ماجرای نذر عزتالله انتظامی برای «امام رضا علیهالسلام»
انتظامی که در فیلم «شب» رسول صدرعاملی با موضوع زائران حرم «امام رضا علیهالسلام» نقش قابل توجهی ایفا کرده، در اینباره میگوید: بازی من در فیلم شب، بدون کمک «امام رضا علیهالسلام» ممکن نبود.
محمد تاجیک در شهروند نوشت: عزتالله انتظامی که در ۳۱ خرداد ۱۳۰۳ در محله سنگلج تهران پا به این دنیا گذاشته بود، در طول نزدیک به یک قرن زندگی و در حدود هفتدهه فعالیت هنری خود بیشک درسهای زیادی از این دنیا آموخته و آموزانده بود. درسهایی که میشد جلوه عینی آنها را در روش و منش و سلوک انتظامی چه بهعنوان یک هنرمند و چه بهعنوان یک انسان به تماشا نشست. او که گفته بود جایگاه رفیعش را در بازیگری بیش از اینکه مرهون فیلمهایی که بازی کرده است، باشد، مدیون فیلمهایی است که بازی نکرده؛ با گفتن این جمله ظاهرا شعاری که: اگر از گرسنگی بمیرم فیلم بد بازی نمیکنم؛ درس کاملش به بازیگران جوان را نمایش عینی داده بود؛ مثل دهها و دهها گفته و مصاحبه دیگر که در طول دوران پربار کارنامهاش منش و روش سلوک این بزرگ عرصه بازیگری را بروز عینی داده بود.
آنچه در پی میآید مروری است بر گفتههای جذاب و مهم استاد عزتالله انتظامی در گفتوگوهای رسانهای و مطبوعاتیاش در تمام این سالها؛ گفتههایی که در گذر زمان درسهایی شدهاند برای رفع عطش دانایی هنرآموزان و هنرجویان.
من فقط عزتالله انتظامیام
آقای انتظامی بهعنوان آقای بازیگر سینمای ایران شناخته شده است، اما گویا خودش چندان از این عنوان راضی نبود. به همین دلیل زمانی در واکنش به چنین عنوانی گفته بود: «دوستان مطبوعاتی خیلی لطف کردهاند که این لقب را به من دادهاند، ولی راستش را بخواهید من خیلی آقا نیستم. من فقط عزتالله انتظامیام.»
عزتالله انتظامی، شون کانری سینمای ایران
اما بد نیست بدانید که یک فیلمساز انگلیسی (مارک کازینز) سالها قبل مستندی درباره سینمای ایران با عنوان «سینمای ایران» ساخته بود که در آن از انتظامی بهعنوان شون کانری سینمای ایران نام برده بود.
این ساخته مارک کازینز از جمله فیلمهایی بود که در جشنواره فیلمهای ایرانی در سانفرانسیسکو به نمایش درآمد. در بخشهایی از این فیلم، دوربین کازینز به ایران رفته و همراه با داریوش مهرجویی و عزتالله انتظامی که فیلمساز او را شون کانری ایران معرفی میکند، به روستایی میرود که مهرجویی حدود ۴۰ سال پیش فیلم مشهور گاو را در آنجا ساخته است.
ماجرای نذر عزتالله انتظامی برای امام رضا (ع)
انتظامی که در فیلم «شب» رسول صدرعاملی با موضوع زائران حرم امام رضا (ع) نقش قابل توجهی ایفا کرده، در اینباره میگوید: بازی من در فیلم شب، بدون کمک امام رضا (ع) ممکن نبود.
اشاره انتظامی به سختیهایی است که بهدلیل سن زیاد برای او به وجود آمده و باعث شده بازی برای او در فیلمها و سریالها دشوار باشد.
او همچنین خاطره بسیار جالبی از نذر کردن برای امام رضا (ع) دارد: وقتی پسرم در برلین تصادف کرد، من نذر کردم که اگر خوب شد، شبهای عید به دیدن امام رضا (ع) بروم. تا بهحال هم خدا را شکر این اتفاق افتاده است.
ماجرای نه گفتن به ریچارد هریسون
اما چند سال قبل، استاد انتظامی در یادداشتی که منتشر کرد، روایت جالبی از نه گفتن به ریچارد هریسون برای حضور یافتن در سینمای ایتالیا بازگو کرد. ماجرا از این قرار بود که آقای انتظامی در زمان فیلم حاجی واشنگتن با ریچارد هریسون همبازی بوده و بعد از اینکه فیلمبرداری فیلم تمام میشود، هریسون از انتظامی دعوت میکند تا به ایتالیا برود و در آنجا ماندگار شود.
آنطور که آقای انتظامی تعریف کرده، ریچارد هریسون به او گفته که دست زن و بچهات را بگیر و بیا اینجا و همهجور امکاناتی را برایت فراهم میکنیم، اما انتظامی بعد از چند روز فکر کردن به این نتیجه میرسد که ایتالیا به درد او نمیخورد. هریسون به استاد انتظامی گفته بود که آنجا نقش برای تو زیاد است ولی خود آقای انتظامی میدانست که میان ایتالیاییها و آمریکاییهای قدبلند یا باید رل طیارهدزدها را بازی میکرد یا رل آدمکشها را. به همین دلیل محکم و قاطع دعوتش را رد میکند. به اعتقاد آقای انتظامی، اگر آن روز این دعوت را پذیرفته بود، الان یادش از ذهن مردم ایران پاک شده بود.
روایت جالب کمال تبریزی از همسفرشدن
با انتظامی در سفر حج
من کم به سفر حج نرفتهام، اما یکبار آن مربوط به زمانی میشد که با هنرمندان به خانه خدا مشرف شدیم و ایده اولیه «پاداش» برمیگردد به آن سفر. من در سفر حج با هنرمندان در تمام لحظات سفر کنار آقای انتظامی بودم و حتی سعی میکردم هنگام بجا آوردن اعمال هم ایشان را تنها نگذارم. آنجا بود که روحانی کاروان توضیح میداد که برای هر بار طواف به دور خانه خدا باید دعای مخصوص آن دور خوانده شود؛ مانند دعای دور اول، دوم تا دور هفتم. یادم میآید که آقای انتظامی به من گفت کمال من چه کار کنم؟ من که نمیتوانم این دعاها را حفظ کنم و بخوانم… من هم در جواب گفتم آقای انتظامی هرچه که دلت میخواهد به خدا بگو. ببین چه دوست داری بگویی، همان را به خدا بگو. آقای انتظامی هم گفت کمال دمت گرم! این شد ایده و جرقه اولیه برای ساخت فیلم «پاداش.»
آرزو نداشتم آل پاچینو یا مارلون براندو باشم
جالب است بدانید مرحوم انتظامی در یکی از مصاحبههای خود گفته بود: من هیچوقت آرزو نداشتهام که مارلون براندو یا آل پاچینو باشم و حسرت رلهایی را که این استادان مسلم بازیگری به تصویر کشیدهاند، به دل ندارم؛ گرچه همیشه تحسینشان کردهام. گاهی فکر میکنم مقایسه سینمای ما با آنها صحیح نیست.
بازیگری که تبلیغات ۹۰ میلیونی را نپذیرفت
عزتالله انتظامی از جمله هنرمندانی بود که همیشه نگران جایگاه و شأن خود در سینما بود. او تنها به ایتالیاییها نه نگفته بلکه همیشه در زمینه مسائل تجاری و اقتصادی نیز سعی داشته شأن و جایگاه خود را حفظ کند. او در مصاحبهای گفته بود، «برای تبلیغ ماکارونی روی بیلبوردها، یکی از همکاران من ۵۰ میلیون تومان گرفت. برای من از طرف بانک ملی، بانک صادرات و مسکن ۹۰ میلیون تومان پیشنهاد شد که فقط عکسم را بگذارند که من در این بانکها سرمایهگذاری کنم که نکردم. یک نفر به من گفت به تو یک فرش میدهیم که در عوض عکست را کار کنیم که قبول نکردم.»
دلم نمیخواهد خرید و فروش شوم
استاد انتظامی در مصاحبه دیگری حرفهای جالبتر دیگری میزند. او میگوید: «پیشنهادهای زیادی شد تا عکسم را روی بیلبورد بزنند یا عکسم را فرش ببافند و بفروشند، اما قبول نکردم. دلم نمیخواهد خرید و فروش بشوم.»
انتهای پیام/
ارسال نظر