به گزارش پارس به نقل از روزنامه نود، چهارشنبه هفته پیش محمد مایلی کهن لباس رفتگری به تن کرد و به استادیوم انزلی رفت تا مسابقه ملوان بندرانزلی – استقلال را از نزدیک ببیند و البته جدا از این حرکت بسیار شایسته به چند عکاس هم کمک کرد تا از سد ماموران بگذرند و از او عکس بگیرند!

مایلی کهن انسان فوق العاده با هوشی است و به مصداق ضرب المثل تا « ف» را بگیره می ره یک راست « فرحزاد» تا کلمه رفتگر از دهان علی دایی بیرون آمد، یک راست به فرحزاد قصه ما یعنی همان ورزشگاه تختی بندرانزلی رفت تا بار دیگر سوژه رسانه ها بشود، البته در فصل بیکاری، مردی که معمولا در فصول بی تیمی و بیکاری زیاد دست به این کارها می زند.

پوشیدن لباس اقشار ضعیف و آسیب پذیر جامعه و همدردی با آنها خیلی خوب است اما اول باید دید افراد در نیات خود چقدر صاف هستند و مهم تر از همه متخلص شدن به اخلاق آن قشر و صنف است نه ملبس شدن به آن، که در این صورت نه یک قدم بلکه صدها گام جلو رفته ای.

پرواضح است که من، مایلی کهن و امثال من که غرق در رفاه هستیم هیچ گاه توانایی درک و لمس سختی ها و محرومیت های یک رفتگر را نداریم یعنی حداقل از نظر ظاهر زندگی هم نمی توانیم زندگی آنها را درک کنیم اما از نظر باطنی چی؟

من خودم تجربه زندگی و همسایگی با چند رفتگر در جنوب شهر را دارم، آنها از نظر اخلاقی جزو خاضع ترین، خاشع ترین، با گذشت ترین، کم ادعاترین و مظلوم ترین اقشار جامعه هستند و اینقدر بر نفس خود چیره گشته اند که حاضرند دست به زباله ها و واپس مانده های مردم بزنند و در میان آن همه آشغال و گند و کثافت و بوی بد کار که چه عرض کنم زندگی کنند چرا که شاید بیشترین لحظات عمرشان در همان محل کارشان سپری می شود تا در خانه، اما آیا این نفس غره ما اجازه این کار را به ما می دهد؟

آیا این نفس خیره سر ما، به ما اجازه می دهد در مقابل تیکه ها و بی احترامی ها و بعضا توهین های بعضی از افراد جامعه به رفتگران زحتمکش که فقط می ایستند و سکوت می کنند و نگاهت می کنند، ما هم اینچنین باشیم و در مقابل توهین ها و طعنه ها و کنایه های دیگران خشم و کینه خود را فرو بخوریم؟ رفتگران هیچ گاه با کلام و عضله زبان خود دیگران را نرنجانده اند اما آیا من و مایلی کهن هم در لباس رفتار و نه در لباس و پوشش ظاهری این گونه بوده ایم؟

مایلی کهن در مصاحبه هایش فردوسی پور را شومن، قلعه نویی را شعبان بی مخ، کوتوله، نوچه پرور، گنده باقالی، گروهبان قندلی و عوام فریب، مقداد نجف نژاد را بی مقدار نجف نژاد، علی دایی را آقای خاله، اسطوره پول پرستی، فروشنده اجناس بنجل به مردم و خصوصا به مراکز دولتی آن هم با نرخ های چند برابر، حبیب کاشانی را مرد هزار چهره و مرفه بی درد که سرش را مثل کبک زیر برف فرو برده، فیروز کریمی را دلقک، مهدی تاج را آدم دو رو و ریا کار و… خطاب می کند اما آیا واقعا مردم، دوستان، همسایگان و همکاران یک رفتگر هم اینقدر در معرض آماج حملات لفظی و کلامی او هستند و از زبان او در آزارند؟

رفتگران هیچ گاه با زبانشان دیگران را نمی زنند، رفتگران آستانه تحمل بالایی دارند اما آیا من و محمد مایلی کهن هم چنین آستانه ای داریم؟

همین چند ماه پیش محمد مایلی کهن به جرم نوشتن چند مقاله و یک مصاحبه از اصغر شرفی، نگارنده یعنی بنده را به ۹۱ روز زندان محکوم کرد و نام مرا در سیاهه سابقه داران قرارداد! می دانید چرا؟ چون سردبیر ما نوشته بود آقای مایلی کهن! مگر تو داروغه فوتبال هستی که به همه توهین می کنی!

به زعم محمد مایلی کهن کلمه داروغه یعنی پلیس، توهین است و او به دادگاه شکایت می برد و دادگاه نیز کلمه داروغه را توهین تلقی می کند!

دیگر مطلبی که مایلی کهن از آن رنجیده بود مصاحبه یکی از پیشکسوتان بود که گفته بود به مسجد رفتم تا احترام به پیشکسوتان را به مایلی کهن یاد بدهم و این جمله هم به زعم مایلی کهن توهین تلقی شده بود و البته دادگاه هم آن را وارد دانست! !

مایلی کهن مصاحبه ای کرده و اصغر شرفی را دائم الخمر خطاب کرده بود و اصغر شرفی هم جوابش را داد و مایلی کهن هم به خاطر مصاحبه اصغر شرفی از ما شکایت کرد و به خاطر همین جملات من یعنی کامران احمدپور به ۹۱ روز زندان محکوم شدم!

واقعا اگر قرار بود کسی از جملات و توهین های خود مایلی کهن شکایت کند این جملات و توهین ها چند قرن زندانی داشت؟ راستی آقای مایلی کهن! شما به جز شباهت لباس رفتگری، در اخلاق و باطن چقدر به خصوصیات اخلاقی رفتگران شباهت دارید، به سادگی آنها، به گذشت آنها، به بی ادعا بودن آنها، به صبر و متانت آنها؟

***

هر روز که پیامبر از آنجا رد می شد از بالای پشت بام شکمبه شتر و زباله روی سر حضرت می پاشید. ۳-۲ روزی از آن مرد خبری نبود و حضرت از اصحاب سراغ آن مرد یهودی را گرفت. خبر دادند مریض است. پیامبر با اصحاب به در منزل مرد یهودی مراجعه کرد مادرش و خودش وحشت زده شدند، گفتند پیامبر مسلمانان و یارانش برای جبران و تلافی به در خانه ما آمده اند اما وقتی که فهمیدند برای عیادت بیمار آمده اند، جوان یهودی شرمنده شد، به دست و پای پیامبر افتاد و اسلام آورد، این است الگوی واقعی مسلمانان و هر که به اخلاق او نزدیک تر است مسلمان تر.

دوستان را کجا کنی محروم

تو که با دشمنان نظر داری