گفتوگوي با ساره جوانمردي، قهرمان تيراندازي جهان و پارآسيايي
بايد براي مقابله با مشكلات كفش آهنين به پا كرد
![lead](/images/topnews-text-icon.png)
در مورد رنگ مدال يا حتي خود آن نميتوانم حرفي بزنم و قولي بدهم اما اين را ميگويم كه تمام تلاشم را ميكنم تا پرچم كشورم در بين سه پرچم اول بالا برود
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- دنيا حيدري- ورزش هميشه در ذهنش مثل يك علامت سؤال بود. به خاطر معلوليتي كه داشت، مدام از خود ميپرسيد اين ورزش چيست كه ديگران ميتوانند انجامش بدهند و او نه! حس خوبي به آن نداشت، چراكه باعث ميشد بچهها متفاوت به او نگاه كنند. با اين ديد كه به او ارفاق ميشود و اينكه نمرهاي كه در ورزش ميگيرد، نمره خودش نيست چون يكسري حركات را انجام نميدهد. اين برايش سخت بود كه نميتواند مثل آنها ورزش يا شيطنت كند. اما هرگز فكر نميكرد روزي همين ورزش كه برايش غريب بود، به نقطه قوت ساره و باعث موفقيت او شود. حالا او به واسطه همين ورزشي كه خاطره خوبي از آن در دوران كودكي و نوجوانياش ندارد، ساره جوانمردي را به عنوان برترين بانوي سال آسيا معرفي ميكند. برنز پارالمپيك لندن، مدالهاي طلاي پارآسيايي اينچئون و مسابقات جهاني را بر گردنش ميآويزد و ركوردهاي دنيا را به پايش ميشكند.
چه شد در حالي كه هرگز حس خوبي به ورزش نداشتي سراغ آن رفتي؟
در واقع همه چيز بعد از ديپلم گرفتنم شروع شد. بعد از پايان دبيرستان در رشته روانشناسي دانشگاه دولتي كرمان قبول شدم. اما خب در شرايطي نبودم كه بتوانم دور از خانواده در شهري ديگر تحصيل كنم. به همين دليل با خودم گفتم همه چيز كه تحصيل نيست. گفتم سعي ميكنم در زمينههاي ديگر پيشرفت كنم. تا آن زمان با دنياي معلولان ارتباطي نداشتم اما وارد ورزش معلولين و جانبازان شدم. با رشتههاي مختلف و حتي سطح معلوليتها آشنا شدم، به كلاسهاي هنري رفتم و حتي مشغول كار شدم. تقريباً همه رشتهها را تست كوچكي زدم تا رسيدم به واليبال نشسته و شش سال به طور حرفهاي در اين رشته فعاليت داشتم. زماني وارد واليبال شدم كه 19- 18سال سن داشتم و در مسابقات كشوري به دليل اينكه سنم زير 23 سال بود به تيم ملي جوانان دعوت شدم؛ تيمي كه البته هرگز تشكيل نشد.
پس در واقع تشكيل نشدن تيم ملي واليبال نشسته باعث شد سلاح به دست بگيري؟
شايد سكوي پرتابم اين بود كه فكر كردم در رشته انفرادي شانس بيشتري براي رسيدن به تيم ملي و موفقيت دارم. يكي از دوستان رشته تيراندازي را پيشنهاد داد و من هم امتحان كردم. روز اول به دليل ظاهر، كلاس بندي، استيل و سطح معلوليتم، مربي تپانچه را به دستم داد. البته يكي دو جلسه هم تفنگ را امتحان كردم اما نه با روحياتم همخواني داشت و نه با وضعيتي كه داشتم. پس تپانچه را انتخاب كردم.
حضرتي، اولين مربي تيراندازي ساره جوانمردي بود كه استعداد او را شناخت و جدولي جالب برايش ترسيم كرد، اين جدول چقدر در پيشرفتت مؤثر بود؟
دو هفته بعد از اينكه تپانچه دست گرفتم مربي گفت گويا از قبل سلاح دست گرفتهاي. سپس يك جدول زمانبندي برايم ترسيم كرد و گفت اولين نشان مسابقات داخلي را شش تا هفت ماه پس از شروع فعاليتت ميگيري، يكسال پس از آن وارد تيم ملي ميشوي و اولين نشان برون مرزي را مدت زمان كوتاهي بعد از راهيابي به تيم ملي ميگيري و سپس پارالمپيك پيش رو. با توجه به سنم، اين مسئله همه ذهنم را مشغول نكرد اما گوشهاي از ذهنم بود و دقيقاً همان اتفاقها رخ داد. زماني كه تيراندازي را شروع كردم 22 سال سن داشتم و كوچكترين تيرانداز كشور در بين آقايان و بانوان بودم كه شش ماه بعد از شروع، اولين طلاي كشوري را گرفتم و بعد از يك سال به تيم ملي دعوت شدم. البته بعد از اولين مدال كشوري به تيم ملي دعوت نشدم، دليلش هم اين بود كه ميگفتند به خاطر سن و سالم، نميتوانم خودم را با جو و شرايط مسابقات بينالمللي وفق دهم، اما بعد از كسب دومين مدال كشوري ديگر بهانهاي نبود و دعوت شدم و در اولين سفر برون مرزيام در اسپانيا نقره گرفتم. روندي كه ادامه داشت و تا كنون از هيچ يك از 13- 12 سفر برون مرزي كه داشتم دست خالي و بدون مدال بازنگشته ام.
به عقب كه برگردي، ميتوان گفت سال 87، سال سرنوشتسازي بود برايت.
خب بله، چون به تيم ملي دعوت شدم و حضور در تيم ملي شروع اتفاقات خوبي بود كه هرگز تصورش را هم نميكردم. اما بهترين سال زندگي از نظر ورزشي سال 93 بود كه موفقيتهاي بسياري كسب كردم.
اميري، دومين مربي بود كه به استعداد بالاي ساره جوانمردي در تيراندازي پيبرد. او قبل از مسابقات قهرماني جهان در آلمان گفته بود منتظر شگفتي در اين مسابقات باشيد.
بله، او حتي مرا با مسي مقايسه كرد و لقب پديده را به من داد. اما بگذاريد يك چيز را بگويم، طي هشت سالي كه از حضورم در تيراندازي ميگذرد، يك چيز برايم بارها و بارها ثابت شده است. من تلاش زيادي براي كسب اين موفقيتها ميكنم، خانواده، مربيانم، چه اولين مربيام چه كساني كه اكنون در تيم ملي مرا ياري ميكنند، كسي كه براي اولين بار سلاح به دستم داد، فدراسيون تيراندازي، كميته ملي المپيك و. . . همه در اين راه مرا ياري كردند اما همه اين موفقيتها با تمام اين حمايتها به دست نميآمد اگر، خدا نميخواست. اگر خدا نميخواست ساره جوانمردي امروز اينجا نبود. اين لطف و عظمت خداست كه كمك ميكند بتوانم به رغم همه مشكلات، موفق باشم و هميشه بابت لطفش، شاكرم.
سال 93 را ميتوان سال طلايي جوانمردي ناميد. كسب دو طلاي پارآسيايي اينچئون، طلاي قهرماني جهان آلمان، انتخاب به عنوان برترين ورزشكار زن سال آسيا، برترين تپانچه زن دنيا و عنوانهايي از اين دست سالي پربار برايت رقم زد. هر چند كه سال 94 هم با كسب طلاي جام جهاني تركيه آغاز شد.
بله سال 93 سالي طلايي برايم بود و در واقع من به دليل مدالها و عنوانهايي كه در مسابقات قهرماني جهان و پارآسيايي كسب كردم به عنوان برترين ورزشكار زن آسيا انتخاب شدم. انتخابي كه تا كنون براي ورزش ايران اتفاق نيفتاده بود و از همين جهت بود كه اهميت زيادي داشت و خوشحالم كه توانستم چنين موفقيتي را براي كشورم به دست آورم. علاوه بر آن كسب نشان برترين تپانچه زن دنيا يكي ديگر از اتفاقات خوب سال 93 بود و سال جديد را هم همين چند هفته قبل با قهرماني و كسب طلاي جام جهاني تپانچه بادي در تركيه آغاز كردم كه اميدوارم با همين روند ادامه داشته باشد.
از اينكه به عنوان برترين ورزشكار سال آسيا انتخاب شدي چه حسي داشتي؟ غرور، افتخار...؟
خب راستش را بخواهيد ساره هيچ وقت مغرور نميشود. ميدانيد چرا، چون هميشه به اين فكر ميكند كه وقتي خداي او با تمام توان و قدرتي كه دارد مغرور نميشود، او چرا به عنوان يك بنده بايد مغرور شود؟ بندهاي كه ميداند هر چه دارد خواست خدايي است كه اگر بخواهد، ميتواند بدهد يا ندهد. اما خوشحال بودم و افتخار ميكردم كه اين عنوان را براي كشور عزيزم به دست آوردهام. افتخارآفريني براي كشورم ايران، از هر چيزي در اين دنيا لذت بخش است.
موفقيت ورزشكاران ايراني، در بسياري از مواقع با پيشنهادات چشمگير از سوي كشورهاي ديگر مواجه ميشود؛ كشورهايي كه به دنبال اين هستند كه قهرمانان ايراني براي آنها به ميدان بروند، اين پيشنهاد اگر به ساره بشود، چه پاسخي خواهد داد؟
بارها گلههاي ورزشكاران را شنيدهام. بسياري ازآنها از شرايط موجود، عدم وجود امكانات و عدم رسيدگي و بيمهريها گله و شكايت دارند. نميتوان اين را ناديده گرفت كه حرفشان پر بيراه هم نيست و در بسياري از مواقع حق هم دارند و با توجه به شرايطي كه برايشان به وجود ميآيد پيشنهادات وسوسهكننده ميتواند آنها را اغوا كند. من نميتوانم بگويم اشتباه ميكنند يا نه. چون اگر چه خودم با سختيهاي راه آشنا هستم اما به طور كامل جاي آنها نيستم. ضمن اينكه توان هر كسي با ديگري متفاوت است. اما اين را ميخواهم بگويم كه براي من، بيش از كسب مدال، زماني لذت بخش است كه پرچم كشورم در سالن، بين سه پرچمي است كه بالا ميرود يا زماني كه سرود ايران عزيزم پخش ميشود و دنيا به احترام آن ميايستد. نميتوان منكر مسائل مالي شد اما براي ساره، مسائل مالي همه چيز نيست. من شرايط را ميدانم و اين را كه مسئولان هم تلاش خود را ميكنند، اما نميتوانم به خودم بقبولانم كه براي كشور ديگري تيراندازي كنم. آن زمان وقتي پرچم كشوري ديگر بالا برود من هيچ حسي ندارم. در حالي كه براي كشورم از جان و دل مايه ميگذارم. پس هيچ پيشنهادي نميتواند اغوا كننده باشد.
حضور در پارالمپيك آخرين پيش بيني جدولي بود كه اولين مربي تيراندازيات آن را ترسيم كرده بود اما شايد حتي آقاي حضرتي هم تصور نميكرد شاگرد او نخستين مدال كاروان ايران در لندن را به دست آورد.
راستش را بخواهيد هدف گذاري ما از ابتدا رسيدن به فينال نبود و فقط رفته بوديم تا ركورد بزنيم. اما خدا كمك كرد و توانستم اولين مدال كاروان ايران را كسب كنم كه اين افتخار بزرگي برايم بود. بيشتر هم شايد از آن جهت كه كسي روي مدال من حساب نميكرد.
يكي ديگر از مهمترين افتخارات ساره جوانمردي را ميتوان كسب دو مدال طلا از اينچئون و شكستن ركورد پارآسيايي دانست.
در تپانچه50 متر ميكس زنان و مردان در كلاس SH1 موفق شدم اولين طلاي تيراندازي كاروان غدير ايران در بازيهاي پارآسيايي را تصاحب كنم كه اين مدال بعد از 30 سال مدال تپانچه خفيف كلاس SH1سال براي ايران كسب شد و از اين لحاظ برايم بسيار مهم و باارزش بود و طلاي دوم را در تپانچه 10 متر كسب كردم، اما مهمتر از آن ركوردي بود كه زده شد. ركوردي كه تا قبل از آن دست كرهايها بود و حالا دست ايران عزيزمان است.
يكي از نكات جالب توجه ركوردهايي است كه زدهايد. ركوردهايي كه با ورزشكاران سالم برابري ميكند و اين يعني ميتوانيد در المپيك هم شركت كنيد. آيا چنين برنامهاي داريد؟
در 50 متر خفيف ركوردي كه به تازگي زدم، حتي در ورزشكاران سالم در سطح دنيا نيز بيسابقه بود و در 10 متر بادي هم ركوردهايم با ركورد افراد سالم برابري ميكند، اما با توجه به اينكه هم شاغلم و هم تحصيل ميكنم، در نتيجه فعلاً وقت حضور همزمان در هر دو بخش را ندارم و تا زماني كه تحصيلم تمام نشده اين مشكل را دارم. اگر روزي تحصيلاتم تمام بشود و وقت داشته باشم به اميد خدا من هم راه زهرا نعمتي را خواهم رفت و در هر دو بخش معلولان و سالمها شركت خواهم كرد.
در خصوص كسب سهميه پارالمپيك ريو بگو. اين دومين پارالمپيكي خواهد بود كه در آن شركت ميكني و البته جواز صعود به آن را هم خيلي زود دريافت كردي!
در مسابقات قهرماني جهان در آلمان طلاي انفرادي و نقره تيمي را كسب كردم و سهميه پارالمپيك گرفتم. اين مسابقات هر چهار سال يك بار برگزار ميشود و نفر اول آن ميتواند سهميه المپيك را كسب كند كه من موفق شدم به عنوان نفر اول اين رقابتها به سهميه المپيك دست پيدا كنم. البته در تپانچه بادي 10 متر سهميه گرفتم و حالا به دنبال گرفتن سهميه تپانچه خفيف 50 متر هستم.
اين موفقيتها در حالي كسب شده كه شرايط تمريني ساره جوانمردي اصلاً جالب نيست. مثلاً اينكه با شش جلسه تمرين راهي اينچئون شدي ! فكر نميكني اگر اين تمرينات منظم پيگيري شود نتايج بهتري به دنبال خواهد داشت؟
دقيقاً همينطور است. ما با يكسري مشكلات مواجه هستيم، مثلاً در شيراز سالني براي تمرين 50 متر نيست و فقط در تهران چنين سالني وجود دارد و اين مشكل بزرگي است. البته قولهايي دادهاند براي رفع اين مشكل در شيراز كه هنوز محقق نشده است. براي اينچئون شش جلسه يك ساعته تمرين داشتيم كه من چند جلسه فقط به مربي نگاه ميكردم تا هر چه ميگويد را كاملاً بگيرم. اما توانستم به لطف خدا در كره موفق شوم. آن هم در شرايط سختي كه در آنجا داشتيم. شايد باور نكنيد اما سالن تيراندازي به قدري سرد بود كه هر چه لباس ميپوشيديم جوابگو نبود. روز تمرين، همه مربيان پشت من ايستاده بودند و با تعجب به مانيتورم نگاه ميكردند و ميگفتند چطور وقتي نميتواني به راحتي در اين سرما و باران ماشه را بچكاني به اين خوبي تير ميزني. هر چند اين نتيجه تلاش همه از جمله مربيان و مهمتر از همه لطف خدا بود، اما ميگويم وقتي با شش جلسه تمرين اين اتفاق ميافتد با چند جلسه تمرين بيشتر ميتوان به نتيجهاي به مراتب بهتر دست يافت يا حداقل با اعتماد به نفسي بهتر راهي مسابقات شد. الان من بعد از مسابقات اينچئون ديگر نتوانستم تمرين كنم در حاليكه در مسابقات پيش رو كه در كرواسي برگزار خواهد شد بايد بهتر از اينچئون يا در همان حد و اندازه ظاهر شوم به همين دليل از مسئولان خواستم دو جلسه بيشتر تمرين كنم تا آماده باشم.
البته نبايد فراموش كرد كه با توجه به عنوانها و مدالهايي كه كسب كردهايد، حالا انتظارات هم از شما به مراتب بالاتر از قبل است.
بله و همين كار را سختتر ميكند. چراكه بايد جوابگوي انتظارات مردم باشم اما وقتي شرايط مهيا نباشد چطور؟ نميگويم مسئولان تلاش نميكنند، نه قصد ندارم زحمات آنها را ناديده بگيرم اما ما با يكسري مسائل و مشكلاتي دست به گريبان هستيم كه نميتوان آن را ناديده گرفت. من البته تمام تلاش خودم را ميكنم اما نميخواهم خدايي نكرده به دليل مشكلات نتوانم موفق عمل كنم و گفته شود كه مدال و ركورد قبلي هم شانسي بوده است. چراكه واقعاً اين طور نيست اما شرايط به رغم تلاش مسئولان خيلي مساعد نيست !
انتظارات مردم و مسئولان كه مشخص است بعد از موفقيتهاي اخير تا چه اندازه بالا رفته، به طوريكه كسي حتي تصورش را هم نميكند از مسابقهاي بدون مدال برگردي وقتي از اولين پارالمپيك برنز گرفتي و تا كنون از هيچ يك از 13- 12مسابقه برون مرزي كه داشتي بدون مدال برنگشتهاي، اما انتظارات خودت از ساره جوانمردي چقدر بالا رفته است؟
انتظارم از خود در حد توانم است. من تمام تلاشم را ميكنم اما هرگز انتظارات خارقالعاده از خودم ندارم. شايد خيليها آرماني فكر كنند و بگويند به بالا بالاها ميانديشند تا به نتيجهاي در خور توجه دست يابند اما من واقعيتها را مينگرم آن هم منطقي. به نظرم بدترين چيز براي يك ورزشكار اين است كه انتظاراتش از خودش فراتر از آن چيزي كه توانش را دارد باشد و من اين طور نيستم.
چند هفته قبل از مسابقات تركيه بازگشتيد و در اين رقابتها هم طلا كسب كرديد. اين سومين مسابقهاي بود كه از سال 2010 در تركيه برگزار كردهايد.
بله، سال 2010 رقبا شناخت خيلي خوبي روي من نداشتند و توانستم راحت كار كنم اما سال 2012 در دومين حضور در مسابقات جهاني تركيه به دليل شناختي كه روي پيشينهام از سال 2010 وجود داشت اتفاقاتي رقم خورد كه باعث شد طلاي اين رقابتها را با ناداوري از دست داده و نقره بگيرم اما مسابقات 2015 خيلي خوب بود، سطح آن نيز به مراتب بالاتر از مسابقات قبل بود. خصوصاً كه همه آماده بودند خود را براي مسابقات كرواسي محك بزنند. در تركيه آن هم در سالني كه شرايط چندان مناسبي نه از لحاظ كفپوش و نه نور داشت كسي انتظار نداشت بتوانم موفق شوم اما توانستم قهرمان شده و با دست پر به كشور بازگردم در حاليكه اگر شرايط سالن محل برگزاري مسابقات بهتر بود ركورد خودم را ميزدم و آن را ارتقا ميبخشيدم.
تا كنون ساره جوانمردي از همه مسابقاتي كه در آن شركت داشته سربلند بيرون آمده، با اين اوصاف و با توجه به اينكه حالا تجربياتش از پارالمپيك لندن به مراتب بيشتر شده ميتوان اميدوار بود تا در ريو طلا بگيرد؟
در مورد رنگ مدال يا حتي خود آن نميتوانم حرفي بزنم و قولي بدهم اما اين را ميگويم كه تمام تلاشم را ميكنم تا پرچم كشورم در بين سه پرچم اول بالا برود و سرود ملي ايران عزيزمان در برزيل خوانده شود. من با اين نيت تير مياندازم اما پيشاپيش نميتوانم قولي بدهم كه مبادا فردا شرمنده روي مردم عزيز كشورم شوم.
در موردت حضورت به عنوان يك بانوي محجبه و مسلمان ايراني در مسابقات بگو. آيا تيراندازي با اين پوشش براي رقبايت سؤالبرانگيز نيست؟
خب در اولين اعزام برون مرزي كه داشتيم خيليها با تعجب نگاه ميكردند. خصوصاً كه مربي ما حجاب برتر داشت و چادر او براي حاضران تعجب برانگيز بود و فكر نميكردند كه من بتوانم با اين شرايط تيراندازي كنم. اما خيلي زود متوجه شدند كه اين حجاب مانعي نيست. در واقع چون ما از ابتدا با اين پوشش بزرگ شدهايم خيلي خوب ميتوانيم با آن كنار بياييم. نميخواهم بگويم مشكل نيست، نه! اتفاقاً گاهي كار را خيلي هم سخت ميكند. در گرما وقتي بايد حجابت را كاملاً رعايت كني در كارت تأثير ميگذارد اما من بر اين باور هستم كه خدا هميشه براي ما، يك پوئن مثبت قائل است و شايد صبر و شكيبايي كه داريم همين پوئن مثبت باشد. اما بعد از مسابقه اول ديگر كم كم براي بقيه جا افتاد و ديگر پوششي كه دارم براي كسي عجيب نيست. ضمن اينكه ما ياد گرفتهايم كه به رفتارها، عقايد و فرهنگهاي هم احترام بگذاريم. وقتي من به شخصي كه در كنارم با لباسي آزاد ايستاده و تيراندازي ميكند متعجب نگاه نميكنم و به او احترام ميگذارم اين احترام متقابلاً براي من هم خرج ميشود و افتخار ميكنم به عنوان يك بانوي مسلمان ايراني با حجاب مسابقه ميدهم و روي سكو ميروم و باعث بالا رفتن پرچم كشورم در بين سه پرچم اول مسابقات ميشوم.
موفقيتهاي زيادي كسب كرديد اما مشكلات زيادي را هم تجربه كردهايد، با توجه به اين مسئله ميخواهم بدانم ساره جوانمردي كه با ورزش و روحيه مضاعفي كه از آن گرفت نشان داد معلوليت برايش محدوديت نيست و حالا به عنوان يك ورزشكار موفق هم كار ميكند و هم تحصيل و با معدل 19 و خردهاي جزو نخبههاي دانشگاه است آيا سلاح به دست فرزندش ميدهد تا راه او را ادامه دهد؟
نه! اگر بخواهد به ورزش براي سلامتي نگاه كند مشكلي نيست اما من او را به سمت ورزش حرفهاي سوق نميدهم. چون به عنوان يك مادر دلم نميآيد سختي بكشد. سختيهاي اين راه آنقدر زياد است كه ابتداي كار بايد كفش آهنين به پا كرد. اما اگر خودش بخواهد و قدم در اين راه بگذارد حرفي نميتوانم بزنم اما خودم، سلاح به دست فرزندم نميدهم.
فكر ميكنيد چه چيزي باعث موفقيت بيشتر ساره جوانمردي يا امثال او ميشود؟
دوري از حاشيهها. حاشيههايي كه البته اغلب آن را خودمان به وجود ميآوريم. اگر بيدليل مغرور نشويم و دست از بخل و حسد برداريم و دوستانه به يكديگر و موفقيتهاي هم نگاه كنيم باور كنيد بسيار موفقتر خواهيم شد.
ارسال نظر