طی الارض «امام سجاد علیه السلام» به شام
در این گزارش به بررسی روایاتی که پیرامون دفن اجساد مطهر شهدای کربلا و داستان طی الارض امام سجاد (ع) پرداخته شده است که ملاحظه میکنید.
در مقاتل و روایات فراوانی نحوه دفن شهدای کربلا آورده شده است که هر کدام در این باره نظری دارند، اما در یکی از روایات این طور آمده است که امام سجاد (ع) توانستند با طی الارض خود را مجددا به صحرای خونین کربلا برسانند و شهدا را دفن نمایند.
حال با این تفاسیر در این گزارش به بررسی روایاتی که پیرامون دفن اجساد مطهر شهدای کربلا آورده شده است و همچنین داستان طی الارض امام سجاد (ع) بپردازد، پس پیشنهاد میکنیم با ما همراه باشید.
خاکسپارى امام حسین (ع) و شهیدان کربلا
نخست لازم است نقلهای مختلف را در مورد خاک سپارى امام حسین (ع) و شهیدان کربلا از منابع روایی معتبر و یا قابل استناد بیاوریم، سپس به بررسی و جمعبندی آن میپردازیم.
در منابع حدیثی و تاریخی؛ درباره چگونگی دفن و خاکسپاری شهیدان کربلا دو دسته روایت مشاهده میشود:
الف. حضور پیامبر خدا (ص)، معصومین (ع) و فرشتگان در خاکسپارى امام حسین (ع)
براساس دستهای از روایات؛ حضرت سجاد (ع) به طریق خارق العاده (طی الارض) به کربلا آمدند و بدنهای پاک شهدا خصوصاً امام حسین (ع) را به خاک سپردند؛ مانند:
۱. امام صادق (ع): «روزى اُمّ سلمه گریان برخاست. به او گفته شد: براى چه میگریى؟ گفت: فرزندم حسین، دیشب کشته شد؛ زیرا پیامبر (ص) را از هنگام وفاتش تا دیشب، در عالم رؤیا ندیده بودم و دیشب ایشان را رنگ پریده و اندوهگین دیدم.
علّت را پرسیدم، فرمود: امشب، پیوسته قبرهایى براى حسین و یارانش ـ. که بر او و بر آنان درود باد ـ. میکندم»
۲. یکى از شیعیان میگوید:
نزد امام رضا (ع) بودم که على بن ابیحمزه، ابن سرّاج و ابن مُکارى بر ایشان وارد شدند ...
على بن ابیحمزه به امام (ع) گفت: براى ما از پدرانت روایت شده که امور [دفنِ]امام را تنها امامى همانند او به عهده میگیرد. امام رضا (ع) به او فرمود: «مرا از حسین بن على (ع) خبر بده که آیا امام بود، یا نبود؟». گفت: امام بود. فرمود: «چه کسى کارهاى او را به عهده داشت؟». گفت: على بن الحسین (ع) فرمود: «على بن الحسین (ع) کجا بود؟». گفت: در کوفه در دست عبید الله بن زیاد، در بند بود؛ و افزود: على بن الحسین (ع) [از میان اسیران]بیرون رفت، بدون آنکه بفهمند.
کارهاى [به خاکسپارى]پدرش را انجام داد و سپس بازگشت. امام رضا (ع) به او فرمود:
«آنکس که به على بن الحسین (ع) امکان آمدن به کربلا و به عهده گرفتن کارهاى پدرش را داد، همو به صاحب این امر (امامت) امکان میدهد که به بغداد بیاید و کار پدرش را به عهده گیرد و باز گردد، در حالى که در بند و در اسارت هم نیست».
ب. به خاکسپردن امام حسین (ع) و یارانش توسط ساکنان غاضریه
بنابر مشهور منابع روایی شیعه و سنی ساکنان غاضریه از قبیله بنی اسد، پیکرهاى حسین (ع) و یارانش را در کربلا به خاک سپردند.
بیشتر بدانید: بعد از عاشورا بر اهل بیت امام حسین (ع) چه گذشت؟
در اینجا گفته برخی از آنها ذکر میشود:
* شیخ مفید (م ۴۱۳ ق): هنگامى که ابن سعد کوچ کرد و رفت، گروهى از بنیاسد ـ. که در غاضریه فرود آمده بودند ـ، به سوى حسین (ع) و یارانش ـ. که رحمت خدا بر ایشان باد ـ. رفتند و بر آنان نماز خواندند و حسین (ع) را در همین جایى که اکنون هست، به خاک سپردند و پسرش على اصغر را نزد پاهایش دفن کردند و براى شهیدان خاندان و یارانش که گرد او بر زمین افتاده بودند، گودالى نزدیک پاهاى حسین (ع) کندند و آنان را گرد آوردند و همه آنان را با هم دفن کردند. عبّاس بن على را نیز در همانجا که شهید شد، در راه غاضریه و همین جایى که اکنون قبر او است، به خاک سپردند.
* ابن شهر آشوب مازندرانی (م ۵۸۸ ق): «ساکنان غاضریه از قبیله بنیاسد، پیکرهاى حسین (ع) و یارانش را یک روز پس از شهادتشان در طَف به خاک سپردند و براى بیشتر آنها، قبرهاى آمادهاى میدیدند و پرندگان سفیدى را نیز مشاهده میکردند».
سید ابن طاووس (م ۶۶۴ ق): «هنگامى که ابن سعد از کربلا فاصله گرفت، گروهى از بنیاسد بیرون آمدند و بر آن پیکرهاى پاک خون آلود، نماز خواندند و آنها را در همین جایى که اکنون هستند، به خاک سپردند».
* احمد بن یحیى بلاذرى (م ۲۷۹ ق) در أنساب الأشراف: «اهالى غاضریه از قبیله بنیاسد، پیکر حسین (ع) را به خاک سپردند و پیکرهاى یارانش ـ. که خداوند، رحمتشان کند ـ. را یک روز پس از شهادتشان به خاک سپردند».
* محمد بن جریر طبرى (م ۳۱۰ ق): «ساکنان غاضریّه از قبیله بنیاسد، حسین (ع) و یارانش را یک روز پس از شهادتشان به خاک سپردند»؛ و منابع دیگری؛ مانند مقتل الحسین (ع) خوارزمى، الأخبار الطوال، و مروج الذهب، که خاکسپارندگان امام حسین (ع) و یارانش را ساکنان غاضریه دانستهاند.
بررسی روایات مربوط به خاکسپاری امام حسین (ع) و شهدای کربلا
همانطور که دیدیم؛ دفن سیّد الشهدا (ع) و یارانش به دو صورت، گزارش شده است:
اوّل: ایشان به صورت خارق العاده توسط امام زین العابدین (ع) و با حضور پیامبر خدا (ص)، امام على (ع)، امام حسن (ع) و فرشتگان الهى دفن شده است. چنانکه اعتقاد شیعیان بر این است که بر بدن مطهر یک معصوم، جز معصومی دیگر نمیتواند نماز خوانده و آنرا کفن کرده و به خاک بسپارد.
این گزارش و اعتقاد؛ با روایاتى هماهنگ است که دلالت دارند امور مربوط به تجهیز و دفن امامان معصوم (ع)، فقط توسّط امام بعدى انجام میشود؛ مانند روایاتى که میگویند: «لا یَلِى الوَصِىَّ إلَا الوَصِىُّ»؛ کفن و دفن نمیکند وصى را مگر وصى. یا «إنَّ الإمامَ لا یَلِى أمرَهُ إلَا إمامٌ مِثلُهُ»؛ کارهاى [دفن]امام را تنها امامى همانند او به عهده میگیرد.
علامه مجلسی پس از نقل مطالبی درباره دفن امام حسین (ع) مینویسد: به حسب ظاهر چنین بود [که بنیاسد خود بدن امام را دفن کردند]، اما در واقع امام را به غیر از امام دفن نمیکند. حضرت امام زین العابدین (ع) به اعجاز امامت آمد و جسد مطهر آنحضرت و بلکه سایر شهدا را دفن کرد.
دوم: اهل غاضریه از طایفه بنیاسد، اجساد مطهّر شهدا را دفن کردهاند.
وی دلایل متقن و قوی هستند؛ پس جمع میان این دو گزارش مناسبترین راه است؛ لذا در جمع اینها میتوان گفت:
یک. با عنایت به خارق العاده بودن حضور امام زین العابدین (ع) - چرا که ایشان در آن زمان در بند اسارت دشمنان به سر میبرد -؛ ساکنان غاضریه، متوجّه حضور ایشان نشدهاند، چنانکه حضور پیامبر (ص) و فرشتگان نیز براى آنان مشخّص نبوده است، و یا اینکه آنان، امام زین العابدین (ع) را دیدهاند؛ ولى نشناختهاند. چنانکه نقل ابن شهر آشوب مازندرانی نیز این جمع را تأیید میکند؛ چون در این نقل سخن از قبرهای آماده شده و پرندگان سفید است که هماهنگ با روایات بخش اول (الف) میباشد.
دو. هیچ منافاتی وجود ندارد که امام سجاد (ع) با کمک قبیله بنیاسد اقدام به دفن شهدا کرده باشد. چراکه دفن شهدا برای بنیاسد به تنهایی امکانپذیر نبود؛ زیرا آنان اهل روستاهایی بودند که در میدان نبرد شرکت نداشتند و بدون راهنمایی کسی که از همه آن شهیدان شناخت کامل داشته باشد قادر به شناسایی و دفن آنان نبودند بویژه آنکه سرهای شهدا را بریده بودند؛ از اینرو دفن دقیق و همراه با شناخت شهدا بدون وجود راهنمایی آگاه، امکانپذیر نبود و از سوی دیگر با توجه به این باور که کار دفن امام (ع) را کسی جز امام (ع) نمیتواند بر عهده گیرد، ناگزیر ما را به این مطلب میرساند که این راهنما باید امام سجاد (ع) بوده باشد.
سید عبد الرزاق مقرّم (متوفای ۱۸۹۸ م) در کتاب «مقتل الحسین (ع)» - که ظاهراً خواسته است با استفاده از نقل کتاب «اسرار الشهادة»؛ میان روایات نقل شده در منابع شیعه و سنی و نیز اعتقاد شیعیان درباره تجهیز و دفن امام معصوم (ع) جمع کند -، میگوید: بنیاسد در دفن شهدای کربلا، متحیر و سرگردان بودند؛ چرا که کوفیان بین سرها و بدنهای شهدا جدایی انداخته بودند و بدنها قابل شناسایی نبودند. در این هنگام امام سجاد (ع) به کربلا تشریف آوردند و آنان را در این امر یاری کردند».
سؤال و جواب پیرامون دفن پیکرهای مقدس شهدای کربلا
مشهور منابع روایی بر این است که زمان دفن پیکرهای مقدس امام حسین (ع) و شهدای کربلا، یک روز پس از عاشورا انجام گرفت، ولی از ظاهر برخی نقلهای ضعیف مانند آنچه در کتاب «اسرار الشهادة» آمده، برمیآید که عملیات دفن پیکرهاى مقدس در روز سیزدهم محرم صورت پذیرفت.
به علاوه؛ طبق این نقلهای ضعیف، میتوان با توجه به آنچه در روایات بخش اول (الف) آمده؛ چنین نتیجه گرفت که؛ امام سجاد (ع) زمانى به طور خارق العاده از زندان بیرون رفت که ابن زیاد از تحقیق درباره آنها فراغت یافته بود و دیگر آنها را به حضور نمیطلبید و امام سجاد (ع) مطمئن بود کسى به دنبال او نخواهد آمد؛ و آن زمان، روز سیزدهم بود.
طی الارض در قرآن
همان گونه که در آیه ۴۰ سوره نمل آمده است یکی از دوستان حضرت سلیمان به نام آصف ابن برخیا توانست تخت سلیمان را در چشم بر هم زدنی حاضر کند:
«قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ»
«(امّا) کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت گفت: «پیش از آن که چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد» و هنگامی که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا میآورم یا کفران میکنم و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر میکند؛ و هر کس کفران نماید (به زیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنی و کریم است».
آزادی و طی الارض امام سجاد علیه السلام به شام
ابن شهاب زهری میگوید: حضرت امام سجاد علیه السلام را دیدم که مأموران عبدالله بن مروان او را از مدینه به شام میبردند. عبدالله دستور داده بود امام را با زنجیر ببندند و نگهبانانی با تجهیزات کامل بر او گماشته بود. من از آنها اجازه گرفتم تا چند لحظهای نزد امام شرفیاب شوم.
خدمت امام رفتم. او را با غلّ و زنجیر بسته بودند. با مشاهده این منظره به گریه افتادم و عرض کردم: «کاش من به جای شما بودم.»
امام فرمود: «آیا گمان میکنی این چیزها مرا ناراحت میکند؟ اگر بخواهم، هیچکدام از اینها وجود نخواهد داشت. دلیل صبر من بر اینها این است که تو و امثال تو خبردار شوید، و خودم نیز میخواهم اینها مرا به یاد عذاب پروردگار بیندازد.»
سپس به راحتی دستش را از زنجیرها و پاهایش را از غل آزاد کرد و فرمود: «ای زهری؟! با اینها فقط تا دو منزلگاه دیگر خواهم بود و پس از آن دیگر با آنها نخواهم بود.»
پس از رسیدن به منزلگاه دوم، امام از نظرها ناپدید شد. نگهبانان امام به مدینه برگشتند و به جستجوی او پرداختند، ولی او را نیافتند. آنها از من هم راجع به امام پرس و جو نمودند؛ یکی از آنها به من گفت: «ما او را در جلوی خود میدیدیم و همگی از پشت مراقب او بودیم. او پیاده شد و همه ما را در اطرافش بودیم. یک لحظه هم از او غافل نشدیم و چشم بر هم نگذاشتیم، ولی صبح که شد، دیگر او را ندیدیم و فقط غل و زنجیرهایش به جای مانده بود.»
انتهای پیام/
ارسال نظر