تفسیر آیات ۵۰-۵۲
سوره توبه تنها سوره اى از قرآن است که بدون "بسم اللّه الرّحمن الرّحیم" آغاز مى شود.
توبه به معنى بازگشتن از گناه و کار بد، و نام نهمین سوره قرآن مجید است. نام این سوره از آیه ۱۰۵ آن گرفته شده است. در این سوره داستان متخلّفین از جنگ تبوک آمده است. سوره توبه تنها سوره اى از قرآن است که بدون "بسم اللّه الرّحمن الرّحیم" آغاز مى شود. زیرا اعلان جنگ به مشرکان و برائت از آنان است. پاره اى از موضوعات این سوره عبارتند از: قطع رابطه با مشرکان، جهاد در راه خدا، ستایش مجاهدان راه خدا، لزوم تحصیل علم، و پرهیز از تراکم ثروت، داستان هجرت پیامبر (ص)، موضوع ماه هاى حرام، گرفتن جزیه از اقلّیت هاى مذهبى، سرنوشت منافقان و موضوع زکات. این سوره در مدینه نازل شده و ۱۲۹ آیه دارد.
برای این سوره ده نام ذکر کرده اند، ولی نام «توبه» به دلیل آیات فراوانی که در این باره سخن گفته است و نام برائت به خاطر آمدن در ابتدای سوره، مشهورتر است.
سوره توبه تنها سورهای است که با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز نشده است. درباره دلیل این امر از قول امام علی علیه السلام آمده است: «بسم الله الرحمن الرحیم برای امان دادن و رحمت است و سوره برائت برای دفع امان و جنگ نازل شده است» ۲ از این رو در ابتدای این سوره "بسم الله" نیامده است.
از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده: «هر کس سوره انفال و توبه را قرائت نماید، من شفاعت کننده و گواهی دهنده به سود او در روز قیامت هستم که او از نفاق مبرّا است و به تعداد همه مردان و زنان منافق در دنیا، ده حسنه به او عطا میشود و ده گناه از او پاک شده و ده درجه بر درجات او افزوده میشود و عرش و حاملان آن در ایام حضورش در دنیا، بر او درود میفرستند.»
امام صادق علیه السلام: «کسی که سوره انفال و توبه را در هر ماه قرائت کند، هرگز نفاق وارد قلب او نمیشود و از شیعیان امیرالمومنین علی علیه السلام خواهد بود.»
در تفسیر عیاشی پس از نقل این روایت اضافه کرده است: و روز قیامت بر سفرههای بهشتی همراه شیعیان امام علی علیه السلام روزی میخورد تا اینکه مردم از حساب فارغ شوند.
إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْکَ مُصِیبَةٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ وَیَتَوَلَّوْا وَهُمْ فَرِحُونَ ﴿۵۰﴾
اگر نیکى به تو رسد آنان را بدحال مى سازد و اگر پیشامد ناگوارى به تو رسد مى گویند ما پیش از این تصمیم خود را گرفته ایم و شادمان روى بر مى تابند (۵۰)
قُلْ لَنْ یُصِیبَنَا إِلَّا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿۵۱﴾
بگو جز آنچه خدا براى ما مقرر داشته هرگز به ما نمى رسد او سرپرست ماست و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند (۵۱)
قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ أَنْ یُصِیبَکُمُ اللَّهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیْدِینَا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَکُمْ مُتَرَبِّصُونَ ﴿۵۲﴾
بگو آیا براى ما جز یکى از این دو نیکى را انتظار مى برید در حالى که ما انتظار مى کشیم که خدا از جانب خود یا به دست ما عذابى به شما برساند پس انتظار بکشید که ما هم با شما در انتظاریم (۵۲)
تفسیر
در آیات فوق به یکى از صفات منافقان و نشانه هاى آنها اشاره شده است و بحثى را که در آیات گذشته و آینده پیرامون نشانه هاى منافقان مى باشد تکمیل مى کند.
نخست مى گوید: (اگر نیکى به تو رسد آنها را ناراحت مى کند) (ان تصبک حسنة تسؤ هم).
خواه این خیر و نیکى پیروزى بر دشمن باشد یا غنائم جنگى، و خواه پیشرفتهاى دیگر؛ و این ناراحتى دلیل عداوت باطنى و فقدان ایمان آنها است، چگونه ممکن است کسى کمترین بهره از ایمان داشته باشد و از پیروزى پیامبر خدا و یا حتى یک فرد با ایمان عادى ناراحت شود؟
(ولى در مقابل اگر مصیبتى به تو برسد و گرفتار مشکلى شوى با خوشحالى مى گویند: ما از جلو پیش بینى چنین مسائلى را مى کردیم، و تصمیم لازم را گرفتیم) و خود را از این پرتگاه رهائى بخشیدیم! (و ان تصبک مصیبة یقولوا قد اخذنا امرنا من قبل).
(و هنگامى که به خانه هاى خود باز مى گردند از شکست یا مصیبت یا ناراحتى شما خوشحالند) (و یتولوا و هم فرحون).
این منافقان کور دل از هر فرصتى به نفع خود استفاده و لاف عقل و درایت مى زنند که این عقل و تدبیر ما بود که موجب شد در فلان میدان شرکت نکنیم و مشکلاتى که دامن دیگران را بر اثر نداشتن عقل و درایت گرفت دامان ما را نگرفت، این سخن را چنان مى گویند که گویى از خوشحالى در پوست نمى گنجند!
اما تو اى پیامبر به اینها از دو راه پاسخگوى، پاسخى دندان شکن و منطقى نخست بگو: هیچ حادثه اى براى ما رخ نمى دهد مگر آنچه خداوند براى ما مقرر داشته است همان خدایى که مولاى ما و سرپرست حکیم و مهربان ما است و جز خیر و صلاح ما را مقدر نمى دارد (قل لن یصیبنا الا ما کتب الله لنا هو مولانا).
آرى (افراد با ایمان تنها بر خدا توکل مى کنند) (و على الله فیتوکل المؤ منون).
تنها به او عشق مى ورزند و از او یارى مى طلبند و سر بر آستان او مى سایند و تکیه گاه و پناهگاهشان کسى جز او نیست.
این اشتباه بزرگى است که منافقان گرفتار آن هستند، خیال مى کنند با عقل کوچک و فکر ناتوانشان مى توانند همه مشکلات و حوادث را پیش بینى کنند و از لطف و رحمت خدا بى نیازند، آنها نمى دانند تمام هستى شان همچون پر کاهى است در برابر یک طوفان عظیم از حوادث یا همانند قطره کوچک آبى در یک بیابان سوزان، در یک روز تابستان، اگر لطف الهى یار و مددکار نباشد از انسان ضعیف کارى ساخته نیست.
(و تو اى پیامبر این پاسخ را نیز به آنان بگو که شما چه انتظارى را درباره ما مى کشید جز اینکه به یکى از دو نیکى و خیر و سعادت خواهیم رسید) یا دشمنان را در هم مى کوبیم و پیروز از میدان مبارزه باز مى گردیم، و یا کشته مى شویم و شربت شهادت را با افتخار مى نوشیم، هر کدام پیش آید خوش آید که مایه افتخار است و روشنى چشم ما (قل هل تربصون بنا الا احدى الحسنیین).
اما به عکس (ما در مورد شما یکى از دو بدبختى، تیره روزى و بلا و مصیبت را انتظار مى کشیم، یا در این جهان و جهان دیگر به مجازات الهى گرفتار مى شوید، و یا به دست ما خوار و نابود خواهید شد) (و نحن نتربص بکم ان یصیبکم الله بعذاب من عنده او بایدینا).
(حال که چنین است شما انتظار بکشید، و ما هم با شما انتظار مى کشیم) شما در انتظار خوشبختى ما باشید و ما هم در انتظار بدبختى شما نشسته ایم! (فتربصوا انا معکم متربصون)
در اینجا به چند نکته باید توجه کرد:
۱- مقدرات و کوششهاى ما
شک نیست که سرنوشت ما تا آنجا که با کار و کوشش و تلاش ما مربوط است به دست خود ما است و آیات قرآن نیز با صراحت این موضوع را بیان مى کند مانند (و ان لیس للانسان الا ما سعى): (انسان بهره اى جز سعى و کوشش خود ندارد) (سوره نجم آیه ۳۹) و (کل نفس بما کسبت رهینه): (هر کس در گرو اعمال خویش است) (سوره مدثر آیه ۳۸) و آیات دیگر. (هر چند تاثیر تلاش و کوشش نیز از سنن الهى و به فرمان اوست).
ولى در بیرون دایره تلاش و کوشش ما و آنجا که از حریم قدرت ما خارج است، دست تقدیر تنها حکمران است، و آنچه به مقتضاى قانون علیت که منتهى به مشیت و علم و حکمت پروردگار مى شود مقدر شده است انجام پذیر خواهد بود.
منتها افراد با ایمان و خداپرست که به علم و حکمت و لطف و رحمت او مؤ من هستند همه این مقدرات را مطابق (نظام احسن) و مصلحت بندگان مى دانند، و هر کس بر طبق شایستگی هایى که اکتساب کرده است مقدراتى متناسب آن دارد.
یک جمعیت منافق و ترسو و تنبل و پراکنده محکوم به فنا هستند، و این سرنوشت براى آنها حتمى است، اما یک جمعیت با ایمان و آگاه، و متحد و مصمم جز پیروزى، سرنوشتى ندارند.
بنابر آنچه گفته شد روشن مى شود که آیات فوق نه با اصل آزادى اراده و اختیار منافات دارد و نه دلیلى بر سرنوشت جبرى انسانها و بى اثر بودن تلاشها و کوششها است.
۲- در قاموس مؤ منان شکست وجود ندارد
در آخرین آیه مورد بحث به منطق عجیب محکمى برخورد مى کنیم که راز اصلى همه پیروزیهاى مسلمانان نخستین در آن نهفته شده است، و اگر پیامبر اسلام هیچ تعلیم و دستورى جز این نداشت براى تضمین پیروزى پیروانش کافى بود، و آن اینکه مفهوم شکست و ناکامى را به کلى از صفحه روح آنها زدوده، و به آنها ثابت کرده که در هر حال شما پیروزید، کشته شوید پیروزید، و دشمن را بکشید باز هم پیروزید.
شما دو راه در پیش دارید که از هر کدام بروید به منزل مقصود خواهید رسید، بیراهه و پرتگاه مطلقا در مسیر شما وجود ندارد یک راه به سوى شهادت مى رود که نقطه اوج افتخار یک انسان با ایمان است، و بالاترین موهبتى است که براى انسان تصور مى شود که با خدا معامله کند جان را بدهد و یک حیات جاویدان و ابدى در جوار قرب پروردگار و در میان نعمتهاى غیر قابل توصیفش خریدارى کند.
راه دیگر پیروزى بر دشمن و در هم شکستن قدرت اهریمنى او و پاکسازى محیط زندگى انسانها از شر ظالمان و ستمگران و آلودگان است و این نیز فیضى است بزرگ و افتخارى است مسلم.
سربازى که با این روحیه وارد میدان مبارزه مى شود هیچگاه فکر فرار و پشت کردن به دشمن را در سر نمى پروراند، از هیچکس و هیچ چیز نمى هراسد، ترس و وحشت و اضطراب و تردید در وجودش راه ندارد، ارتشى که از چنین سربازانى تشکیل شود ارتشى خواهد بود شکست ناپذیر!
چنین روحیه اى را تنها از طریق تعلیمات اسلامى مى توان بارور ساخت و امروز نیز اگر با تعلیم و تربیت صحیح، این منطق بار دیگر در روح مسلمانان جلوه گر شود، عقب ماندگیها و شکستها را جبران خواهند کرد.
آنها که درباره علل پیشرفت مسلمانان نخستین، و علل عقب ماندگى امروز، مطالعه و بررسى مى کنند، و گاهى این موضوع را معمائى لا ینحل مى پندارند خوب است بیایند و کمى در آیه فوق بیندیشند تا پاسخ این سؤ ال را بروشنى در آن بیابند.
قابل توجه اینکه در آیه فوق به هنگامى که سخن از دو شکست منافقان مى گوید آنرا شرح مى دهد و یک یک بیان مى کند، ولى هنگامى که سخن از دو پیروزى مؤ منان مى گوید، سر بسته گذاشته از آن مى گذرد، گوئى آنچنان روشن و واضح و آشکار است که اصلا نیازى به شرح و بیان ندارد؛ و این یک نکته زیبا و لطیف بلاغت است که در آیه فوق به کار رفته.
۳- صفات همیشگى منافقان
بار دیگر تاکید مى کنیم که نباید این آیات را به شکل طرح یک مساءله تاریخى مربوط به گذشته مورد مطالعه قرار دهیم، بلکه باید بدانیم درسى است راى امروز و دیروز و فرداى ما و همه انسانها!
هیچ جامعه اى معمولا از یک گروه منافق، اندک یا بسیار، خالى نیست و صفات آنها تقریبا یکسان و یکنواخت است.
آنها افرادى هستند نادان و در عین حال خود خواه و متکبر که براى خویش
عقل و درایت فوق العادهاى قائلند.
آنها همیشه از راحتى مردم در رنج و عذابند و از ناراحتیهایشان خوشحال و خندان.
آنها همیشه در میان انبوهى از خیالات واهى و تردید و شک و حیرت به سر مى برند، و بهمین دلیل گامى به پیش و گامى به پس مى نهند.
در مقابل آنها مؤ منان راستین با شادى مردم شاد و با غم آنها شریک و سهیمند، هیچگاه به علم و درایت خود نمى نازند، و هرگز خود را از لطف حق بى نیاز نمى دانند، دلى لبریز از عشق خدا دارند، و در این راه از هیچ حادثهاى نمى هراسند.
انتهای پیام/
ارسال نظر