بیژن بیرنگ:
تلویزیون باید از برنامه صرف کودکان بیرون بیاید
کارگردان «خانهی سبز» گفت: زمانی که برنامههای کودک در سالهای اخیر در ساعات مشخص خود پخش شدند، مخاطبان بزرگسال از برنامهها دور شدند و نتیجه این شد که مخاطبان ما فقط کودکان بودند.
دهه ۶۰ یادآور برنامههای کودک ماندگاری است؛ نسلی که با «محله برو بیا» و در ادامه آن «محله بهداشت» طعم کودکی را چشید. اما این برنامهها از اواسط دههی ۷۰ کمکم از تلویزیون رخت بستند و جای خود را به مجموعههایی دادند که صرفا کودکان را هدف قرار داده بودند. بیژن بیرنگ، یکی از برنامهسازان و نویسندگان دهه ۶۰ بود که در خلق برنامههای ماندگار بسیاری نقش داشت. او در روزهایی که به واسطهی روز جهانی کودک بیشتر از این گروه سنی میشنویم.
بیرنگ قبل از اینکه به تحلیل روند طی شده در این سالها بپردازد، به تلویزیون و سازندگان برنامههای کودک چنین پیشنهاد میدهد: اگر بخواهند برنامه کودک همچنان جذاب باشد، تلویزیون باید از برنامه صرف کودکان بیرون بیاید. باید برنامههایی بسازد که به خانواده مربوط میشود و نه فقط کودکان.
او ادامه میدهد: تلویزیون اگر وارد حیطه سریال سازی شود که کل خانواده و بچهها را درگیر خود کند، جذاب خواهد بود. مثل برنامههایی که در دهه ۶۰ ساخته میشد. دیگر انگیزهای برای ساخت برنامههایی که صرفا برای کودک باشد، وجود ندارد. چرا باید عمر و وقت را فقط برای کودک گذاشت؟ برای برنامهای که هیچ انعکاسی نخواهد داشت. کدام منتقد را میبینید که برنامههای کودک را ببیند؟ بنابراین تلویزیون باید سمت برنامهسازیهایی برود که طرف آن خانوادهها باشند نه فقط کودکان. در میان این جنس برنامهها می توان نکات آموزشی را هم به بزرگترها و هم به کودکان ارائه داد. متاسفانه از این جنس برنامهها دور شدیم. در سینما هم همین طور است. فیلمها یا کودکانه است یا مختص بزرگسالان. سینمایی که خانوادگی باشد و بچهها نقش پررنگی داشته باشند، نداریم مثل «هری پاتر» که یکسری فیلمهایی است که قهرمانانش بچهها هستند. ساخت این جنس فیلمها برای سازندگان هم صرف میکند. اما زمانی که مخاطب صرفا کودک میشود، همه چیز کودکانه میشود حتی بودجهها هم کودکانه میشود.
بیژن بیرنگ سپس درباره اینکه چرا برنامههایی مثل «محله برو بیا» دیگر در تلویزیون تکرار نمیشوند؟ اظهار کرد: علت این مساله به همان دهه ۶۰ و اواسط دهه ۷۰ برمیگردد. واقعیت این است که آن زمان تعداد شبکهها محدود بود و ما دو شبکه بیشتر نداشتیم؛ بنابراین مردم مجبور بودند کل برنامههای شبکهها را ببینند. برنامهسازان نیز از جمله خود ما منهای «محله برو بیا» که ساعت ۹ صبح پخش میشد و بعدها دچار مشکل شد و از آنتن گرفته شد، مابقی همه در ساعتهای مختلف پخش میشدند.
به سالهایی میرسیم که صداوسیما برنامههای محدودی داشت. در هفته دو سریال و یا دو مسابقه پخش میکرد و مخاطب باید همه برنامههای آن را میدید. از طرفی ارتباط ماهواره و شبکهها اینچنین نبود. نتیجه این بود که سازندگان از جمله ما حس میکردیم اگر برنامه کودک هم درست کنیم، مخاطبان زیادی خواهیم داشت. آن سالها افرادی چون مرضیه برومند، ایرج طهماسب و حمید جبلی و ما بودیم.
مخاطبان برنامههای کودک در دههی ۶۰ عام بودند
کارگردان «خانهی سبز» ادامه داد: آن سالها برنامههایی که ساخته میشد، مخاطبان عام داشتند و علاوه بر کودکان، بزرگسالان نیز مخاطبان این برنامهها بودند. برنامهای مثل «هاچین و واچین»، برنامه عروسکی بود که در سالهای دهه ۶۰ به کارگردانی ایرج طهماسب از برنامه کودک پخش میشد. «چاق و لاغر» که به برنامههای دهه فجر مربوط میشد و نمایشی و موزیکال بود و یا پس از آن سریال «در خانه». همچنین در دهه ۷۰ برنامههای «سیب خنده»، «مجید دلبندم»، «دنیای شیرین» و «دنیای شیرین دریا» برای شبکه یک ساخته و در ساعت خوبی از تلویزیون پخش شدند. از طرفی مدیران تلویزیون هم سعی میکردند برنامهها را ساعتی پخش کنند که مخاطبان عام داشته باشند و همین باعث میشد سازندگان بیشتر علاقهمند و ترغیب ساخت برنامههای کودک شوند و در حیطه کودک هم فعالیت کنند؛ مثل مجموعه زیزی گولو مرضیه برومند.
بیرنگ در بخشی از این گفتوگو یکی از علتهای ماندگار شدن برنامههایی از جمله «محله بروبیا» را مهیا بودن شرایط تهیه و تولید این دست برنامهها و همچنین شرایط مالی مناسب عنوان کرد و گفت: دست و بال برنامهسازان برای ساخته شدن این برنامهها به ویژه در بخش کودک باز بود. اینکه ما میتوانستیم موزیک داشته باشیم، فانتزی و کمدی باشیم. فرصتی که در کار بزرگسالان نمیتوانستیم داشته باشیم؛ به عنوان مثال مجموعه «کلاه قرمزی» هنوز هم مخاطب عام دارد. اگر این مخاطب عام را از برنامهای مثل «کلاه قرمزی» بگیرید، شاید سازندگانش علاقهای به ساختن آن نداشته باشند. از طرفی نوع جنس بازی که در کارهای بزرگسالان امکانپذیر نبود، در کارهای کودک فراهم بود و همین امر موجب شده بود تا اواسط سال ۷۷ این روند ادامه داشته باشد. آخرین کار هم مجموعه «قطار ابدی» بود که مخاطبان خودش را داشت. از آن تاریخ، با زیاد شدن شبکهها و اینکه برنامههای کودک ساعت و آنتن خودشان را پیدا کردند و همچنین مدیران سعی میکردند برنامههای کودک در ساعت مناسب خود پخش شود که مخاطب داشته باشد، نتیجه این شد که ما کم کم از حوزه کودک دور شدیم؛ به دلیل اینکه مخاطب آن برنامهها فقط مخاطبان خاص (کودک) میشدند و برنامههای کودک ساعاتی پخش میشد که بزرگسالان نمیتوانستند آن را ببینند.
تلویزیون باید از برنامه صرف کودکان بیرون بیاید
او با اشاره به برنامههایی که دهه ۶۰ از تلویزیون پخش میشد و با آمدن شبکههای جدید کمرنگ شدند، گفت: زمانی که برنامههای کودک در سالهای اخیر در ساعات مشخص خود پخش شدند، مخاطبان بزرگسال از برنامهها دور شدند و نتیجه این شد که مخاطبان ما فقط کودکان بودند. در نتیجه دیگر دلیلی برای ساخت اینگونه برنامهها نداشتیم و مدیران هم برنامههای پرمخاطب را از دست دادند. انگیزه ما هم کم شد و این جنس برنامهسازی که میبینید رایج شد، در نتیجه دیگر آن کارها را ندیدیم.
تقصیر از آنجایی است که وقتی میگویی کودکان، هم چیز کودکانه میشود!
نویسنده «محله برو بیا» سپس در ادامه پیشنهادش به تلویزیون برای بهبود وضعیت برنامههای کودک، گفت: تلویزیون در کنار ساخت این جنس برنامهها می تواند برنامههای خاص کودکان را داشته باشد، مثل برنامهای از جنس محله برو بیا که مسائل آموزشی را برای کودکان انتقال میداد اما نوع تولیدش طوری بود که بزرگسالان هم یاد میگرفتند. متاسفانه تقصیر از آنجایی است که وقتی میگویی کودکان، هم چیز کودکانه میشود و دیگر کند و کاو برای ارتباط امروزی از بین میرود. مخاطبان نیز از صبح تا شب ماهواره و سریالها و برنامههای کودکان را میبینند و این گونه میشود که مخاطبانمان را از دست میدهیم.
بیرنگ با بیان اینکه همیشه دلش میخواسته کارهایی از جنس محله برو بیا را در تلویزیون داشته باشد، گفت: من همیشه دلم میخواست کار کنم منتها شرایط کار باید باشد. زمانی برای ساخت این جنس کارها دعوت میشدیم، کار بود، اعتماد بود، پول بود اما الان این طور نیست. چرا به هر قیمتی باید کار کنیم؟ کار کردن حرمت دارد و برنامهساز و سفارش دهنده نیز باید حرمت همدیگر را داشته باشند.
این کارگردان سینما و تلویزیون ، درباره آثار نمایش خانگی نیز یادآور شد: به عقیده من نمایش خانگی در حد همین چیزی است که میبینیم. در حوزه نمایش خانگی نیز نمیتوان کار خاصی انجام داد. چندتایی هم که موفق شدهاند، به این دلیل بوده است که شرایط مطلوبی داشتهاند؛ اول از همه یک سرمایهگذار باشعور داشتهاند. اما وقتی حالا سرمایهگذار به فکر فروش است، مثل سینما و اگر شوخیهای اروتیک را کنار بگذاریم، قصهای برای آنها وجود ندارد هیچ کاری ماندگار نمیشود. خیلی دلم میخواهد کاری را راه بیندازم اما شرایط پیش نیامده است و لابد آن تعاملی که باید باشد، پیش نیامده است. یک زمانی خود ما به عنوان نویسنده، کارگردان و تهیهکننده کار را میساختیم اما الان تعامل سخت شده است. امیدوارم اتفاقات خوب برای همه مردم و مملکت ما بیفتد و همه در آرامش باشد. چرا که یک جامعه پرتنش که نگران فرداست نگران دلار و ارز و پول است، نمیتواند با کار خوب بسازد. خلاقیت در درجه اول در فضای آرام پیش میآید نه در اضطراب و نگرانی، شاید هم کارهایی ساخته شود اما ماندگار نخواهد بود.
انتهای پیام
ارسال نظر