اشعار ویژه شهادت «امام جواد علیهالسلام»
در ادامه مجموعهای از زیباترین اشعار به مناسبت شهادت امام جواد علیه السلام را برای کاربران جمع آوری کردهایم که ملاحظه میکنید.
خرین روز ماه ذی القعده، سالروز شهادت میوه دل و تنها پسر امام رضا علیه السلام، حضرت جواد الائمه امام محمد تقی علیه السلام است.
در روایات آمده است کسانی که حاجات دنیوی دارند، امام جوادعلیه السلام را نزد خدا واسطه قرار دهند تا ان شاء الله خداوند حاجتشان را روا کند.
امام محمد تقی علیه السلام در 10 رجب 195 هجری قمری در مدینه به دنیا آمدند و در آخر ذی القعده سال 220 ه.ق توسط معتصم عباسی در بغداد به شهادت رسیدند و در کنار مزار پدربزرگشان امام موسی کاظم علیه السلام در کاظمین به خاک سپرده شدند.
امام جواد علیه السلام در 8 سالگی به امامت رسیدند و در زمان شهادت تنها 25 سال سن داشتند، از این رو جوان ترین امام در زمان شهادت به حساب می آیند.
شعر شهادت امام جواد(ع) حسن لطفی
هم آسمان قصیدهای از بی کرانیاش
هم بی کرانهها غزلِ آسمانیاش
ای کالها کمال سرِ کوچهباغ اوست
باید رسید تا به خدا با نشانیاش
او در مدینه جای پدر را چه پُر نمود
در غیبت پدر ، پسر و میزبانیاش
باغِ معارف است حدیثش ، پیمبران
حَظ میبرند موقعِ شیرین زبانیاش
از جبرئیل تا ملک الموت هرکه هست
نوشیده است از لبِ جام دهانیاش
بابُ الجواد حاجت ما را چه زود داد
مشهد پُر است از نفسِ مهربانیاش
ششگوشه شد ضریحَش اگر بی دلیل نیست
از شش جهت گداست در این میهمانیاش
یارب مگیر فیضِ شبِ کاظمین را
هرکس خوش است پیشِ عزیزان جانیاش
وقت زیارت است و عباراتش از رضاست
قربان کودکیش فدای جوانیاش
حالا کبوتران همه از مشهد آمدند
تا آسمان بام ؛ پِیِ سایبانیاش
آقایِ طوس از جگرش آه میکشد
در کنجِ حجره تا پسرش آه میکشد
اُفتاده است رویِ زمین و برابرش
لبخند می زند به تقلاش همسرش
اُفتاده است رویِ زمین دید مثلِ او
اُفتاده است در وسطِ کوچه مادرش
جُرعه به جُرعه آب زمین ریختند و او
از بس که آب گفت تَرَک خورد حنجرش
قسمت نبود آب بنوشد بجای آن
خاکی شده است حیف لبانِ مطهرش
بابالحوائج است ولی میتوان شنید
از بینِ حُجره نالهیِ موسی بن جعفرش
این دفعه میزدند به دَف تا که جان دهد
کَف میزدند وقتِ نفسهای آخرش
از پا گرفته و بدنش میکشند...وای
تا پشتِ بام ریخته گُلهایِ پرپرش
خون گریه میکند لبهیِ تخته سنگها
از بَس که خورد بر لبهیِ پلهها سرش
این پشت بام گودی گودال نیست شُکر
با پا نیامده است کسی رویِ پیکرش
* * *
سخت است فکر این غم و سخت است باورش
مردی که قاتلش بشود زهرِ همسرش
شعر شهادت امام جواد(ع)مهدی رحیمی
پیکرت از تیر و از سرنیزه مالامال نیست
خنجری دیگر برایت در پر یک شال نیست
گرچه روی پشت بام و زیر خورشیدی، ولی
جسم تو دیگر خدارا شکر در گودال نیست
حیف ام الفضل داری، بی ابالفضلی،ولی؛
موقع تشییع دیگر خواهرت بدحال نیست
بر تنت آرامش بال کبوترهاست و
زیر نعل هیچ اسبی پیکرت پامال نیست
زیر نعل هیچ اسبی نیستی، بااین حساب؛
موقع تقطیع جسمت لشکری خوشحال نیست
سٙم به تو داده ولیکن بی خیال جسم توست
روی سینه قاتل تو این قٙدٙر فعال نیست
خانه ات اما خداراشکر در آرامش است
پیش نامردان به پای دخترت خلخال نیست
زینبی دیگر نداری و نمی بیند دگر
هی سرت در تشت و بر نیزه زبانم لال نیست
وزن نعل اسب از بال کبوتر بیش بود
ذوالجناحت هم کنار خیمه خونین بال نیست
شعر شهادت امام جواد(ع) محمد جواد شیرازی
دشمنانت یک طرف، آن آشنا از یک طرف
بی وفایی یک طرف، زهرِ جفا از یک طرف
کلِ عالم خون بگرید در عزای تو کم است
ارضیان از یک طرف، اهلِ سما از یک طرف
إرباً إرباً شد دلت از فتنه و نامردی اش
زهرِ کاری یک طرف، رقاصه ها از یک طرف
تشنه ای و طالبِ آبی و این ها یک طرف
بر زمین می ریزد آب، آن بی حیا از یک طرف
می کشد جسم تو را تا بام خانه، پیکرت...
... می خورد بر کنج پله، بی هوا از یک طرف
خاطراتِ کوچه و گودال پیرت کرده اند
داغِ مادر یک طرف، کرب و بلا از یک طرف
تشنگی تاب و توانش را ربود و ناگهان
بر زمین افتاد از زین شاه ما از یک طرف
پیر مردان آمدند و بهرِ قربت می زدند
با لگد از یک طرف، چوبِ عصا از یک طرف
کربلا بال کبوتر نیست، جانم را گرفت...
...بادِ داغ از یک طرف، زلفِ رها از یک طرف
روزی ماه محرم از شما خواهم گرفت
رزقِ اشک از یک طرف، سوز و نوا از یک طرف
از سوی قم یا خراسان یا که از عبدالعظیم
راهی ام کن اربعین کرب و بلا از یک طرف
شعر شهادت امام جواد(ع) مهدی نظری
ای ز روی تو روی حق پیدا
آفتاب قدیمی دنیا
ای که دریاست پیش تو قطره
ای نمی از کرامتت دریا
ای مسلمان چشم تو آدم
شده روی تو قبله ی حوّا
ای به طفلی فقیه هر مرجع
ای امام تمام عالم ها
به گمانم که حضرت موسی
نامتان را نوشته روی عصا
یا که اصلاً مسیح وقت شفا
می برد یا جواد نام تو را
این همه جود و فضل و احسان را
ارث بردی ز مادرت زهرا
با گدایی تو بزرگ شدیم
یا علی اکبر امامِ رضا
روز اول که یادمان کردند
ریزه خوار جوادمان کردند
جود و بخشش برای تو هیچ است
کلّ عالم ورای تو هیچ است
باغ جنّت به آن همه عظمت
پیش صحن و سرای تو هیچ است
از روایات عشق فهمیدم
جان عالم به پای تو هیچ است
معجزات مسیح و کار شفا
در حضور دعای تو هیچ است
این بلندی خاک تا افلاک
پیش گلدسته های تو هیچ است
دین ما بندگی ما همه اش
به خدا بی ولای تو هیچ است
کعبه، زمزم، حرم، صفا، مروه
همه پیش صفای تو هیچ است
بیش از این مدح تو نمی دانم
شعر من در ثنای تو هیچ است
ای امام جوان اهل البیت
قمر آسمان اهل البیت
دل ما غرق در عنایت توست
تشنه ی باده ی ولایت توست
در همان کودکی امام شدی
این خودش برترین لیاقت توست
اینکه زهراست مادرت آقا
بخدا بهترین سعادت توست
روز محشر تمامی عالم
دست بر دامن شفاعت توست
از درت خلق دست پُر رفتند
جود و بخشش همیشه عادت توست
هرکه یک بار شد نمک گیرت
تا ابد بنده ی کرامت توست
کاش می شد که درحرم بودم
در شبی که شب شهادت توست
همسرت قاتلت شده آقا
این خودش راز سخت غربت توست
همسرت پیر و مو سفیدت کرد
در جوانی تو را شهیدت کرد
گوشه ی حجره بی صدا بودی
به غم و غصّه مبتلا بودی
جگرت سوخت، با لب تشنه
چون جگرگوشه ی رضا بودی
چقدر زود پرپرت کردند
تو امام جوان ما بودی
موقع دست و پا زدن قطعاً
یاد گودال کربلا بودی
یاد غمهای عمّه ات زینب
یاد طفلان بی نوا بودی
یاد طفلی که تا پدر را دید
گفت بابای من کجا بودی؟
از میان تنور آمده ای
یا که بر روی نیزه ها بودی؟
ای پدر جان ز نیزه افتادی؟
به نظر زیر دست و پا بودی
دخترت را ببر که پیر شده
رفتنم مدّتیست دیر شده
شعر شهادت امام جواد(ع) غلام رضا سازگار
دردا که گشت با من، بیگانه یار جانی
با دست خود مرا کشت، لب تشنه در جوانی
من از نفس فتادم، بر خاک رخ نهادم
او میزند به مرگم، لبخند شادمانی
ای بلبلان بنالید ای لالهها بریزید
شد باغبان دل را گلزار جان خزائی
غمها بدل نهفتم، در دم بکس نگفتم
بردم بگور با خود صد غصة نهانی
لب تشنهام ثوابی، ای امّ فضل آبی
بالله این نباشد، پاداش مهربانی
بر دیدهام ستاره، در سینهام شراره
با قلب پاره پاره، رفتم ز دار فانی
عمرم چو عمر یک آه، کوتاه بود کوتاه
شد اول حیاتم پایان زندگانی
دردا که رفتم از حال از بس زدم پر و بال
در لانه اوفتادم از فرط ناتوانی
گوئید تشنه جان داد، خاموش شد ز فریاد
از این غریب تنها، پرسند اگر نشانی
جانم به لب رسیده «میثم» بگو که دیده؟
مرغی به لانه این سان افتد ز نغمه خوانی
شعرشهادت امام جواد(ع) علی اکبر لطیفیان
طوبای تو میان دلم قد کشیده است
بین من و خیال خودم سد کشیده است
احساس می کنم به تو نزدیک می شوم
جذر مرا نگاه شما مد کشیده است
این جذبه طلایی بالا نشین تو
بال مرا حوالی گنبد کشیده است
دست خدای عز و جل روی قلب ما
این بار سوم است محمد کشیده است
نوری رئوف در حرمت موج می زند
الطاف کاظمین به مشهد کشیده است
بخشنده تو ،خدای کرم تو ، جواد تو
ابن الرضا تو ، حضرت باب المراد تو
بگذار خاک پای تو نقاشی ام کنند
سجاده ی دعای تو نقاشی ام کنند
بگذار بر کنار قدم های هر شبت
با رشته عبای تو نقاشی ام کنند
بال و پرم بده که شبیه کبوتری
امروز در هوای تو نقاشی ام کنند
بگذار از زمان ازل تا همیشه ها
آقای من برای تو نقاشی ام کنند
وقتی میان خانه دعا پخش میکنی
مسکین ترین گدای تو نقاشی ام کنند
بخشنده تو ، خدای کرم تو ، جواد تو
ابن الرضا تو ، حضرت باب المراد تو
ای بالش تو دست امام رئوف ما
ای سایه بان روی تو بال فرشته ها
تا آمدی امام رضا گریه اش گرفت
ای مستجاب چله سجاده دعا
تا یک تبسمی نکنی پا نمی شود
خورشید از مقابل گهواره شما
اینگونه بی نقاب نظر می خوری عزیز
اینقدر در مقابل آیینه ها نیا
آقا قرار ما سر میدان کاظمین
ای اولین زیارت ما بعد کربلا
بخشنده تو ، خدای کرم تو ، جواد تو
ابن الرضا تو ، حضرت باب المراد تو
هر صبح چهارشنبه مقیم تو می شوم
از زائران صبح نسیم تو می شوم
روزی اگر به طور مرا راهیم کنند
سوگند میخورم که کلیم تو می شوم
وقتی که از محله ما میکنی عبور
کوچه نشین دست کریم تو می شوم
بر پشت بام گنبد زرد و طلائیت
مثل کبوتران حریم تو می شوم
کم کم در ابتدای خیابان کاظمین
دارم همان گدای قدیم تو می شوم
بخشنده تو ،خدای کرم تو ، جواد تو
ابن الرضا تو ، حضرت باب المراد تو
شعر شهادت امام جواد(ع) محمود تاری
ای چشمه سار جاریِ لطف و عطا جواد
بر من به بار نور زلال خدا جواد
لبریزم از خطا به حریم مقدست
بر من به بخش هرچه که دارم خطا جواد
از مهر توست کلبه ی قلبم منوّر است
وز جود توست مسّ وجودم طلا جواد
بر نخل عشق میوه ی شیرین اهل بیت
در باغ نور سرو بلندِ ولا جواد
روشن ترین چراغ شبستان اولیا
باب المراد شیعه و ابنُ الرِّضا جواد
هم خود کریم ، هم که ز نسل کرامتی
در نزد توست عالَم و آدم گدا جواد
پر می زند کبوتر قلبم به کاظمین
خواهد گرفت دانه ز دست شما جواد
ای مهربان امام که در طول عمر خود
از خصم خویش دیده هزاران بلا جواد
در عنفوان عمر خزان شد بهار تو
ای ارغوانِ گلشن سبز رضا جواد
از کین فتاد شعله به جان مطهرت
با تو چه کرد آتش زهر جفا جواد
"یاسر" رسید تشنه به درگاه جود تو
در کام او بریز تو آب بقا جواد
انتهای پیام/
ارسال نظر