تفاوت فرهنگ هواداری در ایران با سایر نقاط دنیا
جلال چراغپور: هواداران ایرانی فقط دنبال تخلیه روانی خود هستند رحمان رضایی: آنها از شرایط تیم خود مطلع نیستند
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- نمای اول: دقیقه ٩٣ بازی تاتنهام و آرسنال در هفته سی و پنجم فصل ٢٠٠٥-٢٠٠٤ لیگ برتر انگلیس. تاتنهام در خانه ٢ بر یک از رقیب دیرینه و تیم بدون شکست آن فصل عقب است. این نتیجه و حتی تساوی، یعنی قطعیشدن قهرمانی رقیب دیرینه آن هم در خانه خودی. داور به نفع میزبان پنالتی میگیرد. رابیکین پشت توپ میایستد و بعد از گلی بیثمر همراه هواداران شادی میکند. ثانیههایی بعد با به صدا درآمدن سوت پایان، آرسنال قهرمانی بدون شکستش را تثبیت میکند اما هواداران تاتنهام همان گل بیثمر رابی کین را خوشحالکننده میدانند و با ناراحتی به تلاش تیمشان احترام میگذارند.
نمای دوم: دقیقه ٩١ بازی برگشت پلیآف جامجهانی ٢٠٠٢ در ورزشگاه آزادی بین ایران و جمهوری ایرلند. یحیی گلمحمدی بیثمرترین گل تاریخ زندگی خود را در هجمه فحاشی و صندلیسوزی هواداران عصبانی وارد دروازه گیون میکند، دریغ از عوضشدن جو. سوت پایان به صدا درمیآید و فحاشی و حرکات زشت بیداد میکند؛ بیآنکه حتی کلیشه تکراری «چیزی از ارزشهای ما کم نشد» ذرهای کسی را آرام کند.
آلمانیها میگویند فرهنگ یک ملت را از سبک رانندگی و فوتبالش بشناس. اگر این گزاره درست باشد، مردم عاشق «حیاکن، رهاکن» استادیومها، جدا از انسانهای جامعهای که به خاطر یک دستمال قیصریه را به آتش میکشند، نیستند. فوتبال بهعنوان چهارمین صنعت پولساز، مردمی شبیه فرهنگ هر کشور میسازد. تماشاگر انگلیسی تحت هر شرایطی برای تلاش تیمش احترام قائل است چون با این فرهنگ بزرگ شده است. تماشاگر ایرانی اما فقط به دنبال نتیجه است چون زعمای فوتبالی به او اینگونه یاد دادهاند که فقط اگر ببری، قابل اعتنا هستی و گرنه تو را فراموش میکنند. این تفاوت، ناشی از اتفاقات قبل از بازی است! در انگلیس، هوادار از لحظه تصمیم به حضور در ورزشگاه تا لحظه به صدا درآمدن سوت پایان بازی، طبق برنامهریزی قبلی، تکلیف خود را میداند؛ از سرویسهای ویژه درنظر گرفته شده برای هواداران، تا بلیتهایی که به شماره تکفیک شدهاند، جایگاه مخصوص برای صرف غذا و حتی استعمال دخانیات بین دونیمه. این احترام و نظم، شور هوادار برای تشویق را افزایش میدهد.
بیصبری
فوتبال، آیینه تمامنمای مردم یک کشور است و بیتوجه به روحیات و یادگاریهای شخصیتی نمیتوان درباره مدل هواداری حرف زد. مثلا روحیه جنگجویانه ترکها درقالب درگیریهای گاه مسلحانه هواداران بزرگترین تیمهایش( گالاتاسرای، فنرباغچه و بشیکتاش) رخ مینماید یا یونانیها در جریان بحرانهای مالی و روزهای تهدید به اخراج از حوزه در گرماگرم یورو ٢٠١٢، اعتراضهایشان را با زبان فوتبالی به گوش صدراعظم آلمان (مشوق اصلی اخراج یونان از یورو به دلیل بدهیهای سنگین) رساندند. مردم یونان در آن بحبوحه با وجود مشکلات مالی در ورزشگاهها حاضر شدند و تیمشان را تشویق کردند اما در ایران، حالا فقط وقتی از استادیوم لبریز از تماشاگر آزادی خبری شنیده میشود که مانند بازیهای پرسپولیس در آزادی، بلیت رایگان باشد. از طرفی در کشور ما فوتبال به دلایل سیاسی قادر به عریان کردن فاصلهها و نشان دادن صریح مخالفتها نیست. برتری تماشاگران ایرانی نسبت به یونانیها، رعایت اعتدال است. آنجا که لیگ یونان به خاطر کشت و کشتار در ورزشگاهها به حالت تعلیق درمیآید، اینجا در ایران، غیر از معدود ورزشگاهها، حداقل روی سکوها تنها کنش و واکنشهای فوتبالی و درگیریهای بیخطر از این جنس، دیده میشود.
هر تیمی، یک هوادار
در آلمان، نصف به علاوه یکدرصد سهام باشگاهها یا در اختیار هواداران است یا در انحصار سرمایهگذاران بومی. این مدل احترام گذاشتن به حق هوادار (شبیه آنچه هواداران رئال و بارسلونا با انتخاب رئیس باشگاه به نمایش میگذارند) با آنچه در بدنه اقتصادی باشگاههای ما در جریان است، تفاوت دارد. در ایران، نهتنها باشگاه خصوصی به معنای واقعی وجود ندارد، بلکه هواداران هیچ نقشی در انتخابات سطح بالا ندارند. از آن بدتر، ممکن است هوادار با مرگ باشگاهش مواجه شود! طبق سنت چند سال اخیر، باشگاههای زیادی با نظر سیاسیها مجبور به تغییر شهر خود شدهاند؛ آن هم به بهانه یافتن طرفدار در شهری که هیچ وقت در لیگبرتر تیم نداشته است! این اتفاق هرگز نه در فوتبال آلمان و نه درهیچ کشور دیگری نمیافتد. درآلمان هر شهر و منطقهای یک تیم حاضر در لیگهای منطقهای دارد؛ با تعداد مشخصی هوادار و ورزشگاهی حتی ٢ هزارنفره!
نجابت ایرانی، توحش ایتالیایی
نژادپرستی در بین تماشاگران ایتالیایی بیداد میکند و تیمهایی مانند پادووا، لاتزیو و هلاس ورونا، تریبون رسمی نژادپرستی و آرمانهای فاشیسم هستند. اگر آنچه در معدود ورزشگاههای ایران شنیده میشود را نشنیده بگیریم، تقریبا در هیچ ورزشگاه دیگری، اثری از نژادپرستی دیده نمیشود و «پان ایرانیسم» هر جایی جریان داشته باشد، نزد هواداران فوتبال ما مطرود است. با وجود تعدد بازیکنان خارجی عمدتا سیاهپوست، گزارش تأیید شدهای درباره نژادپرستی روی سکوها دیده نمیشود. به مثابه مثل «عیبش که بگفتی، هنرش نیز بگو» باید از این بابت، هواداران سکونشین فوتبال ایران را ستود.
گرفته شدن قدرتهای غیرفوتبالی
جلال چراغپور، کارشناس فوتبال درباره دلایل پایین بودن سطح فرهنگ هواداری در ایران به میگوید: «قطعا در ایران نیز مثل تمام نقاط دنیا فوتبال تأثیر زیادی روی جامعه دارد، دقیقا همانطور که جامعه روی فوتبال تاثیرگذار است. پس باید برای پیداکردن دلیل اینکه چرا هواداران وقتی تیمشان نتیجه نمیگیرد، به استادیوم نمیآیند، جدا از مسائل فنی به مسائل اجتماعی هم توجه کرد. شاید بارها شنیده باشیم که فلان بازیکن یا مربی میگوید در فلان ورزشگاه بازی کردن بسیار سخت است اما این قدرت غیرفوتبالی از اکثر تیمهای ایران گرفته شده است.» او ادامه میدهد: «وقتی سطح فوتبال آنقدر پایین میرود که تماشاگر مجبور است به کمترین ارایه فوتبال زیبا از سوی بازیکنان و حتی پرتاب کردن یک اوت دلخوش کند، شاید از یک بازیکن که سانترش با ضربه مدافع حریف تبدیل به گل شده، هم یک بت بسازد. همین رفتارها درنهایت رفتار عمومی را در فوتبال شکل میدهد که به شکل فرهنگ در میآید.» چراغپور در پایان میگوید: «تماشاگران ما با هدفهای واهی راهی استادیوم میشوند. یا برد میخواهند یا به دنبال کری خواندن هستند یا تخلیه روانی خود. در این میان نگاه کردن فوتبال زیبا در درجه آخر قرار گرفته است.»
بیاطلاعی هوادار از شرایط تیم
رحمان رضایی، لژیونر سابق فوتبال ایران درباره تفاوت فرهنگ هواداران ایرانی و اروپایی میگوید: «دلیل این اتفاق را باید از داخل باشگاهها جستوجو کرد، نه تماشاگران. این باشگاهها هستند که تماشاگران را جذب میکنند اما به نظر میرسد در ایران برعکس است و آنها تماشاگران را از خود دور میکنند.»
او اینگونه حرفهایش را به پایان میبرد: «تماشاگران به تنها چیزی که دل بستهاند، نتیجه است و چون سر تمرین نمیروند و شرایط بازیکن را نمیدانند، از او انتظار بیش از توانش دارند. شاید آن بازیکن مصدوم باشد یا اصلا پولش را نگرفته اما تماشاگر ایرانی فقط ٢ نقطه را میبیند؛ یکی ابتدای فصل که فلان بازیکن آنقدر پول گرفته و آخر فصل که چقدر برای تیمش گل زده یا امتیاز آورده است.»
ارسال نظر