تفسیرآیاتی از سوره انفال
در ادامه تفسیرآیات ۶۱-۶۵ سوره انفال را ملاحظه میکنید.
انفال معنى بهرهها و غنائم جنگ و ثروت هاى عمومى است. نام دیگر سوره انفال، «فاضحه» است.
انفال نام هشتمین سوره قرآن مجید که از آیه اوّل این سوره گرفته شده است. بعضى موضوعات مطرح شده در این سوره عبارتند از: انفال و غنائم، صفات مؤمنان واقعى، داستان جنگ بدر، واقعه تاریخى شب هجرت رسول خدا (ص) از مکّه به مدینه، حکم اسیران جنگى، احکام جهاد، حکم خمس، خرافات مشرکان و راه شناخت منافقان و مبارزه با آنان. این سوره ۷۵ آیه دارد و در مدینه نازل شده است.
در فضیلت این سوره از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است: هر کس سورههای «انفال» و «توبه» را قرائت نماید من شفاعت کننده و گواهی دهنده برای او، در روز قیامت خواهم بود، مبنی بر اینکه او از نفاق به دور است و به تعداد همه مردان و زنان منافق در دنیا، به او ده حسنه داده میشود و ده گناه از او پاک میشود و ده درجه بالا برده میشود و عرش و حاملان آن در ایام زندگی او در دنیا بر او درود میفرستند.
امام جعفر صادق علیه السلام: هر کس سورههای «انفال» و «توبه» را قرائت کند هرگز نفاق وارد قلب او نمیشود و در زمره شیعیان از امر حسابرسی فراغت یابند.
وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ «۶۱»
و اگر (دشمنان) به صلح تمایل داشتند، (تو نیز) تمایل نشان بده و بر خداوند توکّل کن، همانا او شنوا و داناست.
نکته ها:
* حضرت علی علیه السلام به مالک اشتر مینویسد: «لا تدفعنّ صُلحاً دعاک الیه عَدوّک و للّه فیه رضا فانّ فی الصلح دعه لجنودک و راحهً من همومک و أمناً لبلادک و لکن الحذَر کل الحذَر من عدوّک بعد صُلحِه، فان العدوّ ربّما قارب لیتغفّل» [۱۴۲]صلح پیشنهادی دشمن را رد مکن، ولی پس از صلح هوشیار باش و از نیرنگ دشمن برحذر باش، چون گاهی نزدیکی دشمن، برای غافلگیر کردن است!
پیام ها:
۱-مسلمانان باید در اوج قدرت باشند تا تقاضای صلح، از سوی دشمن باشد.
«وَ إِنْ جَنَحُوا»
۲-اسلام، جنگ طلب نیست. وَ إِنْ جَنَحُوا ... فَاجْنَحْ
۳-فرمان جنگ و پذیرش صلح، با پیامبر خدا و از اختیارات رهبری جامعه اسلامی است. «فَاجْنَحْ» نفرمود: «فاجنحوا»
۴-از موضع قدرت، سوء استفاده نکنید. «فَاجْنَحْ»
۵-در پذیرش پیشنهاد صلح، بر خدا توکّل کنید. «فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ»
۶-در پذیرش صلح، هم احتمال خطر و توطئه است، هم زخم زبان برخی دوستان، ولی باید بر خدا توکّل کرد. «تَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ»
۷-ایمان به شنوایی مطلق و علم فراگیر خداوند، زمینه ساز توکّل انسان به اوست.
«تَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»
وَ إِنْ یُرِیدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ «۶۲»
و اگر (دشمنان) بخواهند با تو نیرنگ کنند، قطعاً خداوند تو را بس است، اوست که با امدادهای خویش و حمایت مؤمنان، تو را یاری کرده است.
نکته ها:
* این آیه را باید در کنار آیهی ۵۸ در نظر گرفت که اگر رهبر مسلمانان با شواهد و قرائنی، یقین به خدعهی دشمن در سایهی صلح داشت، حساب دیگری دارد، ولی در صورت احتمال حسن نیّت، باید با هوشیاری آن را بپذیرد.
* در برخی روایات، نصرت الهی، به پشتیبانی حضرت علی علیه السلام از آن حضرت تفسیر شده است. در کتاب ابن عساکر از ابوهریره روایت شده که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «بر عرش الهی نوشته شده است: «لا اله الاّ أنا وحدی لا شریک لی، محمّد عبدی و رسولی، ایّدته بعلیّ» معبودی جز من نیست و شریکی ندارم و محمّد بنده و فرستادهی من است، او را به وسیلهی علی علیه السلام یاری کرده ام؛ و این همان سخن خداست که فرمود: ««هو الّذی ایّدک بنصره و بالمؤمنین فکان النّصر علیّاً»
پیام ها:
۱-رهبری جامعهی اسلامی باید پیشنهاد صلح دشمن را بپذیرد تا مسلمانان جنگ طلب معرّفی نشوند، امّا هوشیار باشد تا فریب نخورد. إِنْ جَنَحُوا ...
فَاجْنَحْ ... وَ إِنْ یُرِیدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ (یعنی احتمال خدعه وجود دارد)
۲-اگر مردم آماده باشند و لطف خدا شامل شود، همهی توطئههای دشمن خنثی میشود. «فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ»
۳-اگر ما به وظیفهی خود عمل کنیم، نباید از مشکلات بترسیم، چون خداوند، گشایندهی مشکلات است. «أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ»
۴-امدادهای الهی و حمایتهای مردمی، به ارادهی خداوند در جهت یاری شماست. «أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ»
۵-حمایت مردم، با اراده و خواست الهی کارساز است. فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ ... بِالْمُؤْمِنِینَ
۶-استمداد از مردم، بدون غفلت از خداوند، شرک نیست. «أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ»
۷-مردم، بازو و پشتیبان رهبرند. أَیَّدَکَ ... بِالْمُؤْمِنِینَ
وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ما أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ «۶۳»
و (خداوند) میان دلهای آنان (مؤمنان) الفت داد، اگر تو همهی آنچه را در زمین است خرج میکردی، نمیتوانستی میان قلوبشان محبّت و الفت پدید آوری، ولی خداوند میان آنان پیوند داد، چرا که او شکست ناپذیر و حکیم است.
پیام ها:
۱-دلها و پیوند بین آنها به دست خداست. «وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ»
۲-وحدت و الفت و محبّت، از نعمتهای الهی است که خدا از آن یاد کرده و آن را بر مردم و پیامبر، منّت نهاده است. «وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ»
۳-مهمتر از اتّحاد ظاهری، پیوند قلبی و باطنی است، «وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ» وگرنه کافران هم در ظاهر متّحدند، ولی دلهایشان پراکنده است. «تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتّی»
۴-زمانی مردم بازوی رهبرند که با هم متّحد باشند، وگرنه کمر رهبر را میشکنند.
«أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ»
۵-قبایل عرب تا پیش از گرایش به اسلام، گرفتار دشمنی عمیق با یکدیگر بودند. أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ ... ما أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ
۶-ثروت و مقام، همه جا محبّت آور نیست. لَوْ أَنْفَقْتَ ... ما أَلَّفْتَ
۷-ایجاد محبّت و پیوند بین مؤمنان، پرتوی از عزّت و حکمت خداوند است. وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ ... عَزِیزٌ حَکِیمٌ
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ «۶۴»ای پیامبر! برای تو (حمایت) خداوند و پیروان با ایمانت کافی است (و نیازی به حمایت گرفتن از دیگران نداری).
نکته ها:
* ممکن است آیه را این گونه نیز بتوان معنا کرد:ای پیامبر! برای تو و پیروان با ایمانت، تنها حمایت خدا کافی است. یعنی خداوند، هم تو و هم پیروانت را یاری میکند.
برطبق معنای اوّل، مؤمنان در سایهی خداوند، حامی پیامبرند و بر طبق معنای دوم، مؤمنان در کنار پیامبر، تحت حمایت الهی هستند.
* گروهی از یهودیانِ بنی قریظه و بنی نضیر، به دروغ به پیامبر صلی الله علیه و آله پیشنهاد یاری دادند، آیه نازل شد که مؤمنان برای تو کافی هستند. در ضمن این آیه مقدّمهی فرمان جهاد در آیهی بعد است.
* در کتاب «فضائل الصحابه» از حافظ ابونعیم، از علمای اهل سنّت آمده است:مراد از «مؤمنان» در این آیه، علی ابن ابی طالب علیهما السلام است.
* اگر استمداد از مردم و دلگرمی به حمایتشان با توجّه به خواست خدا باشد، منافاتی با توحید ندارد. شرک آنجاست که در برابر قدرت و خواست خدا، تکیه به دیگران شود. امّا تا وقتی که دلها و اندیشهها و حمایتها را شعاعی از ارادهی الهی بدانیم، در مدار توحید قرار داریم. «حَسْبُکَ اللّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَکَ»
پیام ها:
۱-پیروی همراه با ایمان ارزش است، نه پیروی بدون ایمان و نه ایمان منهای تبعیّت. «اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ»
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی الْقِتالِ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَهٌ یَغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ «۶۵»ای پیامبر! مؤمنان را بر پیکار (با کفّار) تشویق کن، اگر بیست نفر از شما پایدار باشند، بر دویست نفر پیروز میشوند واگر از شما صد نفر (مقاوم) باشند، بر هزار نفر از کافران غلبه مییابند، زیرا آنان گروهی هستند که (آثار ایمان را) نمیفهمند.
نکته ها:
* این آیه، موازنهی قوا را در عدد نفی میکند و به روحیّه، ایمان و صبر تکیه میکند و برای اینکه گمان نشود پیروزی بیست نفر بر دویست نفر مبالغه است، تکرار میکند که صد نفر بر هزار نفر چیره میشوند، به شرط آنکه مؤمن و صابر باشند.
* در جنگهای صدر اسلام، هرگز موازنهی آماری بین مؤمنان و کفّار نبوده است. در جنگ بدر، ۳۱۳ نفر در برابر هزار نفر، در احد، ۷۰۰ مسلمان در مقابل ۳۰۰۰ کافر، در جنگ خندق، سه هزار نفر در برابر ده هزار نفر و در جنگ موته، ده هزار مسلمان در مقابل صد هزار نفر از کفّار قرار داشتند.
* امام صادق علیه السلام فرمودند: «در آغاز کار، یک مؤمن مأمور بود که با ده مشرک جهاد کند و حقّ فرار و پشت کردن نداشت»
پیام ها:
۱-از وظایف رهبر، تشویق مردم به جهاد و مبارزه با دشمن است. (نقش سخنان فرماندهی قبل از عملیات). «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ»
۲-کارهای دشوار، نیاز به تشویق، ترغیب و تلقین دارد. «حَرِّضِ»
۳-در جنگ و جهاد، تبلیغات ضروری است. «حَرِّضِ»
۴-عامل تعیین کننده در جبهههای نبرد، ایمان و پایداری است، نه تنها تعداد نفرات و موازنهی ظاهری نیروها. «عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ»
۵-در آغاز اسلام، حکم جهاد با وجود یک دهم نیروهای دشمن، محقّق میشد.
«عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ» مسلمانان صدر اسلام دارای چنان ایمان، معرفت و یقینی بودند که پیروزی آنان بر ده برابر خود، قطعی و تضمین شده بود. («یَغْلِبُوا»، بیانگر تضمین بودن پیروزی است)
۶-سرباز اسلام باید سه ویژگی داشته باشد:ایمان، صبر و آگاهی. («مؤمنین»، «صابِرُونَ»، و در بارهی کفّار میفرماید: «لا یَفْقَهُونَ»).
۷-تکالیف خداوند، بر اساس تواناییهای فکری و جسمی انسان است. (در برههای از زمان، یک نفر باید با ده نفر مبارزه میکرد که این آیه به آن اشاره دارد، ولی در برههای دیگر، یک نفر در برابر دو نفر که در آیه بعد اشاره شده است.)
انتهای پیام/
ارسال نظر