خودخواهان بى منطق از دیدگاه قرآن
تفسیر آیات ۵۸-۵۹ سوره توبه را در ادامه میخوانید.
توبه به معنى بازگشتن از گناه و کار بد، و نام نهمین سوره قرآن مجید است. نام این سوره از آیه ۱۰۵ آن گرفته شده است. در این سوره داستان متخلّفین از جنگ تبوک آمده است. سوره توبه تنها سوره اى از قرآن است که بدون "بسم اللّه الرّحمن الرّحیم" آغاز مى شود. زیرا اعلان جنگ به مشرکان و برائت از آنان است. پاره اى از موضوعات این سوره عبارتند از: قطع رابطه با مشرکان، جهاد در راه خدا، ستایش مجاهدان راه خدا، لزوم تحصیل علم، و پرهیز از تراکم ثروت، داستان هجرت پیامبر (ص)، موضوع ماه هاى حرام، گرفتن جزیه از اقلّیت هاى مذهبى، سرنوشت منافقان و موضوع زکات. این سوره در مدینه نازل شده و ۱۲۹ آیه دارد.
برای این سوره ده نام ذکر کرده اند، ولی نام «توبه» به دلیل آیات فراوانی که در این باره سخن گفته است و نام برائت به خاطر آمدن در ابتدای سوره، مشهورتر است.
سوره توبه تنها سورهای است که با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز نشده است. درباره دلیل این امر از قول امام علی علیه السلام آمده است: «بسم الله الرحمن الرحیم برای امان دادن و رحمت است و سوره برائت برای دفع امان و جنگ نازل شده است» ۲ از این رو در ابتدای این سوره "بسم الله" نیامده است.
از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده: «هر کس سوره انفال و توبه را قرائت نماید، من شفاعت کننده و گواهی دهنده به سود او در روز قیامت هستم که او از نفاق مبرّا است و به تعداد همه مردان و زنان منافق در دنیا، ده حسنه به او عطا میشود و ده گناه از او پاک شده و ده درجه بر درجات او افزوده میشود و عرش و حاملان آن در ایام حضورش در دنیا، بر او درود میفرستند.»
امام صادق علیه السلام: «کسی که سوره انفال و توبه را در هر ماه قرائت کند، هرگز نفاق وارد قلب او نمیشود و از شیعیان امیرالمومنین علی علیه السلام خواهد بود.»
در تفسیر عیاشی پس از نقل این روایت اضافه کرده است: و روز قیامت بر سفرههای بهشتی همراه شیعیان امام علی علیه السلام روزی میخورد تا اینکه مردم از حساب فارغ شوند.
وَمِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ یَسْخَطُونَ ﴿۵۸﴾
و برخى از آنان در [تقسیم]صدقات بر تو خرده مى گیرند پس اگر از آن [اموال]به ایشان داده شود خشنود مى گردند و اگر از آن به ایشان داده نشود بناگاه به خشم مى آیند (۵۸)
وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَیُؤْتِینَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ رَاغِبُونَ ﴿۵۹﴾
و اگر آنان بدانچه خدا و پیامبرش به ایشان داده اند خشنود مى گشتند و مى گفتند خدا ما را بس است به زودى خدا و پیامبرش از کرم خود به ما مى دهند و ما به خدا مشتاقیم [قطعا براى آنان بهتر بود](۵۹)
شان نزول:
در تفسیر (در المنثور) از (صحیح بخارى) و (نسائى) و از گروهى دیگر چنین نقل شده که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) مشغول تقسیم اموالى (از غنائم یا مانند آن) بود که یکى از طائفه (بنى تمیم) به نام (ذو الخویصرة) فرا رسید صدا زد: اى رسولخدا! عدالت کن! پیامبر فرمود:: واى بر تو اگر من عدالت نکنم چه کسى عدالت خواهد کرد؟!، (عمر) صدا زد اى رسول خدا به من اجازه بده تا گردنش را بزنم پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) فرمود: او را به حال خود واگذار! او یارانى دارد که نماز و روزه خود را در برابر نماز و روزه آنها کوچک مى شمرید ولى با اینحال آنها از دین فرار مى کنند همانگونه که تیر از کمان!.
در این هنگام آیات فوق نازل شد و به اینگونه افراد اندرز داد.
تفسیر:خودخواهان بى منطق
در نخستین آیه فوق به یکى دیگر از حالات منافقان اشاره شده و آن اینکه آنها هرگز راضى به حق خود نیستند، و دائما انتظار دارند از اموال بیت المال و یا منافع عمومى هر چه بیشتر بهره ببرند، خواه مستحق باشند یا نه، دوستى و دشمنى آنها بر محور همین منافع دور مى زند، هر کس جیب آنها را پر کند از او راضى هستند و هر کس به خاطر رعایت عدالت حق دیگران را به آنها نبخشد از او ناراضى مى شوند.
حق و عدالت در قاموس آنها مفهومى ندارد، و اگر داشته باشد عادل کسى است که هر چه بیشتر به آنها بدهد و ظالم کسى است که حق دیگران را از آنان باز دارد! و به تعبیر دیگر آنها فاقد هر گونه شخصیت اجتماعى هستند و تنها داراى یک شخصیت فردى و در چهار چوبه منافع خویش مى باشند، و همه چیز را تنها از این زاویه مى نگرند!؛ لذا مى گوید: (بعضى از آنها در تقسیم صدقات به تو عیب مى گیرند) و مى گویند عدالت را رعایت نکردى (و منهم من یلمزک فى الصدقات).
اما در حقیقت چنین است که آنها به منافع خویش مى نگرند (اگر سهمى به آنها داده شود راضیند و خوشحال و تو را مجرى عدالت مى دانند هر چند استحقاق نداشته باشند) (فان اعطوا منها رضوا).
(اما اگر چیزى از آن به آنها داده نشود خشمگین مى شوند) و تو را متهم به بی عدالتى مى کنند (و ان لم یعطوا منها اذاهم یسخطون):
(ولى اگر آنها به حق خود راضى باشند و به آنچه خدا و پیامبرش در اختیار آنها گذارده رضایت دهند و بگویند همین براى ما کافى است و اگر هم نیاز بیشترى داریم خدا و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) از فضل خود به زودى به ما مى بخشند ما تنها رضاى او را مى طلبیم و از او مى خواهیم که ما را از اموال مردم بى نیاز سازد، اگر آنها چنین کنند به سود آنها است) (و لو انهم رضوا ما آتاهم الله و رسوله و قالوا حسبنا الله سیوتینا الله من فضله و رسوله انا الى الله راغبون).
آیا در جوامع اسلامى امروز چنین کسانى یافت نمى شوند؟
آیا همه مردم به حق مشروع خود قانعند؟ و هر کس تنها به مقدار حقش به آنها بدهد او را عدالت پیشه مى دانند؟
مسلما جواب این سؤ الها منفى است، با نهایت تاسف هنوز بسیارند کسانى که مقیاس سنجش حق و عدالت را منافع شخصى خویش مى پندارند، و به حقوق خویش قانع نیستند، و اگر کسى بخواهد همه را مخصوصا محرومان را به حق مشروعشان برساند داد و فریادشان بلند مى شود.
بنابر این لزومى ندارد براى شناخت منافقان صفحات تاریخ را ورق بزنیم یک نگاه به اطراف خود و حتى نگاهى به خودمان بکنیم مى توانیم وضع خود و دیگران را دریابیم.
پروردگارا! روح ایمان را در ما زنده کن! و فکر شیطانى و نفاق را در ما بمیران!
و به ما توفیق مرحمت فرما تا خود را آنچنان بسازیم که به حق خویشتن قانع باشیم! نه به دیگران اجحاف کنیم و نه عدالت را در غصب حقوق سایرین بدانیم.
همیشه خواهان عدالت باشیم و مجرى عدالت!
انتهای پیام/
ارسال نظر