اخراج دایی هم دوای این درد نیست
ویروس تغییرات ول کن تن نحیف و آفت زده پرسپولیس نبود و نیست. همه مشکل را در" بی پولی" می دیدند اما این تیم با پورشه هم به جایی نرسید.
به گزارش پارس به نقل از جام، شبیه یک دفتر صد برگ است که پنجاه تا کاربن لا به لایش کار گذاشته باشند. خط اول را که نوشتی تا صفحه صدم همان یک خط حک می شود. جمله اول صفحه نخست پرسپولیس را خوب ننوشتند. خوب ننوشتند که حالا هر چه ورق می زنی و از آن ابتدای نحس فرار می کنی باز هم آن را می بینی و آن جلوتر چیزی منتظرت نیست جز نوشته ای که از آن می گریزی.
آخرین بار لیگ هفتم بود. لیگ را خوب شروع کردند اما در میانه های راه امپراتور وقت، کم آورد. چهار تا از استقلال اهواز خدا بیامرز خورد و دوستان نزدیک حبیب کاشانی که یکی از آنان یکی از روزنامه نگاران معروف بود حلقه اش کردند و به او گفتند حالا وقت تعویض مربی است. قطبی را بیرون بیانداز و ادامه کار را به حمید استیلی بده. چه شد که حاج حبیب خام آن حرف ها نشد مشخص نیست. شاید قطبی خوش شانس بود که بر خلاف این روزهای علی دایی خیلی سریع تیمش را نجات داد. آخرین بار همان لیگ هفتم بود. بازی های انتهایی فصل همه با پیروزی توام شد و حتی روزی که برق شیراز با یاوری توانست پرسپولیس را در تهران متوقف کند باز هم همه ایمان داشتند که این تیم قهرمان می شود. نه اینکه فوتبال شان زیبا باشد اما یک جورهایی مطمئن بودند. آخرین بار همان لیگ هفتم بود دقیقه ۹۶ و آن ضربه سر معروف که شد مهمترین گل تاریخ باشگاه قرمزها. شش سال از ان روز می گذرد و اینک صفحات کاربن زده پرسپولیس حرف تازه ای برای گفتن ندارند.
همان حبیب کاشانی که به واسطه پشتیبانی از قطبی آخرین قهرمانی لیگ برتر را به ارمغان آورد دوسال بعد تخم لق تغییرات بی موقع را کاشت و حالا آن نهال برای خودش درختی شده که به دایی هم رحم نمی کند. لیگ نهم بود که پرسپولیس با کرانچار در رده سوم و چهارم جدول پرسه می زد و هنوز هم شانس قهرمانی داشت اما مدیرعامل وقت پرسپولیس پس از تساوی این تیم در قم مقابل صبا در جمله ای تاریخی گفت قفل ما دیگر با کلید این کروات باز نمی شود. با این تز بی مایه پرسپولیس، یکی از بهترین مربیان خارجی حاضر در تاریخ لیگ برتر را از دست داد. علی دایی آمد و دو فصل تمام نتوانست در لیگ جامی را صید کند اما دو جام حذفی را اورد که به واسطه ان دو جام، هواداران وقتی رویانان دایی را بازگرداند چیزی نگفتند. دایی که در پایان لیگ دهم رفت عمر مربیگری در پرسپولیس به نیم فصل رسید. استیلی، دنیزلی، مانوئل و یحیی. چهار مرد برای دو فصل. ویروس تغییرات ول کن تن نحیف و آفت زده پرسپولیس نبود و نیست. همه مشکل را در" بی پولی" می دیدند اما این تیم با پورشه هم به جایی نرسید. نه در بی پولی جامی کاسب بودند و نه وقتی با بودجه پنهان و پیدای رویانیان در آغاز لیگ دوازدهم بازار را قبضه کردند.
نگاه واقع بینانه به قضیه
خرافات را باید کنار گذاشت؛نه آهی در میان است و نه نفرینی. اگر حبیب کاشانی در لیگ نهم به کرانچار اعتماد می کرد اگر پرسپولیس لیگ دهم را با این کروات اغاز می کرد شاید امروز وضعیت به گونه دیگری بود. شاید که نه قطعا سرنوشت پرسپولیس عوض می شد نشان به نشان این روزهای سپاهان. تیمی که با وجود شروع نا امید کننده اش حالا از خاکستر برخاسته و از شانس های قهرمانی به حساب می آید. در این سو پرسپولیس در سالی که امید می رفت طلسم بی عنوانی را بشکند در فاصله شش هفته مانده به پایان کار، کارش را" تقریبا" تمام شده می بیند. جام حذفی در کارون غرق شده و برای قهرمانی در لیگ برتر باید منتظر" سوپر اتفاق" بنشینند. گیریم که بی مهره ای استقلال نقس ابی ها را برید اما سپاهان اوج گرفته و فولاد و نفت چه می شوند؟ پس منطقی آن است که قرمزها سطع توقع شان را تقلیل دهند. گرفتن سهمیه در چنین وضعیتی برای آنان باید نخستین اولویت باشد. اگر با این متد پیش رفتند شاید" باب معجزه" هم باز شد و دایی با پشت سر گذاشتن سه باخت از ۵ مسابقه، تیمش را ناباورانه قهرمان کرد. اما اگر این تیم قهرمان نشد، اگر حتی سهمیه آسیا را هم نگرفت باید این بار مسیر درست را انتخاب کنند. تغییرات هیج سودی برای آنان ندارد. همانطور که رویانیان اشتباه کرد و یحیی را برکنار کرد. تاریخ می گوید اگر دایی را هم در ابتدای لیگ چهاردهم برکنار کنند با هر بازیکنی، با هر بودجه ای با هر مدیری، این تیم توان عبور از دوره گذار را به سلامت ندارد. شش سال ازگار است که اسیر این دوره های گذار شده اند. اگر رویانیان کمی فوتبالی تر بود هرگز گلمحمدی را برکنار نمی کرد و حالا که دایی آمده دست کم باید دو فصل بماند و کارش را تمام کند؛ یا سرانجام با پرسپولیس دستش به جام زرین لیگ می رسد و یا اینکه این بار می رود برای همیشه.
عواقب کنار گذاشتن دایی
نخستین خروجی برکناری دایی در ابتدای لیگ چهاردهم مصادف است با جدایی خیلی از بازیکنانی که تنها به واسطه نام دایی به این تیم آمدند. پرسپولیس نه پول راضی نگه داشتن انان را دارد و نه مربی گم شده ای که با بازگرداندنش بتواند ستاره ها را مجاب به ماندن کند. این تیم خسته از تغییرات پی در پی است. این تیم نه چریک دارد که بی هیچ منتی سر مقابل توپ دشمن بگذارد و نه عاشق که با بی پولی اش بسازد. این تیم تشکیل شده از ستاره هایی از جنس سید جلال و صادقیان. که اولی می گوید یا پولم را بدهید یا در این دوره سخت من می روم و شما بمانید و مصیبت تان و دومی صریحا اعتراف می کند برایش پول اهمیت دارد نه مجتبی محرمی شدن. پس بهتر است پرسپولیس کاربن ها را از لای صفحاتش بیرون بکشد و در صفحه جدید حرف تازه ای بنویسد.
ارسال نظر