مرگ دانشجو بر اثر قیمت کتاب
استاد زمانی که متوجه شد دانشجویش قبل از خرید کتابهایش فوت کرده است، از شدت ناراحتی پیراهنش را پاره کرد.
با آغاز سال تحصیلی جدید، میدان انقلاب و خیابانهای اطراف، مملو از دانشجویانی است که برای تهیهی کتب درسی خود به آنجا آمدهاند.
هرچند درآخر با یک سمبوسه و یک سُس تکنفرهی گوجه به خانه برمیگردند، اما شور و اشتیاق فراوانی در چهرهی آنان مشاهده میشود.
کتابهای گران
پسر جوانی که در حال گاز زدن به یک فلافل بود، به خبرنگار ما گفت:
هر یک از اساتید ما، کتابی را معرفی کردهاند تا ما آن را بخریم.
اما این کتابها یا نایاباند یا گران هستند و یا تمام شدهاند.
وی محتویات فلافل را به لُپ سمت چپ منتقل کرد و افزود:
من به دانشگاه آمدم تا درس بخوانم و کمکخرج خانوادهام باشم نه اینکه با خرید کتاب ۹۰ هزار تومانی مایهی عذاب خانوادهام شوم.
وی محتویات فلافل را از لُپ چپ به لُپ راست منتقل کرد و ادامه داد:
ما برخی از این کتابها را تا پایان ترم، حتا یک بار هم استفاده نمیکنیم. قیمت کتاب واقعا گران است.
اما چون استاد زحمت کشیدند و آن را تألیف کردند، ما هم مجبوریم زحمت بکشیم و آن را خریداری کنیم.
وی با بغض و ناراحتی محتویات فلافل را قورت داد که متأسفانه محتویات فلافل در گلویش گیر کرد و کاری هم از نوشابهی خانواده برنیامد.
مرگ دانشجو بر اثر قیمت کتاب
یکی از اساتید آن دانشجوی مذکور، زمانیکه خبر فوت دانشجویش را شنید، بسیار متأثر شد و به خبرنگار ما گفت:
او دانشجوی بسیار خوبی بود و من از شدت تأثر نمیتوانم میزان ناراحتی خودم را برای شما شرح دهم.
استاد مذکور از خبرنگار ما پرسید: آیا آن دانشجو قبل از خرید کتاب من فوت کرد یا بعد از خرید کتاب من؟
استاد زمانی که متوجه شد دانشجویش قبل از خرید کتابهایش فوت کرده است، از شدت ناراحتی پیراهنش را پاره کرد.
او همانطور که با دو دست، صورتش را چنگ میزد، گریهکنان از خبرنگار ما دور شد.
شدت تأثر و میزان ناراحتی استاد از دور کاملاً واضح و مشخص بود.
یک خارجی در انقلاب
خورخه ماریو دوسانتس در کتاب خاطرات خود مینویسد:
زمانیکه از میدان انقلابِ تهران دیدن کردیم، از میزان علاقه و عشق مردم ایران به کتاب شگفتزده شدم.
آنها در خیابان انقلاب یک موزهی رایگان کتاب راهاندازی کرده بودند و در حالی که ذرت مکزیکی و سیبزمینیِ سرخ شده میخوردند.
کتابها را از پشت ویترین به یک دیگر نشان میدادند.
آنها احترام خاصی برای کتاب قائل بودند و تحت هیچ شرایطی حاضر نبودند کتابهایشان را ورق بزنند، مبادا صفحات آن کتاب، اندکی پاره شود.
چشمهایش
خبرنگار گلونی در پایان این گزارش، قصد داشت پسانداز یک ماهش را بدهد و کتابی را خریداری کند که با دیدن قیمت پشت جلد آن کتاب، پساندازش را صرف ترمیم چشمهایش کرد که از حدقه خارج شده بودند.
انتهای پیام/
ارسال نظر