«لم یزرع»؛ رمانی فراموش نشدنی
یکی از مهمترین بسترهای روایت حماسه سازی هشت سال دفاع مقدس به جایگاه ادبیات داستانی بازمیگردد؛ اما با وجود دوسویه بودن جنگ میان ایران و عراق، تمامی قهرمان های این آثار را ایرانیان تشکیل می دادند و هیچکس جسارت پرداخت به روایت داستان های دوران دفاع مقدس از زبان عراقیها نداشت؛ تا اینکه محمدرضا بایرامی با رمان «لم یزرع»، این تابوی بزرگ را شکست.
محمدرضا بایرامی بی هیچ شکی یکی از خوش قلم ترین، موفق ترین و به عبارتی بهترین داستان نویسانی است که از آنها به عنوان نویسندگان ادبیات انقلاب نام میبرند. نویسندگانی که فعالیت ادبی خود را در سال های بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی آغاز کردهاند.
بایرامی از آن دسته معدود نویسندگان حوزه ادبیات داستانی است که در دو حوزه کودک و نوجوان و بزرگسال تالیفاتی بسیار درخشان و جریان ساز را به رشته تحریر درآورده است. در حقیقت توفیق این امر را می توان در کلام خود بایرامی جست؛ آنجا که گفته است: «همیشه بنا را بر سادهنویسی هم در نثر و هم در فرم میگذارم. بعضی وقت ها اثر تکنیکی میشود و نوع روایت پیچیده از کار درمیآید که البته اینها را نمیشود از پیش تصمیم گرفت. چیزی که برای من اهمیت دارد شکل کار، نوع و نثر روایت و فرم کار است. فرم را به محتوا ارجحیت نمیدهم، ولی تا یک فرم خوب شکل نگیرد محتوا هم هیچ ارزشی ندارد و تأثیرگذاری خاصی نخواهد داشت.»
** ادای دین به زادگاه
بایرامی سه محور «اخلاق»، «جامعه» و «جغرافیا» را به عنوان مثلث اصلی روایت رمان ها و داستان های نوجوانانه خود بنا نهاده است. این را میتوان در قلم محمدرضا بایرامی به وضوح دریافت که او در روایت داستان ها و رمان های نوجوانان، به شدت وام دار تجربیات شخصی و آنچه که آنها را یا به شکل مستقیم دیده و یا به انواع مختلف تجربه کرده است قرار دارد.
یکی از جذاب ترین رمان های گروه سنی نوجوان در تاریخ ادبیات بعد از انقلاب مجموعه سه گانه بایرامی با عنوان «قصههای سبلان» است که در سه مجلد با نام های «کوه مرا صدا میزند»، «بر لبه پرتگاه» و «در ییلاق» به چاپ رسیده اند. این آثار علاوه بر آنکه روایت کننده سه داستان کاملا متفاوت هستند از لحاظ مضمون در پیوستگی خاصی با یکدیگر قرار دارند.
در حقیقت محمدرضا بایرامی در روایت «قصه های سبلان» به اصل و پیشینه اقلیم و جغرافیایی باز می گردد که خود در آن متولد شده، زیست کرده و نخستین تجربیاتش از کودکی تا نوجوانی را پشت سر گذاشته؛ یعنی منطقه روستای «لاطران» در دامنه کوه سبلان استان اردبیل که در سال 1344 در آنجا به دنیا آمد.
** روایت قهرمان های نوجوان با چاشنی پختگی
محور اصلی رمان های نوجوانانه محمدرضا بایرامی بر بازتاب تجربیات شخصی قهرمان های داستانش استوار است. در حقیقت نوجوانان قهرمان داستانهای بایرامی در حوزه ادبیات نوجوان، علاوه بر سرشار بودن از انرژی بالا که خاصیت این سن است، به شدت انسان های کنجکاو و ماجراجویی هستند که قرار گرفتن آنها در بطن حوادث و اتفاقات به سبب همان روحیه جستجوگری و ماجراجویی آنهاست که به موتور محرکِ پیش برندگی داستان های بایرامی بدل می شوند.
بایرامی از آن دست نویسندگانی است که آثار داستانی اش لبریز از رویدادها و اتفاق های متعدد است. در حوزه ادبیات نوجوان، قدرت این رویداد ها بسیار فراتر و به میزان انرژی قهرمان های نوجوان آثارش است.
دیگر نکته بارز ادبیات محمدرضا بایرامی در گونه ادبیات نوجوان، رسیدن به پختگی قهرمان های نوجوان اوست؛ که این مساله از تجربیات نخستین دوران کودکی به نوجوانی و به دست آوردن بسترهایی برای رشد و گام گذاشتن در مرز پختگی و رسیدن به سالهای جوانی همان قهرمان ها ناشی می شود.
در حقیقت آنچه که باعث شکل گیری مختصات فرهنگی، اجتماعی و اقلیمی قهرمانهای بایرامی در رمان های او میشود، به دیدگاه و فاعلیت تمامی این کاراکترها در داستانهای خود بایرامی بازمیگردد که بنابر حس ماجراجویانه و کنجکاوانه شان در بطن اتفاقاتی قرار میگیرند که یا خود آنها، اتفاق را باعث شده اند و یا برای جلوگیری از دامنه گسترش و آسیب رساندن آن اتفاق،وارد میدان و معرکه می شوند.
در هر دوی این تجربهها به سبب آمیخته شدن قدرت، توان و تلاش در کنار استفاده کردن از هوش به شکل توأمان، شاهد رفتار همراه با آرامش و حرکت به سمت پختگی قهرمان های نوجوانانه محمدرضا بایرامی هستیم.
** لم یزرع؛ راوی تراژدی سرباز شیعه عراقی
بایرامی علاوه بر توفیق در ادبیات نوجوانان، دارای کارنامه ای بسیار درخشان و قابل اعتنا در حوزه ادبیات بزرگسالان به خصوص ادبیات انقلاب و دفاع مقدس است. در حقیقت بسیاری از توفیقات بایرامی چه در ایران و چه در خارج از مرزهای کشورمان، وام دار ادبیات بزرگسالان بوده است.
به عنوان نمونه دو رمان «پل معلق» (رمان دفاع مقدس - 1381) و «مردگان باغ سبز» (رمان اجتماعی و تاریخی - 1390)، آثاری است که از لحاظ تکنیک، روایت و فرم آنچنان پرداخت هنرمندانه ای دارد که در کنار اقبال توامان مخاطبان و کارشناسان ادبیات داستانی، افتخاراتی همچون جایزه منتخب «کتاب سال دفاع مقدس»، برگزیده شدن به عنوان اثر برگزیده جشنواره «قلم زرین» و انتخاب به عنوان جایزه کتاب سال «شهید حبیب غنی پور» (همگی برای رمان پل معلق) را به خود اختصاص داده است.
در کنار این موفقیت ها، شاهد ترجمه آثار بایرامی به زبان های انگلیسی و آلمانی و در حقیقت صدور ادبیات بایرامی به خارج از مرزها نیز بوده ایم، به طوری که این حضور برای بایرامی جوایزی را در حوزه بین المللی مانند جایزه «کبرای آبی» که به عنوان جایزه کتاب سال کشور سوییس شناخته می شود به همراه داشته است.
اما نقطه عطف فعالیت محمدرضا بایرامی در حوزه ادبیات دفاع مقدس به خلق رمانی بازمیگردد که تا پیش از او هیچ کس جسارت پرداختن به این شیوه از نوع نگاه و نگارش را نداشت؛ یعنی انتخاب یک مرد رزمنده عراقی در کوران سال های جنگ تحمیلی به عنوان قهرمان و روایت حوادث و ماجراهای او و آنچه پیرامونش به وقوع میپیوندد که دستمایه خلق رمان «لم یزرع» میشود!
«لم یزرع» سعی کرده به نوعی مظلومیت شیعیان عراقی در طول هشت سال دفاع مقدس را به تصویر بکشد. نویسنده این رمان به سراغ ماجرای کشتار شیعیان منطقه «دجیل» در عراق رفته است. شیعیانی که به خاطر سوءقصد و ترور ناکام صدام در روستایشان و نه توسط خودشان حتی، حزب بعث تمامی خانه و کاشانه و زمینهای کشاورزیشان را نابود میکند. داستان این رمان با هوشمندی نویسنده و برای دور شدن از لختی و کرختی فضا از چند زاویه دید بهره میبرد.
راوی اصلی رمان، سربازی جوان به نام «سعدون» است که از شیعیان «دجیل» و دلباخته «احلی» دختری از اهل سنت این منطقه است که سنتهای قبیلهای اجازه وصلت به آنها نمیدهد.
«سعدون» در بن بست این رویداد تصمیم میگیرد داوطلبانه عازم جبهه نبرد جنگ با ایران شود و این آغاز فرجامی عجیب برای اوست، فرجامی که برخلاف تصورش نه در جبهه که در زادگاهش رقم میخورد.
فصل آخر و پایان بندی این رمان بی اغراق درخشانترین بخش «لم یزرع» است؛ جایی که تکلیف تراژدی قهرمان داستان را به نوعی مشخص میکند و نقطه پایانی زندگی او را درست در زمانی که احساس میکند، به آرامش نزدیک شده است مشخص می کند. فصلی که به روایت کشته شدن «سعدون» به دست پدرش برای حفظ آرمان ها و سنت های قبیله شان می پردازد.
** خلق قهرمانی که مخاطب انتظارش را ندارد
بدون اغراق می توان گفت که خلق قصه رمان «لم یزرع» لبریز از هوشمندی نویسنده برای آشنایی زدایی و دورکردن از فضای آشنا برای مخاطبان رمان های دفاع مقدس که همان «پیش برندگی داستان با حضور قهرمان های ایرانی» بوده است.
این هوشمندی از همان انتخاب قهرمان رمان «لم یزرع» آغاز می شود، جایی که راوی و قهرمان اصلی داستان سربازی عراقی است! «لم یزرع» استیصال انسان در مواجه شدن با پدیده شوم و مذمومی به نام «جنگ» را به تصویر میکشد.
پرواضح است که انسان ها به مثابه قهرمان های داستان چه در مقام مهاجم و چه در مقام مدافع؛ جنگ را پدیدهای شوم و کریه میدانند و بایرامی در «لم یزرع» به این مسئله اشاره میکند که قربانیان این جنگ در حقیقت زیر چتر نام بزرگی به نام جنگ قرار می گیرند و دیگر فرقی نمی کند که در دسته متجاوزان قرار داشته باشند و یا در مقام دفاع مانند رزمندگان ایرانی در جبهههای حماسه ساز جنگ تحمیلی هشت ساله!
نکته بارز دیگری که به جذابیت رمان «لم یزرع» کمک می کند، استفاده بایرامی از تکنیک پیش برندگی حوادث داستان به شکل خطوط موازی در کنار یکدیگر است. در این شکل روایت، مخاطب خود را در مواجهه رفتار قهرمان و اتفاقاتی که بر او می افتد به نوعی هر بار در آزمون و راهی متفاوت می یابد که در خلال آن اتفاق های موازی مورد سنجش و آزمایش قرار می گیرد.
به زبان ساده تر مخاطب در مواجهه با رمان «لم یزرع» باید به شکل شش دانگ و معطوف به خواندن این رمان و همراهی با حوادث قهرمان آن - سعدون - باشد تا در خلال این سیل حوادث، خط اصلی رمان را گم نکند.
** توفیقی تاریخی در ادبیات داستانی ایران
تجربه بایرامی به چنین جسارتی در کنار قلم صریح و در عین حال صادق او در روایت قهرمانی عراقی در جنگ تحمیلی هشت ساله ایران، نه تنها توانست سیلی از مخاطبانی را که تاکنون تجربه چنین برخوردی با قصه و فضای رمان های دفاع مقدسی نداشتند با خود همسو کند که باعث شد رمان «لم یزرع» در کنار قرار گرفتن میان آثار مطرح ادبیات داستانی کشورمان، علاوه بر فرهنگ سازی و جریان سازی نوین در خلق این دسته از آثار چنان مورد تقدیر منتقدان قرار گیرد که برای اولین بار در تاریخ ادبیات داستانی کشورمان یک رمان موفق به کسب دو جایزه معتبر به شکل توامان، یعنی جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی و جایزه کتاب جلال آل احمد شود.
** ویژگی های نثر محمدرضا بایرامی
آنچنان که گفته شد محمدرضا بایرامی نویسنده پرکار در دو حوزه ادبیات کودک و نوجوان و همچنین ادبیات بزرگسال است. هرچند نباید فراموش کرد که توفیقات او در طی دو دهه اخیر بیشتر در حوزه ادبیات بزرگسال به ویژه ادبیات دفاع مقدس بوده است. در بررسی و بازتاب مهمترین ویژگی های قلم بایرامی می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
1) مضمون در آثار داستانی و رمان های محمدرضا بایرامی عموماً بر بستری دراماتیک اتفاق می افتد. بایرامی علاوه بر فضای خلق داستان خود در فضای ادبیات داستانی با افزودن عناصری مانند «کُنش»، «کشمکش»، «تعلیق»، «گره افکنی» و«گره گشایی» ، جذابیتهای داستانش را به شکلی وارد ساحت ادبیات دراماتیک می کند. درست به همین سبب است که مضامین آثار او ابتدا برای مخاطب در مواجهه نخست، باید مورد کنکاش و شناخت قرار بگیرد تا او بتواند بیشترین حس همذات پنداری را در کنار حس جستجوگرانه با خود به همراه داشته باشد.
2) زاویه دید محمدرضا بایرامی چه در مقام راوی و چه در مقام خالق و مغز متفکر تولید آثار، در حقیقت بازتاب دهنده همان نگاه تجربه گرایانه اوست که پیشتر و در ابتدای گزارش به آن اشاره شد. در حقیقت زاویه دید قهرمان های بایرامی از تجربیات خود او به دست می آیند که یا به شکل مستقیم آنها را زیست کرده و یا در روایت تجربیات آنها سهیم و دخیل بوده است. به سبب همین نگاههای متفاوت و تجربهگرایانه بایرامی است که به عنوان مثال در رمان «لم یزرع» شاهد این مساله هستیم که این بار داستان حماسه سازی دوران جنگ تحمیلی نه از دید یک قهرمان ایرانی که از دید یک کاراکتر عراقی روایت میشود.
3) بازتاب فرم در آثار ادبیاتی محمدرضا بایرامی به گونه ای است که در نگاه نخست همواره با یک آشفتگی مواجه هستیم؛ اما آشفتگی که در بطن خود از یک منطق روایت میکند. در حقیقت شاید این شکل نوشتاری بازتاب نظریه «نظم در عین بی نظمی» باشد که آنرا میتوانیم در شکل روایت اغلب داستانها و رمانهای این نویسنده به وضوح احساس میکنیم.
بر همین اساس میتوان بر این نکته اذعان داشت که فرم یکی از جذابیت بخش ها به آثار بایرامی و ایجاد کننده وجوه تفاوت میان قلم او با دیگر نویسندگان حوزه ادبیات، خاصه ادبیات دفاع مقدس است. همین اصل است که بسیاری از منتقدان را بر آن واداشته که بر این نکته صحه گذارند که قلم بایرامی، منحصر و مختص خود اوست و هیچ کس را تاب و توان تقلید او نیست.
4) بایرامی در روایت های خود به ویژه در طی یک دهه اخیر نشان داده که به قدرتی بی مثال در زبان ادبیات دست یافته است. در حقیقت اصلی ترین عنصر برای همراهی و همپایی مخاطب با آثار محمدرضا بایرامی در کنار روایتهای متعدد موازی، فلش بک و فلش فوروارد های فراوانی که او در آثارش استفاده میکند و همچنین خیل اتفاقات و حوادث، همین زبان است که باعث می شود مخاطب به هیچ وجه نتواند در ارتباط گیری با آثار این نویسنده دچار لکنت شود!
کمتر هم پیش می آید که مخاطبان با آغاز خواندن کتاب های بایرامی تمایلی برای بستن آن داشته باشند و در بسیاری از موارد، مخاطبان آثار بایرامی را یک نفس و بدون وقفه می خوانند.
5) شکی وجود ندارد که مهمترین ویژگی برای هر نویسنده به همراهی و همذات پنداری مخاطب با آثار او خلاصه می شود. در حقیقت تحقق این ویژگی است که باعث میشود آثار یک نویسنده دوام و بقا داشته باشد؛ چرا که حضور مخاطبان به مثابه دمیدن نفس بر کالبد روح آثار نویسندگان تعبیر می شود و از این حیث، مساله باور پذیری در آثار بایرامی همیشه در بالاترین نقطه از قدرت یک اثر داستانی بهره برده اند.
آثار متعدد بایرامی و همچنین دامنه گسترده مخاطبان او با نگرشها، جهان بینی ها و ایدئولوژیهای متفاوت گواه این مدعاست. قهرمان داستان های بایرامی،کاملا قابل درک و آشنا در محیط پیرامون خود مخاطبان هستند و مانند همه انسان ها دارای وجوه مثبت و منفی، رفتارهای درست و غلط هستند. همین شکل از روایت باورمند بایرامی در خلق آثارش است که زمینه توفیق او را چه در ساحت ادبیات نوجوانان و چه ادبیات بزرگسال سبب شده است.
فراهنگ**ا.خ** 1701
ارسال نظر