مبهم بودن «بازیگوش» خواننده را ترغیب به خواندنش میکند
موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس «بازیگوش» را در سهشنبههای کتاب مورد نقد و بررسی قرار داد.
رمان «بازیگوش» نوشته شهریار عباسی جریان زندگی زن و مردی را در میانه دهه چهل تا دهه شصت در یک قهوهخانه بینراهی روایت میکند.
سهشنبههای کتاب در این جلسه با حضور طلا نژادحسن منتقد ادبی به نقد بررسی رمان «بازیگوش» پرداخت.
او در ابتدای جلسه با نگاهی کلی به رمان «بازیگوش» ورودی داستان را از نقاط قوت این مجموعه قلمداد کرد و گفت: ورودی داستان مثل دروازه یک خانه است که خواننده را ترغیب میکند ادامه داستان را بخواند، ورودی این داستان در اوج است زیرا با یک قتل روبهرو هستیم که دلیل آن برای خواننده مبهم است واین نقطهقوت رمان «بازیگوش» محسوب میشود.
این منتقد ادبی با پرداختن به شخصیتهای داستان ادامه داد: در این رمان شخصیتها خیلی خوب در جای خود نشستهاند و دیالوگها با زبان معیار همخوانی دارد، این زیرکی و تردستی نویسنده است که به سراغ لحن نرفته، زیرا لحن در داستاننویسی بسیار مشکلتر از هر چیزی است، ولی نوعی ناپختگی در شخصیت این رمان وجود دارد که در یکی از شخصیتهای اصلی داستان به خوبی احساس میشود.
در ادامه جلسه شهریار عباسی نویسنده رمان «بازیگوش» گفت: در مورد پرداخت شخصیتها باید توضیح دهم که در مقطعی پیش از «انقلاباسلامی» و در مقطع بخش دیگر کتاب مسئله «جنگ» به تصویر کشیده شده است و در توضیح این نقد که چرا به برخی از شخصیتهای داستان نپرداختهام، باید بگویم زیرا تجربه من در مورد آدمهای عادی که وارد عرصه سیاسی میشوند ناپختگی آن افراد بود. زیرا در دوران قبل از انقلاب بیشتر اینگونه بود. از سوی دیگر در رمان دو شخصیت محوری وجود دارد در حقیقت پرداختن بیش از این به شخصیتهای دیگر داستان خواننده را به سمت آنجایی میبرد که مدنظر نویسنده نیست در حقیقت شخصیت اصلی نباید تحتتاثیر دیگر شخصیتها قرار گیرد.
عباسی در آخر کار کتاب را در عرصه مطالعه با وجود دنیای مجازی بسیار سخت قلمداد کرد که باید با تولید رمانهای قوی به رقابت با دنیای مجازی رفت.
انتهای پیام/
ارسال نظر