به گزارش پارس به نقل از مهر ، موافقان کی روش را باید به سه دسته تقسیم کرد؛ دسته اول، آنهایی هستند که کی روش را به واسطه کارنامه اش و مقبولیت بین المللی اش دوست دارند آنهم بدون توجه به کارنامه غیر فوق العاده اش در ایران، دسته دوم مردمی هستند که از ترس حضور مربی داخلی به جای کی روش او را تایید می کنند و دسته سوم مردمی هستند که شخصیت خود کی روش، قدرت فرماندهی و البته شخصیت برونگرای وی را دوست دارند.

با احترام به هر سه دسته از موافقان کی‌روش و البته با احترام به مخالفان او پرسش‌هایی از کی‌روش در این آخرین روزهای مربیگری وی داریم که پاسخ به این پرسش‌ها می‌تواند قضاوتها را صحیح تر و به واقعیت نزدیکتر کند.

پرسش اول این است:

در کدام قانون حرفه ای دنیا سرمربی، سرپرست «مدیر تیم» انتخاب می کند که کی روش چنین می کرد و هوشنگ مقدس را به عنوان سرپرست تیم منصوب می کرد؟ آیا این حرفه‌ای بود؟ آیا منچستریونایتد هم اجازه چنین اقدامی را حتی به فرگوسن یا سرمربیانش در هر مقطعی می دهد؟ اصالتا معیار انتخاب سرپرست تیم از دید کی‌روش چه بود که منتخبین فدراسیون و پیشکسوت‌های فوتبال ایران را نمی پذیرفت؟ آیا مورد مشکوک یا مسائل خاصی در جریان بود که سرپرست منتسب به فدراسیون نباید آن موارد را رصد می‌کرد؟

پرسش دوم این است:

چرا و با کدام معیار آفریقای جنوبی تقریبا برای اردوی آماده‌سازی تمامی تورنمنت‌های بین المللی برای بدنسازی و هماهنگی تیم انتخاب شد حتی در روزهایی که بیماری خطرناک ابولا در این کشور شیوع پیدا کرده بود و مدام اخبار پزشکی نا امیدکننده‌ای از این کشور به گوش می‌رسید؟ آیا در پهنه گیتی هیچ اردوگاه دیگری وجود نداشت که تیم ملی ایران بتواند در آن اردو بزند؟ این اردو شاید برای برزیل از منظر آب و هوا و موقعیت جغرافیایی مورد تایید باشد اما آیا برای همه موارد قابل قبول است؟

پرسش سوم این است:

چرا کی روش هیچ مربی داخلی را در کنار خود نگه نداشت؟ از امید نمازی گرفته تا علی کریمی و مجید صالح. با همگی طوری رفتار کرد که آنها بروند و پشت سر خودشان را هم نگاه نکردند؟ حتما باید تنها در بخش آنالیز «خیلی دورتر از سرمربی» مربی در کنار دست خود نگه می داشت؟

پرسش چهارم:

کی روش که ایران را دوست داشت، چرا اصرار کرد با وجود قوانین داخلی پولادی «سرباز فراری» در تیم ملی در سفر به استرالیا باشد و نهایتا هم از همین نقطه ضربه خوردیم؟