از قاسم تا قاصم
مسعود پیرهادی: این روزها ایرانیان به عزت خود بیش از پیش افتخار می کنند؛ آن هم به خاطر سرداری که خود را همواره سرباز می داند و چشم و زبان و قلمش معطوف و متمرکز به ولی خود است.
حاج قاسم در مراسم بزرگداشت عملیات رمضان در اجتماع مردم همدان بیشتر قاصم بود تا قاسم؛ آینه قاصم الجبارین در آن محفل خوش درخشید و به قاصم شوکة المعتدین هم با زبان حال، عرضه داشت سربازان شما منتظر و آماده هستند تا قیام اصلی را در رکاب شما رقم بزنیم و جلال و شوکت تجاوزگران و جباران را در هم شکنیم. چند روز قبل تر هم قاسم سلیمانی نقش قاسم بودنش را ایفا کرد و به تقسیم جماعت بصیر و خبیر و ناآگاهان مدعی پرداخت.
رجزهای قاسم سلیمانی ما را به یاد رجزهای قهرمانان کربلا می اندازد و عملش گویی خیال آوینی را راحت می کند که هستند کسانی که کل تاریخ را کربلا می دانند و همواره در جبهه حق، با شمشیر آخته آماده و منتظرند.
مگر نه این است که سردار سلیمانی دلنوشته های آوینی را با عمق وجود درک کرده که «الماس اگر چه از همه جوهرها شفاف تر است، سخت تر نیز هست. ماندن در صف اصحاب عاشورایی امام عشق، تنها با یقین مطلق ممکن است ... و ای دل! تو را نیز از این سنت لایتغیر خلقت گریزی نیست.
نپندار که تنها عاشوراییان را بدان بالا آزموده اند و لاغیر... صحرای بلا به وسعت تاریخ است و کار به یک یا لیتنی کنت معکم
ختم نمی شود. اگر مرد میدان صداقتی، نیک در خویش بنگر که تو را نیز با مرگ انسی این گونه هست یا خیر! اگر هست که هیچ؛ تو نیز از قبله داران دایره طوافی، و اگر نه ... دیگر به جای آنکه با زبان «زیارت عاشورا» بخوانی، در خیل اصحاب آخرالزمانی حسین با دل به زیارت عاشورا برو.
«ضحاک بن عبدالله مشرقی» را که می شناسی! عصر عاشورا از جبهه حق گریخت، بعد از آنکه صبح تا شام را در رکاب امام شمشیر زده بود. خوف، فرزند شک است و شک، زاییده شرک و این هرسه، خوف و شک و شرک، راهزنان طریق حقند ... که اگر با مرگ انس نگیری، خوف، راهِ تو را خواهد زد و امام را در صحرای بلا رها خواهی کرد.»
نکته ای که شاید کمی مغفول واقع شده باشد، دلدادگی افتخار جهان اسلام به حضرت حق است که او را به این نقطه رسانده است. آن هنگام که نگرانی یک مجاهد فی سبیل الله نگرانی برای عاقبت بخیری است و می گوید: "همه باید دعا کنیم خدا عاقبتمان را ختم به خیر کند، موضوعی که امام معصوم (ع) نیز به آن تاکید دارد، پس تکلیف ما به عنوان یک فرد عادی در این عرصه نیز معلوم است." نشان می دهد عمق تقوا و خوف وی باعث رشد و صلاحش می شود.
تنها کسی می تواند آمریکای جهانخوار را چنین تحقیر کند که مؤمنانه بگوید:
"اگر وجود انسان پر شود از تعلق به خداوند از دیگر تعلقات تهی میشود و تعلق شهدا به خداوند متعال در سطح عالی و الهی و برای رسیدن به خدا بود که به همین دلیل دیگر تعلقات والای دنیوی را فدای تعلق جاوید شدن و رسیدن به خداوند کردند."
ارسال نظر