به گزارش پارس به نقل از خبرآنلاین، گفتگو با داور قدیمی فوتبال کشورمان در آستانه دربی پایتخت خالی از لطف نیست. بهلولی جزو معدود داورانی است که دربی را قضاوت کرده و در سال ۱۳۶۶ بیست و هشتمین بازی شهرآورد را سوت زده است. در خصوص مسائل مختلف فوتبال با او هم صحبت شدیم. این گفت وگو را بخوانید:

* این روزها مشغول چه کاری هستید؟ دوران بازنشستگی خوش می گذرد؟

ما که دیگر کاری با فدراسیون فوتبال نداریم. هر روز به بنگاه معاملات ملکی یکی از دوستانم می رویم و دور هم جمع می شویم و درباره فوتبال و داوری حرف می زنیم. به هر حال خوش می گذرد.

* چرا کار نظارت انجام نمی دهید و در بازی های لیگ حضور ندارید؟

ما یک زمانی حسین عسگری را به عنوان کمک داور هم با خودمان جایی نمی بردیم حالا منت او را بکشیم که به ما نظارت بدهد؟ او کنار زمین می ایستاد و به ما نگاه می کرد حالا من هرگز از او نمی خواهم مرا ناظر داوری بگذارد. دوست ندارم کسی سرم منت بگذارد، آن هم نظارتی که پشت سرش هزاران حرف و حدیث پیش می آید. اوضاع و احوال فوتبال ما اینگونه است دیگر!

* حکم کمیته انضباطی درباره محسن قهرمانی را خواندید؟

بله؛ من از قبل هم گفته بودم تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها! حتماً قهرمانی کاری کرده که این بلاها سرش آمده است. من قهرمانی را از خیلی وقت ها پیش می شناسم، زمانی که حتی داور هم نبود. او از لحاظ روحی به درد داوری نمی خورد ولی به هر حال داور شد!

* به نظر شما داوری که تخلف کرده باید با چه حکمی روبه رو می شد؟

من دقیقاً نمی دانم قهرمانی چه کار کرده و فقط در رسانه ها و حکم کمیته انضباطی خوانده ام اما به صورت کلی داوری که تخلف کرده باید برای همیشه محروم شود.

* شما برنامه ۹۰ دوشنبه شب را تماشا کردید؟

کامل نه ولی اگر هم نکته ای بود، دوستان به من انتقال دادند. من نمی دانم این آقای افشاریان با ۱۰۰ کیلو وزن چطور می گوید من اگر بودم فلان صحنه را پنالتی می گرفتم یا نمی گرفتم؟ درباره گل دوم فولاد به پرسپولیس من معتقدم وقتی یک ماشین از کنار ما رد می شود، سریعاً خودمان را جمع و جور می کنیم و دستمان را می بندیم که تصادف نکنیم؛ خب، بازیکن فولاد هم حتی اگر نیتی برای هند کردن نداشته باشد، وقتی دستش شرایط طبیعی نداشته، پس هند کرده است. من هم می گویم گل دوم فولاد به پرسپولیس مشکل داشت. درباره عادل فردوسی پور هم باید بگویم او زمانی که من معلم بودم، یکی از شاگردان نابغه من بود.

* شما چه سالی از داوری خداحافظی کردید؟

من ابتدا بازیکن بودم و از ۵۲-۱۳۵۰ وارد داوری شدم و در بازی های تخت جمشید سوت زدم. شاید باور نکنید من از ۶ سالگی وارد فوتبال شدم و تا الان زندگی ام با فوتبال سپری شده است.

* پایان دوران داوری شما در کدام بازی بود؟

بازی پرسپولیس و ملوان بود، حتی یک دسته گل خشک و خالی هم به ما ندادند. محمود خوشخوان آمد و یک دسته گل انداخت دور گردنم و هلم داد بیرون و گفت خوش آمدی. انگار دوستان از خدایشان بود من از داوری بروم!

* چرا آن زمان می گفتند شما پرسپولیسی هستید؟

بله، خیلی ها این را می گفتند. تا وارد استادیوم می شدم، می گفتند یار دوازدهم پرسپولیس آمد در حالی که قبلاً هم به خبرورزشی گفتم این ادعا واهی بود. آخر چطور می شود منی که بازیکن تاج تبریز بودم و حتی با پیراهن تاج از دنیای فوتبال خداحافظی کردم، بتوانم پرسپولیسی باشم؟ این ادعا صحت نداشت.

* شما بازیکن تاج بودید؟ یعنی استقلالی هستید؟

من نگفتم استقلالی هستم، گفتم بازیکن تاج بودم و سال ۱۳۴۷ با پیراهن این تیم از فوتبال خداحافظی کردم.

* درباره دربی بیست و هشتم که شما قضاوت کردید، برایمان بگویید.

سال ۶۶ بود، می گفتند من پرسپولیسی هستم اما این درست نبود. خدا شاهد است که دروغ نمی گویم. من پرسپولیسی نبودم، استقلالی هم نبودم. دقیقه ۷ یا ۸ بازی بود که حاجیلو با خطا فرشاد پیوس را داخل محوطه جریمه سرنگون کرد. من اگر پرسپولیسی بودم، سریعاً نقطه پنالتی را نشان می دادم اما این کار را نکردم. چون اوایل بازی بود و تماشاگر زیادی به ورزشگاه آمده بود، من صلاح دانستم که همان ابتدای کار پنالتی نگیرم. اگر حالا فیلم آن بازی را بگذارید و شما هم به این نتیجه برسید که روی پرسپولیسی ها پنالتی شده است، من خودم را مدیون پروین و پیوس خواهم دانست چون پنالتی نگرفتم.

* چرا اینقدر پروین را دوست دارید؟

نه تنها پروین، بلکه عاشق مرحوم حجازی هم بودم. این دو هرگز در فوتبال ما تکرار نمی شوند، همان طور که مرحوم دهداری ها دیگر تکرار نخواهند شد. پروین و حجازی در طول دوران بازیگری و قضاوتم واقعاً شخصیت و بزرگی خاصی را از خود نشان می دادند. آیا شما به یاد دارید پروین در طول دوران مربیگری خود حتی یک بار کنار خط آمده باشد؟

* یک خاطره جالب از دوران فوتبال خودتان برایمان بگویید.

خب من عشق فوتبال بودم. یادم می آید جوان بودم و دوست داشتم بازی های بزرگ فوتبال ایران را از نزدیک ببینم. تیم ملی با واشاش مجارستان بازی داشت. با یک اتوبوس دماغ جلو! که گاو و گوسفند جابه جا می کرد، ۲۵ ریال دادم و خودم را رساندم تهران آن هم با کلی التماس. رفته بودم مسافرخانه، نصف شب می خواستم بروم دستشویی که ناگهان دیدم کلی برف آمده است. گریه ام گرفت. با خودم گفتم این همه کوبیدم و از تبریز با هزار بدبختی آمدم تهران، حالا بازی لغو خواهد شد. حالا بماند که با تدابیری که اندیشیده شد، بازی برگزار گردید و تیم ملی هم با ۵ گل شکست خورد.

* یک سؤال خصوصی، البته اگر می خواهید جواب ندهید؛ آیا در زمان شما به داوران پیشنهاد رشوه هم داده می شد؟

من اهل این کارها نبودم. یادم می آید یک فولکس قورباغه ای داشتم، قرار بود بروم خرمشهر یک بازی را سوت بزنم. با همین ماشین رفتم خرمشهر، همان طور که حتی بارها آبادان هم می رفتم. رئیس باشگاه خرمشهری فردی بود که نمایندگی تویوتا را در اختیار داشت. به من پیشنهاد دادند یک تویوتای صفر کیلومتر بدهند که قبول نکردم. حتی بحث بود که از دم قسط پولش را پرداخت کنم اما نکردم. حالا بماند که خیلی ها گرفتند و…