربیان خودم کسانی که فوتبال را به من آموزش داده اند میتوانند در این زمینه مفید باشند. با توجه به شناختی هم که خود من از فوتبال دارم فکر میکنم که در مجموع انتخابهای خوبی خواهم داشت که در نهایت استعدادها را در یک جا جمع کنم. اگر هم بدانم که بازیکن مستعدی در تیم ما حضور دارد که میتواند در آینده برای ایران افتخاری کسب کند، با صحبتهایی که در این زمینه انجام دادم، قطعا در سن پایین این بازیکنها را به تیمهای بزرگ اروپایی برای آموزش معرفی میکنم واینطور نباشد که صبر کنیم بازیکن به تیمملی برسد و در سن 20 سالگی دنبال آموزش او باشیم. اگر بازیکنی در این رده سنی آموزش ببیند خیلی زودتر و بهتر میتواند به فوتبال ما کمک کند.
*یعنی شما برنامهای مشابه آقای مهدوی کیا دارید؟
من از ریز برنامههای مهدی اطلاعی ندارم، فقط میدانم که کار مهدی هم آموزشی است. من دوست دارم که به جوانها، نوجوانها و نونهالهایی که میخواهند فوتبال را یاد بگیرند، خدمت کنم و بتوانم تجربیاتم را در اختیار آنها قرار دهم. اگر من موفق شوم از میان این بازیکنان 10 بازیکن را به لگ برتر برسانم هم برایم مهم است. از همین جا هم به تمام کسانی که علاقمند هستند و فکر میکنند که استعدادش را دارند که فوتبالیست شوند میگویم که میتواننند بیایند و زیر نظر من و مربیانی که خود من از آنها فوتبال را یاد گرفته ام، آموزش ببینند. این را هم بگویم که مدرسه فوتبال ما تنها در تابستان فعالیت ندارد بلکه د فصل زمستان هم بازیکنان قطعا تحت کنترل هستند و تمرینات تعطیل نمیشود تا بتوانیم یک کار بزرگ را انجام بدهیم تا به امید خدا شرایطی فراهم شود تا بتوانیم بازیکنان شهرستانی را به تهران بیاوریم و خوابگاهی را برای آنها درست کنیم تا بازیکنان مستعد شهرستانی مخصوصا افراد مستعدی که در مناطقی زندگی میکنند که شاید کارشان به چشم نیاید، فرصت رشد داشته باشند. چون همه میدانیم که در بسیاری از شهرستانها امکانات کمتر است و بازیکنان نمیتوانند خودشان را نشان دهند. اگر واقعا بتوانم برای استعدادهای پایه کاری بکنم، خیلی خوشحال میشوم.
*اسامی مربیانی که کنار شما کار میکنند را هم بفرمایید؟
شاگردان آقای پرویز ابوطالب که استاد خود من هم بودند. آقای ابوطالب مربی بسیار با دانشی هستند که حتی در این زمینه کتاب هم نوشته اند. جلال بنی جمالی که من خودم شاگرد ایشان بودم. در تیم راه آهن آن زمانی که سازندگی داشت. خود ایشان اینکار را در تیمهای پایه انجام میداد و بازیکنان زیادی را معرفی کرد. من هم از دوستانی که خودشان فوتبال را به من آموزش دادند در خواست کردم که بیایند کنار تیم و به ما کمک کنند. فکر میکنم در این راه هم باید اول به خانوادهها آموزشهای صحیحی بدهیم. من خودم همیشه زمانی که به خاطرات کودکی خودم نگاه میکنم، همیشه فکر میکنم که اگر پدرم نبود، قطعا من فوتبالیست نمیشدم. یادم میآید که او من را سر تمرین میبرد و میآورد و تغذیه و برنامههایم را پیگیری میکرد. یادم نمیرود در آن زمان آقای ذوالفقارنسب به پدرم گفته بود که جواد باید شیرینی زیاد بخورد، پدرم هم همین صحبت را به آقای یاوری گفته بود که در تغذیه من این نکته را رعایت کند. این مسائل ریز خیلی در کار بازیکنان تاثیرگذار است. من هم دوست دارم این تجربیات را در اختیار بازیکنان جوان قرار دهم.
*به نظر میرسد که برناه و انگیزههای زیادی برای ورود به عرصه مربیگری دارید؟
بله، خیلی زیاد. من چون حرفه مربیگری را دوست دارم و فکر میکنم که میتوانم با این کار به فوتبال ایران کمک کنم. اینکار را با حضور سه بازیکن و حتی یک نفرهم شروع میکنم و برایم فرقی نمیکند که 1 شاگرد داشته باشم یا صد نفر برای آنها وقت میگذارم. چون به این کار علاقه دارم. ثبت نام هم از طریق وبسایت من با نام www.nekonam6.com میتوانند مراحل ثبت نام را انجام دهند.
*یادم میآید که همیشه علاقه خاصی به عدد 6 داشتید، با خداحافظی شما از تیمملی تکلیف پیراهن شماره شش چه میشود؟
من واقعا عدد شش را دوست دارم. داستان پوشیدن پیراهن شماره 6 من در تیمملی هم گذشته برمی گردد و آقای میرآخوری این شماره را در تیمملی جوانان به من داد. در حال حاضر هم در تیمملی هر کس پیراهن شماره 6 را بپوشد اصلا برایم مهم نیست. قبل از من هم بازیکنان بزرگی این پیراهن را به تن کردند. امیدوارم تمام بازیکنانی که پیراهن تیمملی را میپوشند قدر آن را بدانند و بدانند که مسئولیت پوشیدن لباس تیمملی واقعا سنگین است. به نظر من باید ملی پوششها بدانند که این لباس مقدس و ارزشمند است و من الان که از بیرون بازی تیمملی را مقابل ازبکستان میبینم با خودم میگویم کاش دوباره جوان بودم و برای تیمملی بازی میکردم و هر دقیقه بازی کردن برای تیمملی واقعا خودش یک افتخار است. خودم همیشه همین حس را داشتم و عامل اصلی اینکه توانستم سالهای سال برای تیمم بازی کنم همین بود که از لحظه لحظه حضورم در تیمملی لذت بردم و از هیچ کارم پشیمان نیستم.
*بازی با ازبکستان را تماشا کردید، از جوانگرایی که در تیم بود، استقبال میکنید؟
من به جوانگرایی و سن بالای بازیکنان اعتقادی ندارم. من همیشه عقیده داشتم که اگر بازیکنی خوب و آماده باشد باید بازی کند. مطمئن باشید کسانی که بازی کردند بهتر از نیمکتنشینها یا کسانی بودند که اصلا به تیم دعوت نشدند. چون آقای کیروش در بازیکن کشف کردن و بازی گرفتن از آنها استعداد خاصی دارد. چه کسی فکر میکرد مهرداد پولادی در جامجهانی بیاید و آن بازیها را به نمایش بگذارد. یا در جامملتها از بازیکنانی مثل وحید امیری، پورعلی گنجی، سردار آزمون یا علیرضا حقیقی استفاده کند، چه کسی فکر میکرد این بازیکنان بازی کنند. حرف من این است هر کسی خوب باشد باید بازی کند، چه 40 سالش باشد و چه 15 سال، فرقی ندارد. بازیکن بایدا از لحاظ بدنی آماده باشد شما قطعا بازی میکنید و زمانی که آماده نباشید، خط میخورید.سن به عقیده من یک عدد است و نمیتواند در غمل کرد کسی تاثیر داشته باشد. من وجود نیروهای جوانی را تکذیب نمیکنم ولی فکر میکنم در نهایت کسی باید در تیمملی باشد که آماده است سنش هم مهم نیست.
* تصویر جواد نکونام از بازی خداحافظیاش چه بود در با گرفتن جام قهرمانی در دست یا یک بازی دوستانه با شکوه؟
نه من هیچ وقت به خداحافظی فکر نمیکردم. خداحافظی من از تیمملی هم یکدفعه اتفاق افتاد.
* راستش را بخواهید خداحافظی شما کمی عجیب بود؟
حرف شما را قبول دارم. متاسفانه در فوتبال ما هرگز به بازیکنان بزرگ بها ندادند. من بازیکنان قبل از خودم را میگویم شما ببینید جرالد میخواست از لیورپول خداحافظی کند یا ژاوی که قصد داشت از بارسلونا خداحافظی کند، چه مراسمی برای او گرفتند، چه قدردانی از او کردند. شما حتی نمیتوانید در ایران به یاد بیاورید که ما در مراسمی از بازیکنی یک تشکر کرده باشیم. مثلا بیایند مراسم شامی برای تجلیل از بازیکنی برگزار کنند یا فقط همه را دور هم جمع کنند واز بازیکنی بابت 5، 4 سال و یا حتی دو بازی ملی که انجام داده، تشکر کنند. ما در ایران این همه بازیکن داریم که بالای 100 بازی ملی دارند یعنی واقعا باید این افراد از تیم بروند و هیچ کس حتی یک تشکر خشک و خالی هم آنها نکند. وقتی میبینم بزرگتر از من هم از تیمملی خداحافظی کردند و هیچ اتفاقی برایشان نیفتاده است. من هم نیازی نمیبینم که حالا بخواهند برای من کاری بکنند. دلیلش هم این است که اول باید این احترام را به بزرگترهای فوتبال میگذاشتند.
*یعنی باور کنیم شما توقعی برای مراسم خداحافظی نداشتید؟
یادم میآید زمانی که من در تیم الکویت بازی میکردم. خیلی برایم جالب بود که دیدم بازیکن این تیم که قصد خداحافظی داشت طی یک نامه رسمی به باشگاه درخواست داد. من چون در ایران چنین کارهایی را ندیده بودم گفتم میخواهی خداحافظی کنی چرا اعلام میکنی اوهم به من گفتی خدا: باشگاه برای بازی خداحافظی از یک تیم سرشناس دعوت میکند و پس از آن هم مبلغی را به بازیکن پرداخت میکند. بقیه هم به او هدایایی میدهند و بازیکن به این ترتیب از فوتبال خداحافظی میکند. این مساله خیلی در من تاثیر گذاشت با خودم گفتم کشور کویت شاید اندازه یک شهر ایران هم نداشته باشد چه احترامی به بازیکنانش میگذارد. من در بهترین تیم کویت بازی کردم و میدانم که آنجا اندازه یکی از شهرهای کوچک ایران هم فوتبالیست ندارد ولی چه عزت و احترام و بهایی به بازیکنانشان می گذارند.
*اکثر بازیکنان ما با ناراحتی مخصوصا از تیمملی خداحافظی کردند؟
همیشه همینطور بوده، خداحافظی بازیکنان بزرگ فوتبال ما اگر با گریه نبوده قطعا با خنده هم نبوده است. ما این همه بازیکن و ستاره داریم که در اروپا بودند، در آسیا ستاره هستند، نمیدانم بهترین بازیکن جام بودند. مقام بهترین بازیکن آسیا را گرفتند. همه آرزوی دیدار آنها را دارند . تا به حال ما از کدامشان تشکر کردیم و به آنها خسته نباشید گفتیم؟! یاد ندارم که بیاییم یک بازی برای آنها برگزار کنیم، گلی گردنشان بیندازیم و بگوییم که آقا خسته نباشید. کدام دفعه اینکار را کرده ایم؟ این سنتی بوده که از ابتدا در فوتبال ما وجود داشت من هم نمیخواهم کسی برایم مراسمی بگیرد، اما امیدوارم که این سنت بشکند و ما از بازیکنانمان قدردانی کنیم. من اصلال دنبال این نیستم که این اتفاق برای خودم بیفتد ولی چنین کارهایی برای حفظ شان بازیکنانمان خیلی خوب است و جوانترها را هم بیشتر ترغیب میکند. البته مردم واقعا تنها کسانی هستند که قدردانی میکنند و هر جا ما را میبینند از ما تشکر میکنند. بخاطر بازیهایی که انجام داده ایم. مردم همه چیز را میبینند. ولی باید مسوولین ما و کسانی که در راس هرم هستند نیز قدر اسطورهها را بدانند من هیچ وقت دنبال یک مراسم پر تجمل نبودم واگر هم قرار بود چنین اتفاقی بیفتد ، موافق نبودم.
ارسال نظر