محسن احمدی
دیالکتیک هنر و قدرت در ایران و آمریکا
محسن احمدی نوشت: نوجوان امروز به هیچ وجه نمیتواند قبول کند که روزی ارتش آمریکا با تمام توان برای جلوگیری از گسترش «کمونیسم» به ویتنام حمله کرد و در باتلاق مردابهای جنوب شرق آسیا فرو رفت.
برای نسل امروز بازگو کردن ایستادگی ساموراییهای ژاپنی در مقابل ایالات متحده شبیه افسانههای رستم به نظر میآید و هیچگاه قبول نمیکند که آمریکا از طریق هوایی و دریایی زمینگیر شده بود و بعد از شکست آلمان نازی بود که در آخر تنها با دو بمب اتم توانست امپراطور ساموراییهای را به زانو درآورد و «پیام» آن از طریق رادیو به مردم خود داد.
به نظر میرسد در طول تاریخ همواره پیوند قدرت و هنر موجب تثبیت حاکمیت بوده است. آنچه که موجب برجسته شدن حکومت های هخامنشیان و صفویه که یکی قبل از میلاد مسیح و دیگری بعد از اسلام بوده است پیوند این دو حکومت با هنر است که امروز از آن ها به عنوان دو حاکمیت شکوهمند نام برده میشود و استناد ما هم به آثار تاریخی آن عهد است درحالکیه مطالعه تاریخی به وضوح روشن میسازد چه پیش از اسلام و چه بعد از آن بودند حکومتهایی که از لحاظ قدرت سیاسی و نظامی مقبولتر باشند اما به علت ضعف فرهنگی یا حدم آثار فرهنگی آنان توسط سلسله های بعدی در میان مردم گمنامند.
آنچه که در قرن بیستم موجب ایجاد هژمونی آمریکا در دنیا شده است بیش از اینکه قدرت نظامی و دستاوردهای جنگی آن باشد، سینمای «هالیود» است. «هژمونی» که فیلسوف ایتالیایی آنتون گرامشی از آن صحبت می کرد در هالیود تجسد یافته است. جوان امروز به «راک» و «استاتهام» به مثابهی لشگری تک نفرهای مینگرد که هیچگاه و تحت هیچ شرایطی شکست نمیخورد و خواه ناخواه این رعب در ذهن ایجاد میشود که دشمن آمریکا محکوم به نابودی است. آمریکا توانسته با کمک ابزار هنری به نام «هالیود» بسط قدرت کند و هیمنهای سینمایی و نه واقعی برای خود بسازد . اما در واقع مثالهای اول گزارش و یا حتی نابودی حکومت داعش که اخرین تسلیحات نظامی آمریکا را در اختیار داشت و همچنین جنگهای نیابتی 33 روزه، 22 روزه، 11روزه و 8 روزه که در همه آنها به اعتراف کارشناسان و رسانه های غربی من جمله هاآرتض آمریکا در مقابله استراتژی ایران شکست خورده است.
با توجه آنچه گفته شد درباره اهمیت هنر و نسبت آن با قدرت آنچه شاهد آنیم این است که متاسفانه علیرغم تذکرهای مکرر رهبر انقلاب مسئولین امر نسبت به این موضوع بیتوجهاند. امروز سینما و فیلمهای تلوزیونی کمترین قرابت فکری را با انقلاب اسلامی داشته و غالبا بزمی و کم مایه هستند. البته این به معنی نادیده گرفتن کارهای خوب سینمای ایران نیست ولی واقعیت این است شاید در قبال یک اثر خوب و حرفهای با محتوا و مضمونی که قابل دفاع باشد بیش از 100 خروجی ضعیف و حتی مستهجن تولید میشود.
رهبر انقلاب سال 1385 که اوایل شکوفایی هسته ای ایران بود انتظار خود از سینما را اینچنین تشریح میکنند: «این کشور می خواهد حرکت بکند؛ ما این چیزهایی که حالا شما در زمینه فناوری هسته ای و پیشرفت های علمی می شنوید، اینها فقط بخشی از بسیارِ آن چیزی است که در کشور اتفاق افتاده. بحمداللَّه جوان و استعداد هم که زیاد داریم، ما احتیاج داریم به امید، به شوق، به کار، به اعتماد به نفس، به کم کردن تکیه بر بیگانگان - به فرهنگشان، به رفتارشان، به بخشنامه های فکری و فرهنگیشان- ما به اینها احتیاج داریم؛ به جوشیدن از درون، به استخراج گنجینه هایی که در میراث فرهنگی ما هست. این جوان اگر بخواهد این طور تربیت شود، به حضور شما در صحنه احتیاج دارد؛ یعنی شما باید وارد میدان بشوید تا این اتفاق بیفتد؛ من این را می گویم. من می گویم الان کلید دست شماست. من شأن سینما را این می دانم.
من می گویم امروز کلید پیشرفت این کشور، به میزان زیادی دست شماست؛ شما می توانید این نسل را یک نسل پیشرونده، امیدوار، پُرشوق، معتقد به خود و معتقد به ارزش های اسلامی و ملیِ خود بار بیاورید؛ و همین طور می توانید این نسل را شرمنده، پشیمان، زیر سؤال برنده افتخارات گذشته و زیر سؤال برنده افتخار انقلاب و دفاع مقدس بار بیاورید».
به وضوح ایشان کلید پیشرفت کشور را در دست سینما میدانند و به بیان دیگر معتقدند تجلی قدرت نظامی، علمی و فرهنگی کشور در سینما و هنر باید اتفاق بیافتد که به گوش مردم و جهانیان برسد. ایشان نارضایتی از این عملکرد را سال 96 در جمع دانشجویان به واضح بیان میکنند: «گاهی اوقات انسان احساس میکند دستگاههای مرکزی فکر و فرهنگ و سیاست و مانند اینها دچار اختلالند، دچار تعطیلند؛ واقعاً آدم گاهی اوقات احساس می کند. حالا مثلاً فرض بفرمایید این همه ما مسئله فرهنگی در کشور داریم، مسائل مهم که شاید من بتوانم 10 مسئله اصلیِ فرهنگی را بشمارم که اینها دچار مشکل است؛ فرض کنید مسئله سینما، یک مسئله مهم است، [یعنی] مسئله فرهنگی مهمّی است که سینمای کشور چه جوری اداره می شود. پیدا است که این دستگاه اختلال پیدا کرده که مسئله اصلی را از مسئله فرعی تشخیص نمی دهد و یک مسئله اصلاً بیاعتبارِ بیاهمّیّت فرعی را بهعنوان یک مسئله اصلی، درشت می کنند. وقتی اینجوری دستگاههای مرکزی اختلال دارند، آن وقت اینجا جای همان آتشبهاختیاری است که عرض کردم».
در واقع این ضعف تنها به سینما بر نمیگردد و در تئاتر نیز مشهود است. تئاترهای موزیکالی که در حال رواج هستند تماما با شوخیهای مستهجن و جنسی همراه شده و سعی به خنداندن و در واقع تلف کردن وقت مخاطب بدون دادن کوچکترین دیتای علمی و فرهنگی و متاسفتر که بعضا در رخدادهای سیاسی و اجتماعی این قشر مورد توجه و رفرنس قرار میگیرند.
در تئاتر ما شاهد آثار خوب و موثری همچون «رسول» و یا «تنهاتر از مسیح » بودیم که چندی قبل در بوستان نوروز تهران به نمایش درآمد که در مدت 10 شب با استقبال بیش از 40هزار نفر روبرو شد که این میزان استقبال خود یک رکورد محسوب میشود و در واقع مؤید این است اگر مسئولین فرهنگی توجه به آثار با محتوا و مضمون داشته باشند میتوان اثری تولید کرد که هم مخاطب داشته باشد و هم شاهد تاثیر سیاسی و فرهنگی مطلوب آن در جامعه بود.
در آستانه 40 سالگی انقلاب با بررسی عملکرد مسئولین فرهنگی کشور به وضوح میتوان دریافت که هیچگاه نگاه به فرهنگ نگاه ترویج و صدور انقلاب نبوده است و شاهراههای فرهنگی همواره تفکری سکولار داشتهاند که البته خوشبختانه در سالهای اخیر با ایجاد سازمان هنری و رسانهای اوج و همچنین شکلگیری جشنواره عمار آثار خوبی تولید و به نمایش گذاشته میشود که امید است این روند سیرصعودی داشته و شاهد نتایج آن در میان مردم جامعه باشیم.
ارسال نظر