شب کودتا علیه ناصر حجازی ؛این بار به روایت وحید طالبلو/کاش ناصرخان بود و می دید من آدم فلانی نبودم!
به گزارش پارس به نقل از خبرآنلاين «من قبلا هم گفتم صبرم زیاد است و مطمئنم گذر زمان خیلی چیزها را نشان می دهد.»وحید طالب لو.دروازه بان با اخلاق و بدون حاشیه فوتبال ایران.او آنقدر کم حاشیه است که کمتر کسی باور می کند پای او هم به ماجرای شب کذایی،ماجرای ناصرحجازی و حرف هایی که علیرضا منصوریان به زبان آورد باز شود.جالب اینجاست که ناصر حجازی خدا بیامرز فکر می کرده که طالب لو به او خیانت کرده است.طالب لو در این گفت و گو حرف های جالبی را به زبان آورد.حرف هایی که بعضی از آنها با بغض زده شد و ...
در ماجرایی که منصوریان در مورد آن شب کذایی و ماجرای ناصر حجازی گفته، من انتظار داشتم او اسم هر کسی را بگوید غیر از تو؛ از آن روز بگویید.
بحث این است که من همیشه به این اعتقاد داشتم که یک مجموعه ای که از اول فصل با هم شروع می کنند تا آخر هم باید با هم باشند. در شاهین بوشهر هم همیشه یکی از کسانی بودم که مخالف تغییر مربی بودم. آن زمان هم با توجه به این که در استقلال یک آدم بزرگی مثل ناصر حجازی کار می کرد و ما همه در روند تیم مقصر بودیم، نباید آن اتفاق می افتاد. البته در کل آن فصل مشکل زیاد داشتیم، مشکل مان هم این بود که اصلا جنس تیم مان جور نبود.
یادم است هافبک دفاعی نداشتید.
پژمان منتظری برای ما بالاجبار در پست هافبک دفاعی بازی می کرد و به علاوه همه چیز تیم از لحاظ سیستم بازی و حتی روش تمرین ها تغییر کرده بود و این نیاز به زمان داشت که جا بیفتد و این زمان خیلی محدود بود و ما هم شرایط خوبی در جدول نداشتیم. حتی شاید هم بعضی بازی ها را خوب بازی می کردیم ولی نتیجه حاصل نمی شد. اما با این وجود باز هوادارها همیشه سر تمرینات تیم بودند و در استادیوم همیشه 40-50هزار تماشاچی حاضر بودند. ولی آن زمان تصمیم گرفتند این اتفاق بیفتد و ما هم تا آخرین لحظه تلاش کردیم این اتفاق نیفتد.
بعد از آن بازی وقتی شما تصمیم گرفتید به باشگاه بروید، چه اتفاقی افتاد؟ چون همه بازیکنان در اتوبوس بودند، ولی فقط 4نفر رفتند.
به هر حال همان طور که آقای منصوریان گفته بودند، ایشان به ما گفتند احتمالا این اتفاق می افتد. چون اطلاعات ایشان با توجه به این که کاپیتان بود و شرایط تیم را هم بیشتر می دانست و یک جورهایی رابط بین بازیکن ها و کادر فنی و باشگاه بود، از بقیه بیشتر بود. من هم برحسب وظیفه از پیشنهاد ایشان استقبال کردم و رفتیم و صحبت هم کردیم.
اتفاقی که می خواستید افتاد؟
آن جور که ما می خواستیم نه، چون ما دوست داشتیم تحت هر شرایطی ناصرخان تا آخر فصل بماند. ولی یک مقدار در آن جابجایی تاخیر افتاد و بعد هم آقای کریمی آمدند و ناصرخان به عنوان مدیرفنی در تیم ماندند.
آن روزها با ناصرخان حرف زدید؟ به نظر می رسد بعد از آن شب پرستیژ ایشان شکست و روحیه اش از بین رفت.
آدم های بزرگی مثل ناصرخان برای هر باشگاهی به عنوان پیشکسوت و اسطوره و بزرگتر برای هوادار حرمت و ارج و قرب دارند و من فکر می کنم اینها باید حفظ شوند و اصلا نباید وارد کارهای اجرایی شوند و باید یک جورهایی در ویترین باشند که دست هیچ کس به آنها نرسد که خدای نکرده بخواهد حرمت شان شکسته شود یا این که اگر در کار اجرایی می آیند باید یک پشتوانه و اراده قوی وجود داشته باشد که تا آخر حمایت شوند. به هر حال با تغییراتی که آن سال در کادر فنی و بازیکن ها داشتیم، زمان لازم داشت که بتوانیم جا بیفتیم.
چطور شد که بعد از آن ماجرا تو از همه بیشتر متهم می شدی؟
بعد از آن سال و حتی زمان آقای مظلومی یا حتی ناصرخان مثلا می گفتند وحید طالب لو در باند فلانی است و به همین خاطر برای ما بازی نمی کند. من در باند هیچ کس نبودم و الان هم اگر می گویم ناصرخان، برای این که عضوی از مجموعه استقلال است و وقتی من می گویم استقلال شامل همه اینها می شود، پیشکسوت ها مربی ها و ... به هر حال ما یک خانواده بزرگ به نام استقلال داریم و در این خانواده همه باید از هم حمایت کنیم. حالا یک سری اختلاف سلیقه ها هست که در همه خانواده ها وجود دارد. بحث این جداست. ولی واقعیت این است که من همیشه این رویه را داشتم و آن زمان هم گفتم، مرور زمان خیلی چیزها را نشان می دهد. ولی حیف که خود ناصرخان در قید حیات نیست که واقعیت ها را بفهمد. چون آن زمان یک سری آدم ها دور و برش بودند و با اطلاعات غلطی که به او دادند، باعث شدند از هدف مان دور شویم. چون اگر اعتقاد قلبی بین اعضای خانواده نباشد، خیلی سریع از بین می رود که آن اتفاق آن زمان افتاد. یعنی با یک سری حرف ها و اطلاعات بد در ذهن ناصرخان تاثیر گذاشتند. شاید اگر وحید طالب لوی الان بود، من می رفتم با او صحبت می کردم. ولی آن زمان تجربه الان را نداشتم و آن آدم ها توانستند جوری این اتفاق را رقم بزنند که فاصله ما هر روز بیشتر شود.
واقعا برای همتون متاسفم ناصرحجازی تو موقه ی بود که نه خبری از اسطوره بود نه از لفظ ناصرخان ولی چطور شده که الان برای لج ی نفرمثل قلعه نوعی را دربیاریم همه شدن مکتب حجازی .حجازی هم که الان نیست شده اسطوره .درکل باید بگم متاسفم برای اتیلا حجازی که ازمردن پدر خودش بجای اینکه نارحت باشه سکوت چیزی نگه این روزا با خانواده اش شدن دشمن شماره ۱حجازی .میخام ی سوال از اتیلا کنم حالا اگر ی روزی قلعه نوی از بین رفت بعدش شما چه حرفی برای گفتن حرف های خود دارید آقای اتیلا خان بخدا این کارا زشته اینکه ی نفری برای نشستن روی ی نیمکت اینقدر افراد دیگر روخراب کنندو از ی فردی مُرده اونم پدرش باشه سو استفاده کند که حالا به حقه بازی و کلک بگه من آقای بزرگی هستم
دقیقاً . حجازی نه اسطوره بود و نه قابل این همه تعریف. خانواده اش هم آتیش بیار معرکه ای شدن که اصلاً سواد نوشتنش رو هم ندارند. مرد عزیز لطفاً یک کم معقول باشید. آخه حجازی و اسطوره ؟؟؟؟؟
اینها اسطوره پرسپولیس هستند یادم رفت از رویانیان وزنجانی وهدایتی اسم ببرم مشخصه که لنگی هستی بیچاره